• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
یکشنبه 18 آذر 1397
کد مطلب : 40209
+
-

اسم مستعارهای مهم در تاریخ ادبیات چرا ساخته شدند؟

من نه منم

وضعیت نام‌ها و نشان‌‌شان در جست‌وجوی گوگل و یگانگی نام‌ها

من نه منم

زهرا رستگارمقدم

 از کجا مطمئنید این مطلب را من نوشته‌ام؛ منی با این نام؟ شاید این فقط اسم مستعاری باشد که به‌دلیلی به‌عنوان نام نویسنده کنار مطلب نشسته است. شاید نویسنده‌ای باشم که دوست دارد غم نانش که همین نوشتن در روزنامه‌ است با شخصیت حقیقی‌اش پیوند نخورد یا قوانین روزنامه مجبورم کرده از نامی دیگر استفاده کنم؛ مثل اینکه روزنامه‌نگاران نمی‌توانند با نامی یکسان دو مطلب در یک صفحه داشته باشند.

 نام مستعار و ادبی، مشابه تخلص شاعرانه، می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد. م.ا. به‌آذین(محمود اعتمادزاده)، احمد محمود (احمد اعطا) و گوهر مراد (غلامحسین ساعدی) نام‌های آشنایی است که دلایل انتخاب شدن‌شان از سانسور سیاسی تا وسواس‌های نویسنده، به یاد ماندن نام و رسم آن روزگار متفاوت است. اینکه بیژن الهی نام فرود خسروانی را برای ترجمه اشعار نرودا برمی‌گزیند یا در کنار داستانی خود را طاهر علفی معرفی می‌کند می‌تواند بخشی از آن وسواسی بودن الهی در کارکردن بوده باشد و اینکه او هیچ‌گاه از خود به‌طور کامل راضی نبود و از این‌رو شکل کاملی از متن برایش اتفاق نمی‌افتاد یا دوست نداشت نامش به‌عنوان مترجم اشعار نرودا مطرح شود. شاعران و نویسندگان امروز اما به‌گونه‌ای دیگر می‌اندیشند، مثلا اینکه وضعیت نام و نشان‌‌شان در seo کیبورد (جست‌وجوی گوگل) چگونه است و آیا می‌توان با این نام یگانه شد؟ 

هرچند در مواقعی استفاده از نام مستعار، سرپوشی است بر حجم تولیدات نویسنده و مقابله با این تصور که او «کیلویی» تولید اثر می‌کند. به همین‌خاطر تصمیم می‌گیرد برای جلوگیری از تکرار شـدن بی‌اندازه نامش برای خواننده به نامی دیگر توسل شود. 

گاهی هم نویسنده، به دلایل اقتصادی، شخصی یا از سر تفنن، آثاری خلق می‌کند که چندان از ارزش و اصالت برخوردار نیست یا مثل آگاتا کریستی شهرتش در جای دیگری است. مثلا آگاتا کریستی در انبوه رمان‌های پلیسی‌اش، 6رمانس نوشته با نام مستعار مری وستمکوت. اما وقتی پس از انتشار چهارمین رمان مری وستمکوت، هویت او لو رفت، آگاتا کریستی در مصاحبه‌ای گفت که چون ادبیات پلیسی را عرصه اصلی فعالیتش می‌داند، ترجیح داده رمان‌های عاشقانه‌اش را با نام مستعار چاپ کند. اما این علی اسفندیاری (نیما یوشیج) بود که شاعران را از قید تخلص، مثل بسیاری قیدهای دیگر، آزاد کرد و شاعران ترجیح دادند به همان نام و نام خانوادگی مشهور شوند. آخرین نمونه تخلص‌ها هم مربوط به احمد شاملو (ا.‌بامداد)، محمدحسین بهجت تبریزی (شهریار)، محمدرضا شفیعی کدکنی (م. سرشت) و مهدی اخوان ثالث (م.‌امید) بود که در جوانی و در انجمن ادبی خراسان، نصرت منشی‌باشی به او داده بود و او هم طی یادداشتی، این تخلص را ثبت کرده و پذیرفته بود.


اما از مشکلاتی که تخلص در شعر فارسی ایجاد کرده تبدیل هویت و جنسیت بعضی مردان به زن است. مثلا «پری بدخشی» که یکی از شاعران مرد افغانستان است به صرف اینکه در ایران «پری» نامی زنانه است به‌عنوان شاعره معرفی شده. اما این تعیین و اتخاذ نامی جدید روی دیگری هم دارد. مثلا کسانی خواسته‌اند شعر دیگری را جعل کنند. آنها مجبور بوده‌‌اند برای شعرشان تخلص قائل شوند. البته در مواردی هم این اتخاذ نام دیگران از سر جعل و توطئه نبوده است. بوده‌اند شاعرانی که به‌خاطر دلبستگی به شخصیتی خاص، شعرهایی با تخلص به نام او سروده‌اند که مشهورترین نمونه‌اش در ادبیات ایران و جهان دیوان شمس تبریزی جلال‌الدین محمدبلخی است و آن بخشی از غزل‌های دیوان کبیر مولانا که به‌نام شمس تبریز و شمس‌الحق تبریز و امثال آن تخلص دارد، نمونه‌های درخشان اینگونه تخلص است.

عباس مافی در کتاب «نام‌های مستعار شاعران و نویسندگان معاصر» که در مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی منتشر شده به تفصیل به این مستعارها پرداخته است. در مقدمه این کتاب انگیزه افراد برای انتخاب نام مستعار شرح داده شده است. مافی به ترفندی از مستعارسازی اشاره می‌کند و می‌گوید:«ترفند دیگر ساخت نام مستعار از طریق تغییر و جابه‌جایی نام‌های کوچک و فامیل است؛ مانند اسدالله شهریاری که یکی از نام‌های مستعارش شهریار اسداللهی است. از شگردهای کاربرد نام مستعار، معکوس‌کردن نام کوچک یا نام‌خانوادگی یا هر دو است. مانند ریما که عکس امیر است و دنولا که همان الوند است. در نهایت می‌توان گفت پدیده نام مستعار در ادبیات جهان و نوشته‌های سایر ملل از سالیان دور به چشم می‌خورد، ولی فراوانی کاربرد آن به‌ویژه از سده پانزدهم میلادی با حضور دادگاه‌های معروف به تفتیش عقاید و افکار و ممانعت کلیساها از اشاعه اندیشه‌هایی خلاف آنچه از طریق کلیسا به جامعه و مردم تزریق و دیکته می‌شد، بیشتر به چشم می‌آید. اینگونه طفره‌ رفتن از ذکر نام واقعی و کاربرد نام‌های ساختگی را به‌وفور در آثار بزرگان علم و ادب و هنر جهان می‌توان یادآوری کرد که دلایل خاصی را هر کدام به‌دنبال دارند». 

غلامحسین ساعدی‌، یکی از مهم‌ترین چهره‌های تاریخ داستان‌نویسی در ایران بعضی از آثارش را با نام مستعار گوهر مراد منتشر می‌کرد

 * بوده‌اند شاعرانی که به‌خاطر دلبستگی به شخصیتی خاص، شعرهایی با تخلص به نام او سروده‌اند که مشهورترین نمونه‌اش در ادبیات ایران و جهان دیوان شمس تبریزی جلال‌الدین محمدبلخی است و آن بخشی از غزل‌های دیوان کبیر مولانا که به‌نام شمس تبریز و شمس‌الحق تبریز و امثال آن تخلص دارد، نمونه‌های درخشان اینگونه تخلص است



 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :