توقیف تلختر از ترور
مجید مهرابیدلجو| دبیر گروه سیاسی
میتوان روایت سیاسی سال 78را در ظرف سه کلمه ریخت؛ ترور، توقیف و بازداشت. سالی که فروردینش با ترور سپهبد صیاد شیرازی آغاز شد. میانه چنین سالی هم با توقیف روزنامههای خرداد به مدیرمسئولی عبدالله نوری و بازداشت او و روزنامه سلام به مدیرمسئولی موسویخوئینیها، خودکشی سعید امامی و حمله به کوی دانشگاه تعریف میشود. سالی که مجموعهای از اتفاقات بد در عرصه سیاسی، آن سال را به یکی از ملتهبترین سالهای دوران 40ساله انقلاب تبدیل کرده است. سختگیری برای روزنامهها و مطبوعات از ابتدای سال خودی نشان داد.
بد اقبالی کارگزاران
روزنامه زن فروردینماه توقیف شد. مدیرمسئول و صاحب امتیاز این روزنامه فائزه هاشمی، فرزند آیتالله هاشمی رفسنجانی بود. شاید این اتفاق در کارنامه سیاسی و فرهنگی برای فائزه هاشمی فرزند آیتالله هاشمی رفسنجانی اتفاق کوچکی باشد اما آن سال برای خانواده هاشمی رخداد بزرگتر دیگری در راه بود. آیتالله هاشمی رفسنجانی 2سال بعد از پایان دوران ریاستجمهوریاش، حالا دوباره عزم خود را برای بازگشت به متن سیاسی کشور با ثبت نامش در انتخابات مجلس ششم نشان داد. کسی فکر نمیکرد آیتالله هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور دوران سازندگی و شخصی که یک دهه ریاست ادوار مجلس شورای اسلامی را بر عهده داشت در تهران با چنین اقبال بدی مواجه شود. با شمارش آرا، او رتبه سیام مجلس را به دست آورد، محمدرضا خاتمی با بیش از یک میلیون رأی به عنوان نفر اول به مجلس راه یافت؛ بازشماری آرای بیش از 1362صندوق و ابطال آرای 534صندوق تهران(از مجموع 3077صندوق) باعث شد غلامعلی حدادعادل و علیاکبر محتشمیپور به فهرست نمایندگان پیروز اضافه شوند و اکبر هاشمی رفسنجانی از رتبه سیام به رتبه بیستم ارتقا یابد. علیرضا رجایی پس از بازشماری آرا و ابطال تعدادی از صندوقها از راهیابی به مجلس بازماند. آیتالله هاشمی رفسنجانی در آستانه افتتاحیه مجلس ششم کنارهگیری کرد. دیگر چهره بداقبال سال 78، غلامحسین کرباسچی شهردار سابق تهران بود. او ساعت 12و 36دقیقه روز پنجشنبه 16اردیبهشت 78در معیت چند مأمور به زندان اوین منتقل شد. کرباسچی در نامهای به آیتالله هاشمی رفسنجانی نوشت: به جرأت عرض میکنم هیچکس از این مجموعه که متأسفانه در این دو سال اخیر گرفتار اتهام و حبس و کیفر شدهاند دزدی نکرده و خیانتی در کار و مسئولیت خود نداشته است و اگر در جایی هم قصور و کوتاهی بوده آنچه تحمل کردهاند و برخوردی که با آنها شده قطعا متناسب با آنان نبوده است. هاشمی رفسنجانی در پاسخ نوشت: از اینکه انقلاب عزیزمان از خدمات مدیری لایق و متعهد و صالح محروم میشود متأسفم و امیدوارم این جریان باعث دلسردی سایر مدیران نشود.
