محمد پروین | نویسنده و پژوهشگر
نامگذاری عجیب روی فرزندان ناشی از جهانی است که از درکنکردن درست آن و تناقضهای محیطی و روانی پیش آمده است. این پدیدهای که خیلی هم تازه نیست از اشتباه زیستکردن افرادی میآید که آن چیزی که فکر میکنند و آن چیزی که رخ میدهد را درست تمییز نمیدهند. پدر و مادرها با گیر کردن میان گرههای سنت و مدرنیته دچار درگیریای میشوند که تبعات آن بهصورت کنشهای متفاوتی در رفتار و تصمیمهای آنها نمود پیدا میکند. یکی از آنها انتخاب نامهای عجیب روی فرزندانشان است؛ اینکه خاص باشد، مانند فضا یا نشاندهنده حالتی که در آن فرزند به دنیا آمده است، مانند آشفته و یا نوعی القاکردن صفت در قالب اسم. بین این اسامی شما به نام پنبه برمیخورید. دلیل نامگذاری شاید سفید بودن بچه باشد یا نرم بودن آن، ولی این سادهترین بهانه برای این نام است. شاید خواندن و شنیدن این اسامی در وهله اول در ذهن مخاطب بهعنوان یک شوخی بیاید، اما به دور از هر شوخیای این پدیده نشأت گرفته از زیست ابتری است که بهوجود آمده است. تعاریف در ذهنشان دچار پیچش و تغییر شده است و بهخاطر همین خاص بودن را در چیزی جستوجو میکنند که ماهیت اشتباهی دارد. اما این اشتباه آنقدر پیش میرود که خودشان را توجیه میکنند که شرایط تغییر کرده است. تعاریف تغییر کرده است، اما این تغییر (آن چیزی که در فرایند زیستی و ذهنی آنان رخ داده است) با آن تغییری که در جامعه و پارادایمهای فکری رخ داده است تفاوت دارد. اکتفا کردن به یکسری تیتر از اتفاقات پیرامون و در معرض خبربودن این آسیب را بهوجود میآورد که بدون آشنایی کافی و مطالعه وارد جهانواره دیگر شوند. نیمی از سنت که آن را هم کامل دریافت نکردهاند با نیمی از مدرنیته که آن را هم درک نکردهاند روبهروی هم قرار میگیرند و دچار تضاد میشوند. این تضاد را حل نمیکنند و گریبانگیرشان میشود. شروع به ساختن اصول برای خودشان براساس بنیادی اشتباه میکنند. ماحصل تمامی این فرایند بهصورت آسیب در کنش رفتاری و تصمیمی نمایان میشود. در کنار این آسیب، تصمیمات هیجانی و سوارشدن بر موجهای مختلف هم درگیر میشود. نامگذاریهای فصلی، موقعیتی، شخصیتهای فیلم و ... نمونه بارز این پدیده هستند؛ بهنوعی گره زدن نام فرزند برای نشان دادن سرنوشت آن و بهعنوانی پیشبینی نادرست از تقدیری که شاید برای فرزند رقم بخورد. چیزی که ما از این پدیده دریافت میکنیم حضور ناقص زیستهای اشتباه با درهم تنیدگی لایههای اجتماعی مختلف است؛ لایههایی که باید فرصت زیست را در زمان مناسب و رشد و بلوغ در آن را به آدمها بدهد، اما این پیشرفت آن قدر سریع است که فرصت زندگی در آن بُرهه را از آدمها میگیرد. سریع لایه دیگری جایگزین آن میشود و در طول زمان ما با لایههایی روبهرو میشویم که عمق ندارد. این کمعمقی در طول یکی دیگر از شاخههای تضاد سنت و مدرنیته بهحساب میآید. اما واقعیت این است که باید این پدیده را باور کنیم و این حاصل یکی دو دهه زندگی در این شرایط نیست. وقتی خوراک نامناسب در اختیار مخاطب باشد، معیار و مترها براساس اصول اشتباه و فاقد زیست اجتماعی واقعی باشد و حصر اندیشه و نظر صورت بگیرد باید انتظار داشت که این واقعیت روزبهروز دچار دگرگونیهای عجیبتری شود.
جامعه چگونه به نامها هویت میدهد؟
نامهای عجیب را زیستهای اشتباه رقم میزنند
در همینه زمینه :