• دو شنبه 8 بهمن 1403
  • الإثْنَيْن 27 رجب 1446
  • 2025 Jan 27
پنج شنبه 27 دی 1397
کد مطلب : 44969
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/ODJY
+
-

به مناسبت صدمین سال پایان جنگ جهانی اول 8

هدیه اروپاییان برای ملت ایران قحطی، وبا و طاعون

هدیه اروپاییان برای ملت ایران قحطی، وبا و طاعون




دنباله خاطرات فرمانده کل نیروهای بریتانیای کبیر در ایران پیرامون قحطی و عوارض آن:من با دوست خودم حاج ساعدالسلطنه از بازار همدان عبور می‌کردم. وقتی مقابل دکان نانوایی که سنگک‌های بلندی آویخته بود رسیدیم من یک پسر‌بچه را به سن تقریبا 9ساله دیدم که از شدت گرسنگی بی‌طاقت شده و با حسرت تمام به نان‌های نانوایی نظاره می‌کند. ]

چشم‌های بچه از فشار گرسنگی و میل مفرط به نان تقریبا از حدقه خارج شده بود. من به اطراف نظری انداختم که مطمئن شوم بینوایان و فقرای دیگری در نزدیکی نباشند که به محض مساعدت، به این طفل معصوم حمله‌ور شده تولید زحمت نمایند. کنجکاوی رهگذران و تماشاچیان بیکاره رو به‌شدت گذاشت و من نمی‌توانستم در آن محل زیاد توقف کنم. من پول سنگک را پرداختم و آن را به طفل گرسنه دادم. در یک چشم به هم زدن بازار و قسمت جلوی دکان نانوایی مبدل به یک جهنم‌سرا شد. ارواح بینوایان و گرسنگان که تا آن لحظه غیرمرئی بودند مثل اینکه در یک آن به بوی نان از آسمان سرازیر شدند و قبل از آنکه من بفهمم چه واقع شده و حواسم به جای خود بیاید، طفلک بدبخت زیردست و پای عده کثیری که مشغول زد و خورد بودند به کلی ناپدید گردید و هریک از حمله‌کنندگان برای اینکه بتوانند لقمه نانی به‌دست بیاورند جداً برای آدمکشی و قتل نفس مستعد و آماده بودند. شما در نتیجه این پیش آمد خواهید گفت: آنان چقدر «سَبُع و درنده» بودند. من تصدیق می‌کنم ایراد شما صحیح است!

جلوگیری از زد و خورد و اعاده نظم کار آسانی نبود و بدون کمک و مساعدت ما قطعا طفل زیر دست‌وپا از دست می‌رفت و کشته می‌شد. حمله‌کنندگان نان را قطعه‌قطعه کرده و میان گل لگدمال کرده بودند. بعضی از بینوایان که در نتیجه دست‌به گریبان‌شدن و چنگال‌انداختن به هم و گازگرفتن و خفه‌کردن یکدیگر می‌توانستند لقمه‌نانی گل‌آلود را به‌دست بیاورند، فوراً آن را می‌بلعیدند. میان تمام این جمعیت که با هم ‌زد و خورد داشتند یک نفر نبود که برای یک لقمه‌نان، خون‌آلود نشده باشد.

در 24آوریل، بهادران فوج چهاردهم هم تحت فرماندهی کاپیتان پونا در همدان به ما ملحق شد.
موضوع تهیه ارزاق حالا دیگر نسبتا سهل شده بود و کاپیتان مکبل صاحب منصب مأمور مباشرت (کارپردازی) به من راپرت (گزارش) داد که مقدار ذخیره ما به‌حدی رسیده است که دیگر نگران کمیابی یا بحران نخواهیم بود. اگر باز موضوع تهیه ارزاق به اشکال برمی‌خورد ما مراکز آذوقه را آموخته و شناخته بودیم و آن‌قدر قشون تحت اختیار داشتیم که بتوانیم محتکر را مجبور کنیم جنس موجود انبارش را به قیمت عادله تسلیم نماید. به استثنای مرباجات و پیه که مجبور بودیم از بازار تهیه نماییم کلیه مواداولیه و لوازم غذایی را که برای عده زیادی قشون ممکن بود لازم شود قبلا ذخیره کرده بودیم. همین‌که قدری برف در ارتفاعات اطراف شهر تخفیف حاصل کرد، من فورا کاپیتان گوپر را مأمور تفتیش راه تا گردنه اسدآباد کردم. دسته اعزامی کوچک، مرکب از 3صاحب‌منصب و  2نفر شوفر بود. در ضمن معاینه و تفتیش راه‌ها، آنها با یک واقعه جنگی کوچکی هم مصادف شدند. در نصفه راه به طرف گردنه، اتومبیل‌ها دیگر به واسطه زیادی برف جلوتر نمی‌رفتند.

 صاحب‌منصبان اتومبیل‌ها را نگه‌داشته، قرار گذاشتند بقیه راه را پیاده تفتیش کنند. طولی نکشید در ضمن راه به یک قافله برخوردند که عبارت از الاغ‌های بارکرده بود و قافله‌سالار‌ها شکایت کردند که همین حالا آنها را عده‌ای دزد در چندقدمی لخت کرده و به قریه مجاور رفتند، چون برای تعمیر این قسمت راه لازم بود عده‌ای عمله از همین ده نزدیک گرفته شود. کاپیتان گوپر تصمیم گرفت به آنجا رفته تحقیق نماید عده کافی عمله پیدا می‌شود یا نه؟ بنابراین یک نفر از همراهان خود را برای حفاظت ماشین‌ها گماشته با بقیه همراهان به طرف قریه روانه شدند. ضمنا خیال داشت راجع به راهزنان هم تحقیق نماید. شاید اگر راهزنان دست از پا خطا نمی‌کردند سروصدایی بلند نمی‌شد ولی همین که این دسته کوچک به طرف قریه حرکت کرد، دزدان خیال مدافعه به‌سرشان افتاده، فورا از ده بیرون زده، به طرف کوه روانه شدند و رعایا و صاحبان اموال هم آنها را دنبال کرده بالاخره گرفتند و کتک زیادی به آنها زده و اموال مسروقه را مسترد داشتند.

پس از آنکه ما موقعیت خودمان را در همدان محکم کردیم، امیدواری داشتیم بتوانیم در قزوین هم به تحکیم و تثبیت موقعیت خودمان بپردازیم. برای پیشرفت این منظور من عده کوچکی سرباز و صاحب‌منصب را تحت سرکردگی ماژورگی مأمور قزوین کرده، دستور دادم که در شهر استحکاماتی جهت اقامت و محافظت خود تهیه نمایند و نواحی شهر را تحت نظارت و تفتیش داشته باشند به محض ورود، مساعدت با گرسنگان و قحطی‌زدگان را شروع نمایند و در فکر تهیه منزل و ذخیره آذوقه باشند.

این خبر را به اشتراک بگذارید