نسخه سعید امامی
خرداد پرحادثه آن سال اما با ماجرای خودکشی سعید امامی، متهم اصلی پرونده قتلهای زنجیرهای رقم خورده بود. اوج این قتلها در سال 77و اندکی پس از پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات انجام شد. داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری، محمد مختاری و محمد جعفر پوینده معروفترین چهرههایی بودند که قربانی این قتلها شدند. بعد از تشکیل کمیته تحقیق و استعفای وزیر اطلاعات وقت، بالاخره سعید امامی متهم اصلی این پرونده بهمنماه سال 77 دستگیر شد. او اواخر خرداد سال 78در زندان با داروی نظافت خودکشی کرد. بعد از خودکشی سعید امامی، اصلاح قانون مطبوعات در مجلس و افشاگری روزنامه سلام درباره طرح سعید امامی برای کنترل فضای فرهنگی کشور، جرقه یک اتفاق بزرگتر در کشور زده شد؛18تیر و حمله به کوی دانشگاه. روزنامه سلام در تاریخ 16تیرماه نامهای از سعید امامی را منتشر کرد که خطاب به «مقام محترم وزارت» نوشته شده بود. او در این نامه از وضع فرهنگی کشور ابراز نگرانی کرده و از مافوق خود خواسته بود برای فضاسازی فرهنگی و کنترل آن، ساماندهی فرهنگی و ایجاد نظام فرهنگی کشور برای اهل قلم محدودیتهایی قائل شود. سعید امامی در این نامه با ذکر نام چند نویسنده ازجمله محمد مختاری یکی از قربانیان قتلهای زنجیرهای، آنان را به ایجاد مشکلات امنیتی متهم کرده و در نهایت اعلام کرده باید ترتیبی اتخاذ شود که نویسندگان، مترجمان و گزارشگران روزنامهها نیز پاسخگوی نوشتههای خود باشند.
از 18 تیر 78 تا خرداد 92
سازمان قضایی نیروهای مسلح با اطلاعیهای که 13مرداد 1378در روزنامهها منتشر شد درباره قتلهای زنجیرهای نوشت: عاملین این قتلهای فجیع با هدف ایجاد بحران و ناامنی در جامعه و کشاندن جریانات سیاسی کشور و نیروهای انقلاب به رویارویی و درگیری تمام عیار و خشن اقدام به برنامهریزی کرده از 5 ماه قبل از نخستین قتل براساس طرح سعید امامی دست بهکار شناسایی و تعیین وضعیت سوژههای خود میشوند و در این رابطه مدارکی بهدست آمده است که نشان میدهد علاوه بر مقتولین افراد دیگری نیز هدف شوم عملیاتهای بعدی آنها قرار داشتهاند و پس از این مرحله، ترور عناصر معروف جریانهای سیاسی از دو جناح فعال کشور در دستور کار آنها قرار داشت. در این اطلاعیه به اعترافات یکی از متهمان اشاره شده و آمده بود: «انگیزه اینکه عناصر کانون و افراد به قتل رسیده را به قتل برسانیم این بود که محافل و مراکز حقوق بشری تقاضای آمدن به ایران را خواهند نمود و ایران نیز مخالفت خواهد کرد و از نظر بینالمللی ایران در انزوا قرار خواهد گرفت. 2روز بعد جمعی از دانشجویان در اعتراض به توقیف روزنامه سلام در کوی دانشگاه تحصن میکنند. اعتراض با حمله نیروی انتظامی و لباس شخصیها به کوی دانشگاه به التهابی بیسابقه در جمهوری اسلامی تبدیل شد. 5روز این حادثه طول کشید. در پی ورود نیروی انتظامی به دانشگاه، مصطفی معین وزیر وقت علوم استعفای خود را اعلام کرد که مورد موافقت قرار نگرفت. 20تیر سرتیپ احمدی فرمانده ناحیه انتظامی تهران بزرگ و سرتیپ فرهاد نظری معاون وی از سمت خود برکنار شدند. نخستین موضع رهبر معظم انقلاب در سخنرانی 21تیر ایشان اعلام شد؛ آیتالله خامنهای در واکنش به حوادث کوی دانشگاه فرمودند: «این حادثه تلخ، قلب مرا جریحهدار کرد؛ حادثه غیرقابلقبولی در جمهوری اسلامی بود.» ابعاد پنهان آن چنان بود که در انتخابات ریاستجمهوری سال 92، حسن روحانی که دبیر شورایعالی امنیت ملی در سال 78بود و محمدباقر قالیباف فرمانده وقت نیروی هوایی سپاه در یک مناظره تلویزیونی تلاش کردند یکدیگر را متهم به سرکوب دانشجویان بکنند؛ جایی که روحانی از پیشنهاد حمله گازانبری قالیباف به دانشجویان حرف زد و ورق انتخابات را به نفع خود برگرداند. حمله به دانشگاه و خوابگاه دانشجویی یکبار دیگر در سال 82تکرار شد. گفته شده بود رهبری این حمله را سعید عسگر بر عهده داشت؛ کسی که اسفند سال 78مغز سعید حجاریان را مقابل ساختمان بهشت و شورای شهر نشانه گرفت. سالی که فروردینش با ترور آغاز شده بود، اسفندش اینگونه به ترور ختم شد.