ماراتن در جزیره رنگی
لیلی خرسند | خورشید دستهایش را به دریا داده و روی آب ستاره کاشته. قایق دل دریا را میشکافد و از بند دور میشود تا به جزیره برسد. ستارههای روی آب به بلورهای درخشان روی خاک میرسند. دختران با برقههای رنگیشان، شلوارهای زردوزی و چادرهای حریرشان دلبری میکنند. چادرهای زنان، شهر را پر از رنگ کرده، حتی رنگیتر از کوههای رنگین کمان. مردان با سهچرخههایشان، سکوت جزیره را میشکنند. صدای آهنگهای بندری و با هلهلههای توریستها توی جاده باریک پهن شده، جادهای که همه دیدنیهای جزیره را به هم زنجیر کرده؛ قلعه پرتغالیها با خاک یک دست سرخش، غار نمک، پارک تندیسان و الهه نمک که بلورهای سنگ و نمک در هم تنیده شدهاند و انگار خدایشان ساعتها به پایشان نشسته و با همه ظرافت تراششان داده، کوه رنگین کمان هم تابلویی است با ترکیبی از بهترین رنگها و... تصورت از جزیره در حد قشم و کیش است، پاساژها ، رستورانها و هتلها. به اسکله که میرسی نخستین چیزی که به استقبالت میآید بنر مسابقات است، مسابقات دوی ماراتن و نیمهماراتن زنان و مردان. جزیره پر است از این بنرها. کم پیش میآید جایی مسابقهای باشد و بنری هم بزنند. ولی نه هتلی میبینی، نه رستورانی و نه پاساژی و این تفاوت هرمز با جزیرههای دیگر منطقه است.
روز چهارشنبه است که همه میرسند. امسال استقبال بیشتر بوده. دختران روز پنجشنبه مسابقه دارند و پسران روز جمعه. ورزشکاران در خوابگاه تربیت بدنی جای میگیرند، مهمانان دیگر هم راهی خانههای بومیان میشوند، کوچههای تنگ و پیچدرپیچ که هنوز جنس ماسهایشان را حفظ کردهاند، جایی برای ماشین ندارند. ماشینها و سه چرخهها با آمدن توریستها به جزیره اضافه شدهاند. اهالی یا پیادهاند یا سوار بر دوچرخه و موتور. پارک شورای شهر برای استارت مسابقات و مراسم اختتامیه آماده میشود و همه شهر از مسابقه خبر دارند. برای پنجمین بار است که مسابقات قهرمانی کشور ماراتن و نیمه ماراتن اسم جام هرمز را بهخود گرفته؛ 3سال در بندرعباس برگزار شده و امسال برای دومین بار است که هرمز میزبان است. آمدن ورزشکاران تعداد توریستها را بیشتر از هر موقع دیگر کرده. هرمز از آبان تا اواسط اردیبهشتماه میزبان توریستهای ایرانی و خارجی میشود.
زنان هرمزی با ساچها کنار دیوارها جا گرفتهاند و توموشی میپزند. توموشی قدیم نونی بوده که رویش تخم مرغ و شکر میزدند اما حالا لنجها از بندرعباس پنیرخامهای و سس آوردهاند و توموشی هم طعم تازهای میدهد. مرضیه دریاشکاف مدیر مدرسه است و شاگردان را برای تماشای مسابقات آورده. خواهر شوهرش فرزانه کنارش نشسته، قبلا قایقران بوده ولی حالا خانهدار است: «از وقتی شوهر گرفتم دیگر نرفتم.» مرضیه میگوید: «هرمز مردسالار ندارد. با ما زنان کاری ندارند. هیأت قایقرانی هرمز یک دفعه تعطیل شد و فرزانه بهخاطر همین نتوانست برود.» مرضیه تأکید میکند که هرمزیها نمیتوانند مردسالار باشند: «زنان پا به پایشان کار میکنند. مردم اینجا یا فقیرند یا متوسط. اگر زنان کار نکنند، همه میروند زیر خط فقر.» زنانی که حالا دور تا دور خط استارت نشستهاند و حتی در مسیر هم دوندهها را تشویق میکنند، در فصلی که صید نیست و مردان درآمد چندانی ندارند، یا برای توریستها غذا میپزند و خاکهای رنگی را گردنبند میکنند و به آنها میفروشند یا شلوارهای زردوزی میدوزند، شلوارهایی که از 100 تومان تا بالای یک میلیون قیمت دارد و حتی آنور آب هم میرود.
