• شنبه 6 مرداد 1403
  • السَّبْت 20 محرم 1446
  • 2024 Jul 27
چهار شنبه 19 دی 1397
کد مطلب : 44052
+
-

سال75 پروژه‌های عمرانی یکی پس از دیگری افتتاح می‌شدند

محمدتقی حاجی‌موسی

چه توقع‌ها!- واقعا آدم درک نمی‌کند بعضی‌ها چقدر می‌توانند پرتوقع باشند و از حقوق خود آگاه نباشند. نمونه‌اش همین معلمان آموزش‌وپرورش که وقتی کشور در حال رشد و شکوفایی بوده به فکر تشویق فرزندان‌شان بوده‌اند. حالا تشویق چرا؟ چون همه سازمان‌ها فرزندان کارکنان را بعد از ممتازشدن در سال‌های تحصیلی مختلف تشویق می‌کردند و جایزه‌ای می‌دادند، غیر از خود آموزش‌وپرورش که این مسئله اتفاقا افق دید وسیع یا حتی افق زاویه دید زیبای مسئولان وقت را نشان می‌داده. آقا/ خانم معلم! شما خودت معلم بوده‌ای و وظیفه‌ات تدریس به بچه مردم بوده و برای این کار هم پول کلان گرفته‌ای. حالا بچه خودت اگر ممتاز شد، باز باید جایزه بگیرد؟ خوب بود وقتی رفوزه می‌شد از حقوقت کم می‌کردند؟ واقعا چه توقعات بیجایی. بعد این اعتراضات را در رسانه‌ها هم منتشر می‌کرده‌اند. سیاه‌نمایی تا کجا؟

دیر آمدی ‌ای نگار سرمست- سال75، برای نخستین‌بار یک نفر در ایران دکتری جنگلداری گرفت که از همین‌جا و بعد از 22سال به او تبریک می‌گوییم. منتها بار دیگر از همین‌جا به او می‌گوییم که دیر آمدی خیلی دیره! چرا؟ چون همان سال75 هم دیگر جنگلی در ایران باقی نمانده بود که کسی بخواهد آن را حفظ کند. یک‌سری دار و درخت که به‌صورت کچل‌کچل در دشت‌ها پراکنده بودند را که دیگر جنگل نمی‌گویند؟ به‌نظر ما بهتر بود همان موقع رشته‌تان را عوض می‌کردید و به بازیافت زباله در زمین‌های سابقا جنگلی تغییر می‌دادید. والا! از قدیم گفته‌اند زباله طلای کثیف است ولی آیا درباره جنگل چنین چیزی گفته‌اند؟ تهش جنگل‌های آمازون ریه‌های زمین هستند که به ما ربطی ندارد.

خونه مهم‌تره یا مزرعه؟- نوع بشر باید اولویت‌ها را بشناسد وگرنه بعد از 20سال پشت سرش را نگاه می‌کند و می‌بیند عمر گرانمایه را در چه راه عبثی صرف کرده و جز افسوس چیزی به‌دست نیاورده؛ چیزی که مسئولین ما به خوبی با آن آشنا بوده‌اند و نتایج مدیریت مشعشع‌شان نشان می‌دهد چقدر وسعت دید داشته‌اند. مثلا روزنامه کیهان سال75 گزارشی داده از تخریب زمین‌های کشاورزی اسلامشهر در نزدیکی تهران و ساخت و سازهای زیاد در این منطقه و گفته این به ضرر محیط‌زیست است. لکن مدیران ما همان موقع داشته‌اند جمعیت 80میلیونی امروز را می‌دیده‌اند و می‌دانسته‌اند که ملت برای زندگی خانه می‌خواهند و در مزرعه و زمین کشت طالبی نمی‌توان زندگی کرد. چنین پیش‌بینی هنرمندانه‌ای، برگ زرین دیگری در دفتر افتخارات مدیران آن موقع است که خب، هنوز هم مدیر هستند. مسئله دیگر اینکه این ساخت و سازها باعث شد که بعد از هزاران سال، بادهای 40روزه شهریار به سمت تهران هم بند بیاید و خیال ملت از شهریار و بادهایش راحت شود؛ به همین سادگی.

مازاروتی؟!- لاکچری‌بودن از اول در خون ما بوده و نمود عینی‌اش را می‌توان در ورود یک دستگاه خودروی «مازاروتی!» به ارزش 100میلیون تومان در سال75 به ایران دید؛ خودرویی عجیب و غریب که فول امکانات بوده و حتی ضد‌گلوله هم بوده و به گفته خبرنگار کیهان در ایتالیا مورد استفاده سران مافیا قرار می‌گرفته، لکن در ایران معلوم نیست مورد استفاده کی بوده و اصلا مهم هم نیست. مسئله مهم درباره این مازاروتی قیمت بیمه بدنه آن است که آن موقع 5/3میلیون تومان بوده و این در حالی است که سال75، دیه یک انسان 1/4میلیون تومان بوده. لذا بعد از مطالعه مفهوم شکاف طبقاتی، بار دیگر این خبر را خوانده و لذت ببرید.

بیا و خوبی کن- قدردانی هم چیز خوبی است. والا جای دوری نمی‌رود. حالا چرا این را می‌گوییم؟ چون سال75 یک آقایی از علی‌آباد در جنوب تهران به روزنامه پیام داده که سازمان بهشت زهرا زمین‌های اطراف این محل را به قیمت 30تا تک تومانی از مردم خریده و این اجحافی در حق ماست و تا کی باید با این ظلم دست‌وپنجه نرم کنیم؟ اما این شهروند عزیز دقت نداشته که مسئولان آن موقع سازمان به وی و دیگر همسایگان بهشت زهرا لطف کرده‌اند، وگرنه چند سال دیگر خانه‌شان می‌افتاد وسط قطعه 218 و قبر مردم. حالا بیا و درستش کن. نشسته بودند غذا بخورند، یکهو یکی با بیل می‌آمد تو و شروع می‌کرد به کندن زمین آشپزخانه،‌ بعد هم عزاداران با تابوت می‌آمدند و خود صاحبخانه معذب می‌شد. اگر اینطور بود خوب بود؟ بعد آن موقع 30تومان برای هر متر داده‌اند. حالا 2متر قبر را می‌دهند 10میلیون تومان. این ارزش‌افزوده برای کشور بد است؟ ما تعجب می‌کنیم.

تلاش کن عظمت در نگاه تو باشد- نگاه به زندگی و چگونگی نگاه، مبحث بسیار پیچیده‌ای است که می‌تواند آینده ما را تغییر دهد. لذا ما همواره باید بکوشیم نیمه پر لیوان را ببینیم هرچند گاهی خالی شدن لیوان هم از روی حکمت است. مثلا سال75 یک جوان رعنا که می‌توانست آینده‌ساز این کشور باشد در رودخانه زاینده‌رود غرق شد. بعد از این اتفاق مسئولان دست به‌دست هم دادند و با زدن سد و تغییر حقابه این رودخانه، آن را خشک کردند و حالا نه‌تنها دیگر کسی در آن غرق نمی‌شود بلکه می‌توان در آن فوتبال ساحلی هم بازی کرد؛ یعنی تبدیل فرصت به تهدید. خیلی هم عالی! 


 

این خبر را به اشتراک بگذارید