چرا پدر و مادرها برای انتخاب اسم فرزند وسواس دارند؟
مرا به نام کوچکم صدا بزن*
باید برای نامگذاری به اطلاعاتی مجهز شویم
نگار حسینخانی
بهخاطر عشقش به حمید هامون فیلم «هامون» داریوش مهرجویی، اسم پسرش را گذاشت هامون تا بچسبد به نامخانوادگی «اندرجانی» و این محبت کامل شود و صدایش کنیم: هامون اندرجانی. بعضیها اما آنقدر نام خانوادگی درست و درمانی دارند که اگر هر کلمهای پشت آن نام فامیل بگذارید، معنا و ارزش افزوده تازهای خواهد داشت. اما مادران و پدران برای انتخاب اسمی برای فرزندانشان به چه چیزهایی فکر میکنند؟ چقدر باید آیندهنگر بود و چرا باید همیشه برای این کار به سالهای بعد فکر کرد؛ وقتی بچه پا میگیرد، وقتی صدایش میکنند، وقتی دوست پیدا میکند و کارنامهای برای خودش خواهد داشت و شما باید با نامی که برایش برگزیدهاید بهخودتان نمره بدهید. اصلا منابع برای انتخاب اسم کجایند و آن اسم معهود چیست که باید فرزند من شود؟
آخرین چیزی که کشف میکنیم؛ نام پسرش را «علی» گذاشته. سعید میگوید در انتخاب این نام برای پسرش ایستادگی کرده است. حتی از همه پسوندها و پیشوندها که میتوانسته این نام را در ذهنش مخدوش کند، خودداری کرده است. رقابتی بین انتخاب نام از همان ابتداییترین روزهای دنیاییشدن بچهها شکل میگیرد؛ رقابت منحصربودن، بزرگ و نامدار شدن و صمیمیت،رقابتی سلیقهای بین خانوادهها که همه نداشتههایشان را با نطفه نام، داشتن کنند؛ اسمهای خوشآوا، مناسب فرهنگ، معقول؛ اسمهایی نشانهدار، مذهبی، قومی و... نامی برای همه عمر؛ چون میوه، ثمره؛ اسمی که شکسته نمیشود، ضربه نمیزند و با تولد تو به دنیا میآید و پس از تو به حیاتش ادامه میدهد. این نامها هستند که میمانند. این نامها هستند که نمیمیرند.
بریان رابرتسون در کتاب «درآمدی بر جامعه» مینویسد: «موجودی که در اعماق دریا زندگی میکند، آخرین چیزی را که کشف میکند، آب است. او فقط زمانی از وجود آب آگاه خواهد شد که حادثهای اتفاقی او را به سطح آب آورد و با هوا آشنا کند. بهطور کلی، توانایی افراد برای دیدن فرهنگ خویش، مستلزم داشتن اندکی واقعنگری است که اگر نگوییم هیچ، ولی به ندرت وجود دارد». پس نباید از اهمیت فرهنگی نام غافل بود، زیرا با تحول فرهنگی جامعه، نخستین عرصهای که تغییرات جدی میکند، نام کودکان است. عباس عبدی، در کتاب «تحول نامگذاری کودکان تهرانی» مینویسد:«ایران بهعنوان کشوری که هم مواجه با انقلاب بوده و هم درگیر سالها جنگ و نیز تحول سریع اجتماعی اقتصادی، زمینه مناسبی برای مطالعه تحولات فرهنگی دارد و در این خصوص مراجعه به نمادهای ظاهری فرهنگ ازجمله نامگذاری کودکان و چگونگی آن در طول زمان یکی از راههای بررسی برخی از اجزای این تحول است. تحول در نامگذاری را میتوان به یک یا چند زمینه بیواسطه مرتبط کرد؛ تغییر ارزشی و نگرشی نامگذار، تغییر نماد ارزشی، تحول درک دیگران و تغییر دیگران».
بنویس سلیقه، بخوان نام
شاید خواندن کتاب تحول نامگذاری کودکان تهرانی عباس عبدی خالی از لطف نباشد. یا مقاله خداداد رضاخانی با عنوان «نامگذاری در ایران: از سیاست تا سلیقه» که در سایت بیبیسی منتشر شد یا نوشتههایی از علیاشرف نظری، علی و محسن حسنپور با عنوان «فرهنگ سیاست نامگذاری و بازنمایی هویت» که در شماره 4دوره پنجم فصلنامه تحقیقات فرهنگی به چاپ رسید. این مقاله و کتابها نگاه دقیقتری به سیر نامگذاری به ما خواهد داد. اما اگر مقصودتان از خواندن کتاب برای نامگذاری، صرفا انتخاب یک نام از بین برگههای آن است راه دشواری پیش نگرفتهاید، کتابهای زیادی در اینباره منتشر شده ؛ورقهایی پر از اسم که شبیه خیابان است. یکعالمه اسم بیآنکه داستانی از آنها بدانی. یکعالمه آدم زنده در خیابان که از کنارشان میگذری و هر یک مابازای واقعی آن نامها هستند با داستانهای گوناگون. اما سادهتر از آن یک درخواست خشک و خالی از جستوجوگر گوگل است تا پرونده اسمها را نیز برایتان باز کند و شما را به فرهنگ نامها پیوند بدهد.
*شعری از عمران صلاحی
* بریان رابرتسون در کتاب «درآمدی بر جامعه» مینویسد: موجودی که در اعماق دریا زندگی میکند، آخرین چیزی را که کشف میکند، آب است. او فقط زمانی از وجود آب آگاه خواهد شد که حادثهای اتفاقی او را به سطح آب آورد و با هوا آشنا کند. بهطور کلی، توانایی افراد برای دیدن فرهنگ خویش، مستلزم داشتن اندکی واقعنگری است که اگر نگوییم هیچ، ولی به ندرت وجود دارد