اینجا به جز ماهی و میگو غذا مفهوم دیگری ندارد. دختری که از خراسان جنوبی آماده، دنبال رستوران میگردد تا غذای دیگری داشته باشد. اینجا رستوران و هتل مفهومی ندارند. رستورانها آشپزخانههای خانگی زنان هستند و غیر از خانههای بومی تنها جایی که محل اسکان مهمانان است، کمپ ساحلی است. زن خراسانی که سرپرست تیم است، شاکی است، هم از غذا و هم از بهداشت: «ما ماهی دوست نداریم چه کار کنیم.» میزبان برای شام مرغ درنظر گرفته اما مهمان خیلی راضی نیست. بیشتر از کثیفی خوابگاه و جزیره کلافه است: «وقتی جایی ظرفیت ندارد چرا میزبانی را قبول میکند. قشم، کیش یا خود بندرعباس مسابقه را میگذاشتند.» اکرمی، معاون استاندار هرمزگان به این چراها جواب میدهد: «هرمز در مرحله توسعه است. ما هم قبول داریم که وضعیت در حد مطلوب نیست. اما میخواهیم بومی بودن جزیره حفظ شود.» مسئولان جزیره میخواهند مردم هم در درآمدها سهیم باشند بهخاطر همین است که ترجیح میدهند نه پاساژی ساخته شود و نه هتلی. اما ورزشکاری که شب قبل اتفاقی شلوارش پاره شده و نتوانسته خریدی کند، این حرف مسئولان برایش توجیهی ندارد. جزیره بیمارستان هم ندارد. اورژانس و درمانگاه هست اما در حدی نیست که بتواند جوابگوی توریستها و بومیها با هم باشد. اکرمی وعده میدهد که برای سال دیگر زیرساختها آمادهتر باشد، درمانگاه مجهزتر شود و خانهها و خوابگاههایی که قرار است میزبان باشند، بازسازی شود. روز مسابقه زنان شلوغ است. مرد و زن، بزرگ و کوچک صف کشیدهاند. چند زن با لباسهای متفاوتشان میگویند که توریستاند. فرهنگیان بازنشسته هستند و از مشهد آمدهاند. حاج محمدزاده برای پنجمین سال است که به هرمز میآید: «فصل زمستان اینجا هستم.» روحانگیز ورزشیتر از همه است. آنها که از بنرها متوجه مسابقه شدهاند، برای نخستین بار است که دوی نیمه ماراتن زنان و ماراتن مردان را میبینند. روحانگیز بوق قرمز بهدست گرفته و برای هر ورزشکاری که رد میشود، بوق میزند.
گرما و باد؛ مزاحمان
روز مسابقه زنان گرم است اما روز مسابقه مردان باد و خاکی که بلند شده، کار را سختتر کرده. لباس سنگین زنان با عرق و آبی که برای خنک شدن روی سر و صورتشان ریختهاند سنگینتر هم شده. با این حال پریسا عرب که در این چند سال نفر اول مسابقات استقامت بوده، رکورد مسابقات را دو دقیقه کاهش میدهد. در یک ساعت و 25دقیقه و 492صدم ثانیه 21کیلومتر و 95متر را دویده. نفر دوم بهاره جهانتیغ 8 دقیقه بعد از او میرسد. پریسا مثل همیشه از اینکه بدون رقیب است شاکی است. اسپانسر مسابقات بناگستر کرانه، 14میلیون برای نفر اول مسابقات زنان درنظر گرفته: «برنامهای برایش ندارم. نمیشود باهاش کاری کرد.» عرب رؤیای المپیک را در سر دارد. 3 دقیقه با رکورد ورودی فاصله دارد ولی اگر در چند مسابقهای که رقیب باشد، بدود شاید بشود اینرؤیا را در واقعیت هم لمس کرد. روز مسابقه مردان، تماشاگران کمترند. برای هرمزیها مسابقات زنان جذابتر بوده یا شاید هم ترجیح دادهاند صبح جمعه را بیشتر بخوابند. مسابقات هر دو روز از ساعت هفتونیم صبح شروع شده.
