رستاخیز بیضایی
بهرام بیضایی در پشت صحنه مسافران
مسعود پویا، روزنامه نگار
بهمن 1370، دهمین جشنواره فیلم فجر، در سال حضور «ناصرالدین شاه آکتور سینما» (محسن مخملباف)، «نرگس» (رخشان بنیاعتماد)، «نیاز» (علیرضا داودنژاد) و «خانه خلوت» (مهدی صباغزاده)، این «مسافران» (بهرام بیضایی) بود که چشم داوران جشنواره را خیره کرد. بهروز افخمی عضو هیأت داوران جشنواره دهم، ماجرا را چنین روایت کرد: «وقتی مسافران را دیدیم آن را در سطحی بالاتر از تمام فیلمهای جشنواره یافتیم. نظرمان این بود ک=====ه این بهترین فیلم بیضایی و بهترین فیلم جشنواره است.» در نهایت اما بنا به توصیه یا مصلحت، سیمرغها اینگونه تقسیم شد: بهترین فیلم: نیاز، بهترین کارگردانی: رخشان بنیاعتماد (نرگس) و بهترین فیلمنامه: اصغر عبداللهی و حسن قلیزاده (خانه خلوت).
با این همه بیشترین سیمرغ را سازندگان مسافران به خانه بردند:
- بهترین بازیگر نقش اول زن (جمیله شیخی)
- بهترین باریگر نقش مکمل مرد (مجید مظفری)
- بهترین صدابرداری (محمود سماکباشی، یدالله نجفی)
- بهترین فیلمبرداری (مهرداد فخیمی)
و جایزه ویژه هیأت داوران به بهرام بیضایی به خاطر مهارت تحسینبرانگیز در کارگردانی مسافران. لحظهای که کارگردان مسافران برای گرفتن سیمرغ از دست وزیر وقت ارشاد روی سن رفت، لحظه باشکوهی برای دوستداران بیضایی بود. مسافران به عنوان امیدبخشترین فیلم بیضایی روایت تبدیل آیین عروسی به مراسم سوگواری است. در آستانه عروسی ماهرخ (مژده شمسایی)، ظاهرا خواهرش مهتاب (هما روستا) و خانوادهاش در تصادف کشته میشوند. آنها آینهای به همراه میآوردند و حالا که اثری از آینه نیست مادربزرگ (جمیله شیخی) مرگشان را باور ندارد. در انتهای فیلم مردگان به همراه آینه گمشده به مراسم میآیند و عزا به شادی مبدل میشود.
چنین فیلم امیدبخشی از بیضایی تلخاندیش میتوانست نشانهای از امید فیلمساز به تغییر و بهبود شرایط اجتماعی- سیاسی هم باشد. توصیف بیضایی از فیلمش هم همین رویکرد را نمایان میساخت: «مسافران جشن پیروزی زندگی بر مرگ است و باروری بر قحطسالی».
اما همین فیلم فاخر و امیدبخش برای اکران عمومی دچار جرح و تعدیل شد. ممیزی مسافران، چنان به بیضایی گران آمد که سیمرغ بلورینش را به ارشاد پس فرستاد. 10 سال بعد نسخه کامل مسافران در سینما سپیده اکران شد.
این همان نسخه به نمایش درآمده در جشنواره دهم بود و در این فاصله 10ساله، بیضایی تنها یک فیلم دیگر به کارنامهاش اضافه کرده بود.
نخستین دوسالانه نقاشی
علی بختیاری، کیوریوتور
نخستین دوسالانه نقاشی ایران پس از انقلاب برگزار شد. این رخداد از تاریخ 28 آبان تا 28 آذر 1370در موزه هنرهای معاصر تهران، فرهنگسرای نیاوران و مجموعه فرهنگی آزادی برقرار شد. 264هنرمند با 393 اثر به مرحله نهایی این دو سالانه راه یافتند که در نهایت 16هنرمند برگزیده این رخداد شدند. ابوالقاسم خوشرو، معاون امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد وقت در مقدمه کتاب دوسالانه مینویسد: «مرکز هنرهای تجسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با تکیه بر ویژگیهای جامعه انقلابی ایران و با هدف حمایت از الگوهای متحول و ارزشمند هنری، همه تلاش و کوشایی خود را برای تقویت جریان رو به رشد و فراگیر «هنر انقلاب اسلامی» بهکار بسته و با تأکید بر این باور که هنر انقلاب اسلامی با بهره از پدیده «ایمان»، شایستگی یافته تا به سبک و سیاقی نو و «خودبسا» تبدیل شده و راه آینده را «به پای خود» پوید، به مساعی خود ادامه دهد».
دعوای دلشدگان
علی حاتمی و حسین علیزاده سر صحنه دلشدگان
مسعود میر،روزنامه نگار
مادر در خانه بود اما گویی دلش چنان شکست که همه دلشدگیها در یک آن با شلیک توپ دعوا، به دریای قهر ریخت. اینها چه ربطی دارد به ساخته دهه هفتادی علی حاتمی؟ ربطش بازمیگردد به نخستین تجربه سینما رفتن دونفره با پدر بعد از یک دلخوری خانوادگی زن و شوهری. مادر در خانه ماند و پدر برای پایان دعوا دست پسرش را گرفت تا در سالن تاریک سینما فراموش کند آنچه را که چند ساعت قبل در خانه رخ داده بود. نمک زندگی شده بود بهانه کشف سینمایی که برای یک پسر بچه 9ساله غریب بود و البته خواستنی؛ دلشدگان از تیتراژ و رؤیای احمدشاه برای اینکه کاش همه صداها آهنگ بود و همه حرفها ترانه. من غمگین و پر از ترس با همین رؤیای شاه قاجار غرق شدم در دلشدگان. آواز استاد شجریان و عاشقیهای شاهزاده ترک نابینا را هم که به این ترکیب اضافه کنید نتیجهاش چیزی نمیشود جز دلدادگی به فیلمی که هنوز و همیشه جذاب است و میخکوب کننده. معجزه علی حاتمی با آن سناریوی دلنشین، بازیهای حیرتانگیز، آهنگسازی بیرقیب و البته صدای آسمانی ثبت شده بود تا سینمای ایران در دنیای موسیقی همیشه تحفهای مقبول برای روکردن داشته باشد. بعد از سینما زندگی دوباره به خانه ما بازگشت، پدر لبخند زد و مادر دلخوریهایش را با مهربانی همیشگی جارو کرد.