فیلمفارسی انقلابی
سعید مروتی، منتقد و روزنامه نگار
در دورانی که انقلاب تازه به پیروزی رسیده و تقریبا هیچ کس نمیداند در شرایط تازه چگونه باید فیلم ساخت، گروهی از حاشیه سینمای فارسی، قدم اول را برمیدارند. فیروز (ستار هریس) تهیهکننده و یکی از بازیگران اصلی فریاد مجاهد با سابقه فعالیت طولانی در سینمای فارسی به عنوان هنرپیشهای درجه3 سرمایه را فراهم میکند و مهدی معدنیان با سابقه دستیاری کارگردان برای ناصر محمدی، رضا صفایی و نوشتن یکی دو فیلمنامه مثل «سرباز» (محمدرضا فاضلی) سناریو را مینویسد و روی صندلی کارگردانی مینشیند. ظاهرا فیلم کمی بعد از پیروزی انقلاب فیلمبرداری شده و چند ماه تاخیر برای اکرانش هم به دلیل آشفتگی مدیریتی آن زمان بوده. فریاد مجاهد بدون روایت داستانی مشخص قرار است تاریخ انقلاب را روایت کند. فیلم از خرداد 42 آغاز میشود و در روزهای پیروزی انقلاب به پایان میرسد. با نمایش گسترده گنبد و گلدسته و روحانیون انقلابی، حضور بهمن مفید در شمایل معلمی انقلابی که به نقد اصلاحات ارضی میپردازد و فیروز به عنوان آهنگری انقلابی، در همان 10دقیقه اول، روحانیت، طبقه متوسط و طبقه کارگر کنار یکدیگر قرار میگیرند.
در فیلمی که به جای دیالوگ فقط شعار دارد و شتابان در پی روایت تاریخی 15ساله است، یک گروه 10نفره همه بار مبارزه را بر دوش میکشد. ساواکیهای سفاک هم کار را به جایی میرسانند که برای اعتراف گرفتن از یکی از مبارزان، سیخ داغ به پهلوی نوزاد چندماهه او فرو میکنند و خندههای معروف فیلمفارسیوار سر میدهند.
در فریاد مجاهد هر صحنهای قرار است رخدادی تاریخی را یادآور شود؛ به همین دلیل محاکمه بهمن مفید شبیه محاکمه معروف خسرو گلسرخی از کار درمیآید و صحنه اعدام او و دوستانش مشابه اعدام بیژن جزنی و رفقای چریکش در 30فروردین 1354. اینکه مسیر وقایع تاریخی در فیلم رعایت نشده و مثلا بعد از نمایش اعتراض مردم به مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات مورخ 17 دی1356، دادگاه بهمن مفید در اول تیر56 برگزار میشود، فریاد مجاهد را واجد خصوصیاتی منحصربهفرد میان همه فیلمهای انقلابی آن دوران کرده است. نکته اینجاست که فریاد مجاهد با وجود همه ایرادهای ریز و درشتی که دارد، داستانی که ندارد و روایت پرغلط تاریخیاش، از همان اولین روز اکران در 2 شهریور1358 با استقبال گسترده سینماروها مواجه میشود. فریاد مجاهد برای تماشاگر آن سالها، قهرمان، حادثه، شعار و انقلاب را به ارمغان میآورد و با وجود اکران کوتاهمدت و مخالفتها و مقالات تند روزنامهها که نگران بازگشت فیلمفارسی بودند، پرفروشترین فیلم سال58 میشود؛ محصولی که با شتاب و به تعبیری فرصتطلبی، به موقع آماده میشود و به مصرف میرسد و ورای ذهنیت ساده و فاقد پیچیدگی سازندگانش، به شکلی ناخواسته، تعریفی تازه از «فیلم-مقاله» و سینمای ضدقصه به دست میدهد.