• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
یکشنبه 18 آذر 1397
کد مطلب : 40199
+
-

نام‌ها چگونه بر موفقیت‌ها و شکست‌های شخصی تأثیر می‌گذارند؟

کی؟!

درباره اسم‌ها و نقش آنها در زندگی آدم‌ها

شهرام فرهنگی

هیچ بعید نیست «اسم‌ها» در سرنوشت آدم‌ها نقش داشته باشند. مثلا «وفا هخامنش» وقتی کنار زمین چمن می‌دود، این کنجکاوی را به‌وجود می‌آورد که این دیگر کیست؟ وفا هخامنش؟! و بیشتر از دیگران به او دقت می‌کنی، چون اسمش با بقیه فرق دارد. بقیه یعنی تمام آدم‌هایی که اسم‌شان را تاکنون شنیده‌ای، به‌علاوه تمام بازیکنانی که در استادیوم آزادی مسابقه استقلال و صنعت نفت آبادان را برگزار می‌کنند. وفا هخامنش در صنعت نفت آبادان بازی می‌کند. تیمش بازی را 3بر صفر می‌بازد، ولی نام او از یادت نمی‌رود... . بعضی اسم‌ها شما را در موقعیت تک‌به‌تک با موفقیت قرار می‌دهند.

این شاید تنها روی خوش قابلیت‌های اسم‌ها باشد، چون خیلی‌ها هم همیشه فکر می‌کنند مشکل‌شان در زندگی فقط اسم‌شان است و بس؛ یعنی اگر اسم دیگری داشتند حتما بازیگر معروفی می‌شدند، خواننده‌ای پرطرفدار می‌شدند، دلبر، سیب، گلابِ بهتری می‌شدند و خلاصه هرچه مشکل و نرسیده و به‌دست نیاورده که در حال دارند، دیگر هرگز در زندگی‌شان تجربه نمی‌کردند. کاری نداریم که حالا تمام سینمای هالیوود دوست دارند در مراسم فلان، نزدیک‌تر به میز اصغر فرهادی بنشینند. شاید غلو کرده باشیم ولی در واقع موضوع اصلا این نیست که اصغر فرهادی با اسمی معمولی به هرجا که می‌خواست رسید و ما همچنان فکر می‌کنیم کارمان فقط از اسم‌مان است که می‌لنگد. این به کنار، حتی اگر حق با همه آن ناکام‌هایی باشد که اگر اسم‌شان چیز دیگری بود به جاهای خوبی در زندگی کاری و شخصی‌شان می‌رسیدند، باز همین که باید عمری از اسمت زجر بکشی، خودش کوفتی است که جان از زندگی آدم می‌دوشد. از این زاویه «اسم» می‌تواند برای خودش جهنمی باشد. موقعیت‌های دیگری هم وجود دارند که در آنها رخِ دیگری از نام‌ها رو می‌شود؛ آنجا که برایت هیچ مهم نیست طرف چه اسمی دارد. می‌گوید: من «سماورم» و تو طوری نگاهش می‌کنی که انگار گفته من اسکارلتم؛ اسکارلت در فیلم «امتیاز نهایی». آن حالت که به آدم دست بدهد، آدم عاشق «سماور زغالی» هم می‌شود، بی‌آنکه اسم هیچ اهمیتی داشته باشد. بهترین شرح برای این حال در رمان «راز فال ورق» آمده که یوستین گوردر آن را نوشته: «موافقم که این قضیه قدری رازآمیز است. 5میلیارد انسان روی این سیاره زندگی می‌کنند. انسان عاشق یک شخص به‌خصوص می‌شود و او را با هیچ‌کس دیگر عوض نمی‌کند».

پس احتمالا به ‌دلیل رخ‌دادن همین اتفاق‌هاست که می‌گویند «بیرون از ما هیچ‌ چیزی وجود ندارد، مگر آنکه خودمان آن را باور کرده باشیم». اسم‌ها می‌توانند هیچ اهمیتی نداشته باشند. حتی فراتر از آن حدی که تصورش را می‌کنیم، می‌توانند هیچ، هیچ اهمیتی نداشته باشند. تعریف بهترش را در کتاب آورده‌اند: 

«تو کیستی؟

وقتی کسی از شما می‌پرسد «کیستی؟»، معلوم است نخستین چیزی که فورا به ذهنتان خطور می‌کند اسم‌تان است و بی‌لحظه‌ای درنگ می‌توانید به سؤال پاسخ دهید. اما اسم شما تنها یک کلمه است و معرف هویت شما نیست. مرجع تو در سؤال «تو کیستی؟» کلمه نیست، تو است.

خب، پس تو کیستی؟

در جواب علاوه بر اسم، علایق و شغل و محل زندگی و چیزهایی مثل اینها هم به ذهن‌تان می‌آید. اما اینها جزو ضروری «تو» نیستند، زیرا ممکن است علایق‌تان، شغل‌تان یا محل زندگی‌تان تغییر کند بی‌آنکه در هویت شما تغییری حاصل شود. پس مرجع «تو» علایق، شغل و محل زندگی‌تان هم نیست. پس تو کیستی؟

در جواب می‌توانید از سن و سال‌تان، والدین‌تان و همه کارهایی که از بدو تولد تا همین لحظه انجام داده‌اید یا اینکه درست همین الان چه وضع و حالی دارید حرف بزنید. حالا مرجع «تو» کدامیک از اینهاست( اگر اصلا اینها باشد)؟

انگار آن سؤال به‌ظاهر ساده دارد به‌معنایی پیچیده تبدیل می‌شود». (پرسیدن مهم‌تر از پاسخ دادن است/ دنیل کلاک، ریموند مارتین)
 

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :