امیرکبیر و ایران توسعه یا اصلاحگری
مجیدفراهانی؛ عضو شورای اسلامی شهر تهران
امروز مصادف است با شهادت یکی از بزرگترین رجال دوره قاجار و ایران که در تاریخ این سرزمین همواره ارجمند بوده و جایگاهی بلند را بهخود اختصاص داده است.
صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار که شاگرد قائممقام فراهانی بود به سبب برخورداری از ویژگیهای برجسته و متمایز شخصیتیاش در تاریخ دولتها و حکومتهای ایران خوش درخشید. صدراعظم زیرک و گشادهروی که نیرنگها و دسیسههای بدخواهان و بدسگالان او را از تلاش و کوشش برای اعتلا و آبادانی ایران دلسرد و مایوس نمیکرد در چنین روزی در کاشان با تیغ عداوت و کینهها و تنگنظری خناسانی که وجود و اقدامات او را برای منافع و موجودیت خود خطرناک میدانستند برای همیشه در تاریخ ماندگار شد.
اقدامات امیرکبیر برای پیشرفت ایران بهگونهای بود که حسادت و دشمنیها را علیه او برانگیخت و در نهایت او که بهصورت همزمان با بیسمارک صدراعظم دولت پروس آلمان، ایران را وارد عصر نوسازی و توسعه کرده بود، سرنوشتی غیراز بیسمارک و ایران فرجامی غیراز آلمان را تجربه کرد. واقعیت این است که سرگذشت امیرکبیر و اهداف اصلاحی و ضداستعماری او بهعنوان یک مرد سیاسی کارآمد، مسلمانی متشرع و مصلحی دینی و همچنین نقش استکبار خارجی و استبداد داخلی در شهادت وی نیازمند مطالعه و بررسی جدی است. در جامعه آن روزهای ایران، که آشوب، بلوا و بینظمی حاکم بود او توانست با ایجاد نظم چنان شرایطی را برقرار کند که کمتر ظالمی قادر بود بر درماندگان دست تعدی دراز کند یا در اقدامی انقلابی برای اداره کشور حقوق بسیاری از درباریان و وابستگان آنها را قطع کرد و مانند استاد خود قائممقام حتی برای شاه هم پول توجیبی مقرر کرده بود. از دیگر اقدامات این مرد کهن که منشا اقدامات مهم و تاریخی در مقاطع بعدی ایران هم بود، تاسیس مدرسه دارالفنون و راهاندازی روزنامه وقایع اتفاقیه بود که در کنار اقداماتی مانند ایجاد کارخانه و بهطور کلی صنعت توانست در مقطعی کوتاه ایران را وارد فرایند و عصری کند که اگر نبود کوتهفکریها و دشمنیهای بدخواهان فاسد، شاید این روزها در تمامی حوزهها جامعه ما شرایط دیگرگونهای را تجربه میکرد. واقعیت این است که امیرکبیر معمار و بنیانگذار اصلاحات حکومتی است، او شخصیتی ضدفساد داشت که در کنه وجود و اعتقاد خود افکار و آرزوهای بلندی را برای ایران در سر میپروراند. حاکمی نواندیش و جسور بود که اصلاحگری و قاطعیت را با تحکم پیش میبرد و شاید اگر این تحکم با تحمل بیشتری همراه میشد شرایط بهتری برای خدمت به ایران برای او فراهم میشد. بهرغم خدمات شایان، ارزشمند و ستودنی که امیرکبیر به ایران کرد اما مسئله مهمی که متأسفانه در تاریخ و فرهنگ کشور ما وجود دارد نبودن نگاهی همهجانبه، فارغ از تعصب و عاری از یکجانبهنگری است که موجب شده در تفسیر و تحلیل و تبیین شرایط تاریخی و فهم درست از گسست یا پیوست فرایندی اتفاقات دچار نوعی نگاه صفر و صدی به تاریخ شویم و شاید همین گزاره تاریخی در مورد امیرکبیر هم صادق باشد. شاید اگر اقدامات اصلاحی امیرکبیر و رویکرد او برای فعالیتهای اصلاحگرانهاش با شیب کمتر و تامل بیشتر و گفتوگوی کارآمدتر با نیروهای مخالف خود همراه میشد، همانگونه که اشاره شد حتی ایران امروز هم شرایط متفاوتتری را تجربه میکرد.
از متن داستان امیرکبیر و اصلاحات او 2 نکته را میتوان به روشنی دید و رهیافتها و دریافتها را بر مبنای آن استوار کرد؛ اگر توسعه و پیشرفت میخواهد پایدار باشد و تداوم آن به بهبود زندگی و امنیت و رفاه جامعه و البته استقلال و قدرتمندی کشور منجر شود، نیازمند رویکردی است که کانون و دال مرکزی آن توسعه افقی جامعه است. بهعبارتی توسعه آمرانه و از بالا به پایین علاوه بر ضعیف کردن حلقه گفتوگوی جامعه و حاکمیت که کمترین نتیجه آن گسترش بیاعتمادی میان حاکمیت و جامعه است، مفهوم توسعه را از حمایت جریانهای اجتماعی محروم میکند. طبیعتا در بحث توسعه و رفاه جامعه ایران در دالان تاریخ و در پیچوخمهای تحول و تکامل رویدادها و ساختارها، سرمایههایی ارزشمند وجود دارد که خوانش درست و قرائت صواب و بهدور از تعصب از آنها میتواند در مسیر توسعه و نوسازی اجتماعی و اقتصادی یاریگر باشد.