• پنج شنبه 27 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 8 ذی القعده 1445
  • 2024 May 16
سه شنبه 11 دی 1397
کد مطلب : 43100
+
-

مگر کیمیایی و مهرجویی فیلم بد ندارند؟

گفت‌وگو با کیومرث پوراحمد که «تیغ ‌و ‌ترمه» را به دفتر جشنواره رسانده است

مگر کیمیایی و مهرجویی فیلم بد ندارند؟

مسعود میر/روزنامه‌نگار

برای آنکه بتواند شب تلخ آن سالن جهنمی را فراموش کند روزهای زیادی را به قول خودش با فکر و خیال و اندوه سر کرد. همه‌‌چیز از همان خنده‌های تلخ در کاخ جشنواره شروع شد؛ همان زمانی که برخی از رسانه‌ای‌ها «کفش‌هایم کو؟» را نپسندیدند و ترجیح دادند به جای ترک آرام سالن با شلیک خنده‌هایشان احوال کارگردان فیلم را بمباران کنند. شاید علت این رفتار غیرمحترمانه را باید در شیطنت‌هایی جست‌وجو کرد که دقیقا در شرایط مشابه و برای نخستین نمایش جشنواره‌ای فیلم «پنجاه قدم آخر» بروز کرد. همان ایامی که خیلی‌ها تلاش کردند بعد از درخشش بی‌نظیر فیلم دفاع‌مقدسی کیومرث پوراحمد به هر نحو ممکن پای او را از این دایره ببرند. با همه این احوالات، پوراحمد بالاخره روزهای تلخ را پشت‌سر گذاشت و برای ساخت فیلم جدیدش مثل همیشه شروع کرد به نوشتن و نوشتن و حالا که در مسیر یک سفر کوتاه به رشت کنار جاده می‌ایستد تا گفت‌وگوی تلفنی‌مان بی‌پارازیت و قطع و وصل ادامه یابد فیلمش در نوبت انتخاب توسط هیأت انتخاب فیلم‌های جشنواره سی‌و‌هفتم است. شاید همراهی امثال او با مهم‌ترین آیین سینمایی کشور برای عده‌ای که از سینما فقط فصل اکران را خوب می‌شناسند چندان حائز‌اهمیت نباشد اما کیومرث پوراحمد خالق «شب‌یلدا»ی سینمای ایران است؛ شبی که خاطره‌اش فراموش‌ناشدنی است و هرچه روزهای سخت و تلخ به آن هجوم ببرد باز هم ماندگار است.

آقای پوراحمد! روزهای بد به دور.
امیدوارم که دیگر درگیر چنین ماجراهایی نشوم. من قصد ندارم خودم را تبرئه کنم و می‌دانم مسئولیت فیلم‌های من چه خوب و چه بد با شخص من است اما واقعا این‌همه نگاه منفی و هجمه به من برایم جای تعجب داشت. شاید باورتان نشود اما برخوردهایی که دیدم من را تا مرز بی‌خیال فیلمسازی شدن پیش برد. روزهای زیادی را برای من به جهنم بدل کرد و اگر بخواهم صادقانه بگویم باید اعتراف کنم که یکی، دو سال فقط حرص خوردم. اما بالاخره با خودم کنار آمدم و دوباره فیلم ساختن را از سر گرفتم، «تیغ و ترمه» نتیجه همین تصمیم است.
 خودتان به «کفش‌هایم کو؟» و «پنجاه قدم آخر» چه نمره‌ای می‌دهید؟
من ضعف خودم را می‌پذیرم اما از شما می‌خواهم حالا که پرونده این فیلم‌ها بسته شده است به چند نکته دقت کنید. اول اینکه من یک فیلمسازم و در کارنامه من حتی با سختگیرانه‌ترین نگاه هم چند فیلم خوب وجود دارد؛ پس فیلم ضعیف من نباید اینگونه تعبیر شود که پوراحمد تمام شد و پوراحمد مرد و از اینطور حرف‌ها.
من همیشه گفته‌ام که در کارنامه‌ام گل یخ را دوست ندارم یا مثلا از شب یلدا خیلی راضی‌ام و گمان می‌کنم تماشاگر و منتقد هم همین نگاه را داشته و دارد. مقایسه درستی نیست اما همه می‌دانیم که حضرت حافظ هم غزلیات معمولی داشته و همه کارهای حضرت بی‌نظیر نبوده است.همه فیلمسازان، هم شاهکار دارند هم افتضاح. این شغل من است و من نباید برای کار ضعیفم اینقدر به دردسر بیفتم.

همه مسئولیت را هم به گردن می‌گیرید؟
حتما اما 2 نکته را فراموش نکنید؛ یکی اینکه در نسخه اکران پنجاه قدم آخر 18دقیقه از فیلم را مخدوش کردند و مثلا آن پلان‌های سگ را درآوردند. به قول معروف من می‌توانم تا سکانس رقص بابک حمیدیان در دقیقه 80 فیلم با اغماض بگویم این فیلم من است اما بعد از آن بدون خواست و نگاه من تغییر کرد. دیگر اینکه این فیلم قربانی تسویه‌حساب‌های گروهی دیگر شد.

توضیح می‌دهید چه تسویه‌حسابی در کار بوده است؟
خیلی صریح بگویم که 2ساعت مانده به اکران اول فیلم در سینمای رسانه برای من از یک خبرگزاری پیامک آمد که فیلم کیومرث پوراحمد با استقبال سرد منتقدان روبه‌رو شد.
من همان لحظه همه‌‌چیز را فهمیدم و با خودم گفتم لااقل این پیامک را 2 ساعت زودتر نمی‌فرستادید! گروهی هم در سالن حرکاتی انجام دادند که کاملا برنامه‌ریزی شده بود. دروغ چرا؟ واقعیت این است که یکی می‌خواست به دهان یکی دیگر بزند و این وسط فیلم من خراب شد. من رسما قربانی شدم و با آن اتفاق‌ها و به‌رغم علاقه خودم پشت دستم را داغ کردم که دیگر سراغ فیلم دفاع‌مقدسی نروم. از شما می‌پرسم که آیا اتوبوس شب فیلم بدی بود؟

انصافا درخشان بود.
درد من هم همین است. من می‌گویم من برای تمام فیلم‌هایم به یک میزان وسواس داشته و دارم. ضعف‌ها را می‌پذیرم اما این اتفاقات واقعا عجیب بود.

با احترام بسیار به شما اما «اتوبوس شب» واقعا با «پنجاه قدم آخر» قابل مقایسه نیست.
من هم قبول دارم و عرض کردم هم فیلم خوب دارم هم فیلم بد. در کارنامه مهرجویی هم شاهکار وجود دارد و هم فیلم بد. اصلا مگر کیمیایی و داوودنژاد فیلم بد ندارند؟ ما همه‌مان همینطور هستیم. فیلمسازی شغل ماست و هر فیلم هم ماجراهای خودش را دارد.

از «تیغ و ترمه» بگویید.

رمان تیغ و ترمه را یک دختر 29ساله نوشته است. من آن را خواندم و از کتاب خوشم آمد. سراغ آقای کیائیان در نشر چشمه رفتم و قراردادی بستم تا حق ساخت این کتاب را در اختیار داشته باشم. البته حدود یک سال درگیر بازنویسی متن بودم و چندین بار هم فیلمنامه را بازنویسی کردم تا بالاخره آن رمان بدل شد به فیلمنامه.
علی قائم‌مقامی فیلم را به دفتر جشنواره سپرده و امیدوارم که جشنواره امسال برای ما با پالودگی، زیبایی و درخشش برف همراه باشد.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید