• سه شنبه 4 اردیبهشت 1403
  • الثُّلاثَاء 14 شوال 1445
  • 2024 Apr 23
چهار شنبه 28 آذر 1397
کد مطلب : 41458
+
-

ژوزه رفت با آخرین اتوبوس!

تیتر یک
ژوزه رفت با آخرین اتوبوس!

علیرضا مجمع| قرمزهای آنفیلد روی نام یک پرتغالی خاص قلم قرمز کشیدند. تیر خلاص زده شد. ژوزه مورینیو وارث فوتبال نتیجه‌گرای بدون جذابیت از یک تیم دیگر اخراج شد تا احترام به روح فوتبال معنای دیگری بیابد. آقای خاص؛ لقبی که خودش به‌خودش داد تا کارهای نامتعارفش- مثل انگشت کردن در چشم تیتو ویلانووای فقید یا یقه‌گیری با آرسن ونگر- را موجه جلوه دهد، احتمالا آنقدر در جاهای مختلف تکثیر شده است که به این زودی‌‌ها نشود از شر سیستمی که یکی از نخستین پایه‌گذارانش در قرن جدید بود خلاص شویم، اما عجالتا تا اینجای کار با رفتن او و چند تا از همکاران دیگرش که عملا به تماشاگری که آمده تا از فوتبال لذت ببرد توهین می‌‌کردند، پرونده یکی از چرک‌‌ترین روش‌های نتیجه‌گیری در فوتبال بسته شد. روشی که در دهه هفتاد، ایتالیای لاجوردی به‌عنوان روشی مقابل برزیل و تیم‌های قدر آمریکای جنوبی آن زمان برای برداشتن نتیجه از زمین بنیان گذاشت.
 پایه‌گذاری کاتانچیوی لاجوردی‌‌ها
دفاع دیوار بتونی که به کاتانچیو معروف شد را ابتدا در دهه هفتاد ایتالیایی‌ها پایه گذاشتند. با توجه به شیوه‌ای که می‌گفت ابتدا مواظب دروازه خودت باش، بعد به فکر بردن حریف. در دهه هفتاد البته ایتالیا از شیوه‌ای که مبدعش بود نتیجه‌ای نگرفت و حتی در کشور خودش در 1980جام ملت‌های اروپا را هم نتوانست ببرد و وقتی آلمان غربی جام ملت‌‌ها را روی سر برد، آنها چهارم شدند. اینجا بود که یک ترمیم اساسی در سیستمشان انجام دادند و دو سال بعد به جام جهانی رفتند. تیم بی‌امید ایتالیا با سه مساوی و تنها به لطف یک گل زده بیشتر به جای کامرون از گروهش بالا آمد و تازه کارش را شروع کرد.اینجا بود که ماشین گلزنی ایتالیا، چشم امیدش به پائولو روسی بود و در گروهی سخت آرژانتین سزار منوتی را با مارادونای پدیده‌اش برد و در بازی بعد از آن روبه‌روی برزیل افسانه‌ای تله سانتانا قرار گرفت و شایسته‌ترین تیم آن سال را با زیکو و ادر و فالکائو و جونیور به زانو درآورد و به نیمه نهایی رفت. کمی روی این بخش بایستیم. برزیل افسانه‌ای آن زمان که فلسفه بازی‌اش بر زیبایی فوتبال استوار بود همه تیم‌های مقدماتی را از دم تیغ گذراند و حتی آرژانتین قهرمان دوره قبل را هم با مارادونا برد. تقابل فلسفه تله سانتانا و انزو بیرزوت همان تقابلی است که تا هم‌اکنون ادامه دارد و می‌توان بر سرش ساعت‌‌ها بحث کرد. برزیل 82و بعد‌تر 86را هنوز هم به یاد می‌آوریم و در خاطره‌هایمان عاشق بازی‌شان می‌شویم اما از ایتالیای آن سال که اتفاقا قهرمان هم شد به جز یکی دو نقطه چیزی در خاطرمان نمانده است. بچه‌های آن نسل با این فلسفه و با آن ستاره‌ها عاشق فوتبال شدند، نه با کاتانچیوی دیوار بتونی.
 این یونان از کجا پیدایش شد؟
اوایل قرن جدید بود که تیمی ظهور و افول کرد که در زمان ظهورش هم خطرش را خیلی‌ها گوشزد کردند. یونان در جام ملت‌های اروپا 2004 توانست شیوه‌ای را تعریف کند که هیچ لذتی برای کسی که می‌خواست یک فوتبال ببیند نداشت. تیمی که حتی اسم‌های بازیکنانش را هم به سختی می‌شد تلفظ کرد و به حافظه سپرد انگار از فوتبال فقط به‌دنبال آن جام چند کیلویی بودند که خودشان را زیر آن به رخ بکشند. بی‌ریشه تاریخی و بی‌هیچ لذت بردنی. هیچ‌کس خاطره‌ای با آن یونان ندارد. یونان در جام ملت‌های اروپا تنها نامی است به‌عنوان یکی از تیم‌هایی که جام را برده است، همین.
 چلسی و اینتر؛گاس و آقای خاص
شیوه یونان جلوتر که آمد تکمیل‌تر شد؛ توپ را به حریف بده و ورودی‌ها را ببند، ضد‌حمله بزن و بازی را ببر. این فوتبالی بود که در سال 2009چلسی گاس هیدینک بازی کرد و تنها تیمی که توانست متوقفش کند بارسای تازه متولد شده پپ گواردیولا بود. اینتر مورینیو اما در سال بعدش توانست پپ را با بارسایش در نیمه نهایی زمینگیر کند، با همین فلسفه؛دفاع متراکم در باکس جریمه و بستن ورودی‌ها.اینتر مورینیو در فینال مونیخی‌ها را هم به همین شیوه برد و قهرمان شد. الان اینتر مورینیو کجاست؟ چلسی گاس هیدینک کجاست؟ یا حتی چلسی دی ماتئوی ایتالیایی که در 2012در مونیخ، بایرنی را برد که امید اول قهرمانی در خانه خودش بود. و حتی چلسی در دوره کونته. اصلا انگار ویروس ژوزه در جان آبی‌های لندنی جا خوش کرده است. چلسی و اینتر لیگ قهرمانان اروپا را بالای سر بردند و نامشان فقط روی جام حک شد اما فلسفه فوتبال چرکشان با تمرکز بر «هدف وسیله را توجیه می‌کند» تا سال‌ها بعد ادامه داشته است. الان مورینیو آخرین بازمانده اخراج شده این روش از زمین فوتبال است. نگرانی کم نشده است، سیمئونه با همین سبک هنوز در اتلتیکو باقی مانده و اینتر سخت دنبال اوست تا نسخه او را بار دیگر برای تیم از دور خارج شده‌اش به‌کار بگیرد. این روش به ایران هم رسیده است و هموطن خاص آقای خاص با فلسفه «فوتبال هنر بردن است» چنان عناصر دفاعی‌اش را در زمین دقیق چیده است که گویی کار تمام است و جام برای ما. اما لذتی در کار نیست یا حداقل چندان در کار نیست. مورینیو و رفقایش تنها می‌توانند نتیجه را بردارند، اما نمی‌توانند لذتی به ما بدهند. فعلا تا مدتی از نبود یکی از واضعان این روش در قرن جدید نفس راحتی بکشید تا شاید پروفسورهای عصر نو فکری به حال از بین نرفتن این عشق ازلی و ابدی تماشاگر فوتبال کردند. عجالتا یورگن کلوپ نسخه یکی از اینها را پیچید.

این خبر را به اشتراک بگذارید