تحریم بهخاطر جایزه
سال قبل نفرات اول سکه گرفته بودند. امسال که با گران شدن سکه، پول نقد جایگزین شده، جعفر مرادی مسابقات را تحریم کرده. مرادی نفر اول دورههای قبل بوده و این کارش هرمزیها را شاکی کرده. جعفر به جای هرمز رفته عمان و شایعه شده بقیه مدعیان هم نمیآیند. بقیه نامیها آمدهاند اما این دوره نفر جدیدی رو میشود. محمد فرجی زودتر از همه به خط پایان میرسد. باد فرجی را اذیت کرده: «مجبور شدیم فشار بیشتری بهخودمان بیاوریم.» فرجی کیلومترشمار زده و مدعی است که مسیر از 42کیلومتر طولانیتر بوده. جایزه فرجی 20میلیون تومان است. زن هرمزی باور ندارد این قدر جایزه بدهند ولی مکث میکند و میگوید: «20 میلیون که پولی نیست.» و این به نتیجه میرسد که این پول ارزش این همه دویدن را نداشته. کل جایزه مسابقات 86میلیون تومان است و حتی کسانی که از خط پایان هم رد شدهاند، کارت هدیه 250هزار تومانی میگیرند.
شهره دختر تبریزی است، شانزدهم شده. میگوید: «چی میشود عکس ما را در روزنامهها چاپ کنند. نفر اول را که همه میشناسند.» شهره بهخاطر محدودیت سهمیهها با تیم ارومیه در مسابقه شرکت کرده. نخستین بار است که نیمه ماراتن را تجربه کرده ولی با یک اشتباه بزرگ: «زده بودن 15کیلومتر، من فکر کردم 15کیلومتر رفتم و سرعتم را زیاد کردم. نگو اینکه 15کیلومتر مانده.» از این زنان و مردانی که میدوند و دیده نمیشوند کم نیستند، مرد گیلانی که مسنترین مرد مسابقه است و با پای برهنه میدود یا سعید چراغی که از همدان آمده و نوزاد چند ماههاش و همسرش هم او را همراهی کردهاند، دختری که کفشهای تنگش مجبورش کرده مسابقه را نیمه رها کند و....
مسابقه تمام شده، مونا نگران زبالههایی است که روی زمین مانده، بطریهای خالی آب و پسماند میوهها و... که بعد از هر مسابقهای روی زمین پخشاند، روحانگیز نگران زبالههایی است که توریستها به زبالههای هرمزیها کنار سواحل زیبای هرمز اضافه میکنند...
شب شده، مردان با سه چرخهها و ترانههای بندری و زنان با دوچرخه و چادرهای رنگی خیابانهای شهر را پر کردهاند. مرضیه میگوید: «ما مردم شادی هستیم. زمستان و تابستان ندارد.»
رئیس فدراسیون هم دوید
مسابقات ماراتن مردان یک دونده نمادین هم داشت. مجید کیهانی رئیس فدراسیون در خط استارت ایستاد و پا به پای بقیه دوید ولی به خط پایان نرسید: «هدفم این بود که نیمه ماراتن را بدوم. تمرین هم کرده بودم اما بعد از 18کیلومتر دیگر نتوانستم ادامه بدهم.» صحبت از این است که سال دیگر جام هرمز بینالمللی برگزار شود: «اتفاق خوبی است برای ما امکان اسکان و جایزه دلاری مهم است. از نظر بهداشتی هم باید شرایط بهتر شود. ما اگر بتوانیم در شهرهای بزرگ مثل تهران و تبریز، یا در همین جزیرهها و بندرها ماراتن برگزار کنیم دیگر منتظر بودجه وزارت ورزش نمیمانیم. برای میزبانی هرمز با مسئولان استان و اسپانسر جلسه داریم و بعد از آن مشخص میشود.»