مرگ دوستانم کمرم را شکست
گفتوگو با دریانوردی که سانچی 5 دوست صمیمیاش را گرفت
«روی کشتی تنها نشستهام و همینطور گریه میکنم. باورم نمیشود بهترین دوستانم را از دست دادهام.» فرشید، مهندس برق است. از 11سال پیش روی کشتیهای نفتکش کار میکند و از وقتی حادثه آتشسوزی کشتی سانچی رخ داد، چشم روی هم نگذاشته تا شاید بتواند خبری از دوستانش بگیرد. 5 نفر از دریانوردان سانچی دوستان صمیمیاش بودند و حالا که رفتهاند، فرشید تنهای تنها شده است. او در گفتوگوی اینترنتی با همشهری از دوستانش میگوید و شرایط سخت کار روی نفتکشها.
الان دقیقا کجا هستید؟
روی نفتکش. اما تنها نشستهام و دارم گریه میکنم. کمرم شکست. داغون شدم. باورم نمیشود بهترین دوستانم را از دست دادهام.
چند نفر از دریانوردان سانچی را میشناختی؟
با 5نفرشان دوست صمیمی بودم. همهشان خوب و نازنین بودند. فرید محبی خیلی مهربان بود؛ آنقدر که بعضی وقتها تا ساعت 5صبح از خوابم میزدم و کنارش مینشستم و حرف میزدیم. حدود 9سال پیش بود و هنوز با همسرش نامزد بودند. خیلی همدیگر را دوست داشتند. یادم هست تازه از سفر دریایی برگشته بودیم. چون برای فرید جایگزین نیامده بود، یک روز دیرتر از ما پیاده شد. آن موقع امکان تماس نبود. همسرش آنقدر نگران شده بود که به همه ما زنگ زد تا مطمئن شود که اتفاقی برای او نیفتاده است. من در نخستین سفر دریاییام با فرید دوست شدم. آنموقع سفر ششم یا هفتم فرید بود. توی موتورخانه بهخاطر اینکه تازهوارد بودم، خیلی هوایم را داشت.
بقیه دوستانت چه کسانی بودند؟
بهرام اتحاد، مهندس برق بود. پارسال که با هم همدوره بودیم دوست شدیم. توی کلاس همهاش پیش هم بودیم و خیلی مظلوم بود. با اینکه 30سال توی این کار بود و تجربه خیلی زیادی داشت اما آنقدر افتاده و فروتن بود که کسی باورش نمیشد اینقدر سابقه دارد. بهرام در ترکیه درس خوانده بود. همین 2ماه پیش با هم چت میکردیم. میگفت که قرار بوده با یک کشتی دیگر برود اما یکهو برنامه عوض شده و او را به سانچی منتقل کردهاند. تقدیرش این بود که او هم در این حادثه به رحمت خدا برود. عبدالغنی سامری سرملوان بود. او هم از قدیمیها بود. 27سال سابقه کار داشت. 2سفر با او بودم و در این مدت حسابی صمیمی شدیم. باور کنید ملوانها کمتر جرأت میکردند به اتاق ناخدا بروند ولی ناخدا خودش دنبال عبدالغنی میرفت و او را با خودش به اتاقش میبرد. خیلی حرفهای بود و همه این را میدانستند.
عبدالکریم آشپز بود. واقعا حیف شد. خیلی آدم خوبی بود. سال گذشته بود که مادرش به رحمت خدا رفت. آنقدر ناراحت شده بود که تا مدتها با کسی حرف نمیزد. احسان ابولی افسر دوم بود. با هم روی کشتی فاضل آشنا شدیم. هرقدر از خوبیهایش بگویم کم است.
خودت تا حالا روی سانچی بودهای؟
نه. روی کشتیهای زیادی بودم اما سانچی نه، ولی یادم هست که سانچی قبل از این هم دچار حادثه شده بود که چند سال پیش اتفاق افتاده بود. یکبار در نزدیکیهای ترکیه یک ملوان ایرانی گم شد و بعد جسدش را در دریا پیدا کردند و یکبار هم در کانال سوئز زد به گل.
شرایط کار ملوانها روی نفتکشها چگونه است؟
بستگی دارد که قراردادی باشی یا رسمی. ما قراردادی هستیم. قرارداد یکساله داریم. هر وقت هم که بخواهیم به دریا برویم قرارداد 4ماهه میبندند. 4ماه باید روی کشتی باشیم. فرقی نمیکند کدام کشتی؛ مثلا با یک کشتی به هند میرویم و وقتی برگشتیم با یک کشتی دیگر باید به چین برویم. بعد از 4ماه هم 80روز استراحت داریم. اما این 4ماه آنقدر سخت است که آدم را پیر میکند؛ سختیاش بیشتر به این خاطر است که میدانی خانوادهات دلواپس تو هستند. چند سال پیش حوالی سنگاپور حادثهای برایم رخ داد و دستم بهشدت دچار جراحت شد. یادم هست که گریهام بند نمیآمد. نگران خودم نبودم. نگران مادرم بودم که اگر اتفاقی برایم رخ دهد، چه میکشد؟ باورتان نمیشود اما بچههایی که روی کشتی کار میکنند، وقتی به خانه میروند، موقع برگشت به کشتی مجبورند یواشکی از خانه خارج شوند تا بچههایشان متوجه نشوند. بعد از این حادثه هم تصمیم گرفتهام وقتی قرارداد 4ماههام تمام شد و برگشتم، تسویه کنم و سراغ کار دیگری بروم.
چند وقت است که از خانه دوری؟
29روز. هنوز 3ماه دیگر مانده به پایان قراردادم.
حقوقت چقدر است؟
برای ما قراردادیها میانگین ماهانه 5 تا 6 میلیون تومان؛ البته حقوق به خیلی چیزها بستگی دارد؛ به پایهات، رسمی بودنت و درجهات.
تحصیلاتت چیست؟
مهندس برق. دانشگاه آزاد تهران جنوب درس خواندهام.
وقتی حادثه سانچی رخ داد، کجا بودی؟
روی کشتی. از وقتی این اتفاق رخ داد، خواب درست و حسابی نداشتم. برای خانوادههای قربانیان خیلی سخت است که نه جنازهای هست و نه مزاری. خدا میداند که به آنها چه میگذرد. همه کسانی که رفتند، از بهترینها بودند. هنوز هم این اتفاق باورم نمیشود.