روزی چقدر از اینکه برخی قوانین توسط برخیها رعایت نمیشود حرص میخورید؟ فرقی هم نمیکند قوانین راهنمایی و رانندگی باشد یا قوانین اداری، قوانین شهری، قوانین زندگی آپارتمانی، قوانین دانشگاهی و... اصلا خودتان چقدر ملزم به رعایت قانون هستید؟ نظم مهم است؛ این را همه میگویند و همه هم میدانند. امنیت هم مهم است؛ باز هم این را همه میدانند و همه میگویند. کافی است به جایی بروید که نظم و امنیت در آن وجود نداشته باشد، آن وقت است که قدر این نعمتها را خواهید فهمید. انسانها، باید بتوانند به همدیگر اعتماد کنند؛ به واکنشهای هم، به رفتارهای هم، به کنشهای هم. اگر انسانها، نتوانند رفتارها و واکنشهای همدیگر را پیشبینی کنند، چه اتفاقی میافتد؟ کسی نمیتواند روی کسی حساب بازکند و پیشرفتها، زمین میماند. رابطه انسان و جامعه نیز چنین است. انسانها، آنگاه میتوانند به جامعه خود اعتماد کنند که رفتارهای این جامعه در قبال آنها، منظم و قابلپیشبینی باشد. اگر قرار باشد این رفتارها، دفعهای و ناگهانی و هر بار، یک جور باشد، این اعتماد پیشنمیآید و اتفاق نمیافتد.
نظم، از دل خود اعتماد را بهوجود میآورد. وقتی شما در خیابان راهمیروید و مطمئنید و پیشبینی میکنید که همه، راه خودشان را میروند و قوانین را رعایت میکنند و مشکل خاصی هم پیش نمیآید، آن وقت است که احساس امنیت میکنید و آن وقت است که میتوانید روی این نظم و اعتماد، حساب باز کنید و زندگیتان را با آن هماهنگ کنید.
برای ایجاد نظم و رفتارهای قابلپیشبینی و به قول متخصصان، هنجارها، راههای مختلفی هم وجود دارد؛ جامعهپذیری هست، روش شرطیسازی هم هست، روش فرهنگی هم هست و... اما ظاهراً پراقبالترین روشی که در اینباره وجود دارد، روش فرهنگی و بیشتر و پرثمرتر از آن، روش شرطیسازی است. در روش شرطیسازی، از مکانیسمهای تشویق و تنبیه استفاده میکنند. همین که شما احساس کنی با عدمرعایت قوانین راهنمایی و رانندگی، مورد استهزا، تمسخر و کنایه دیگران قرارمیگیری، یعنی نوعی تنبیه، یعنی نوعی تشویق به اینکه اگر قوانین را رعایت کنی، همه به تو به چشم یک انسان بافرهنگ نگاه خواهند کرد.
اما در برقراری نظم، تنها به این نمیتوان اکتفا کرد. نمیتوان منتظر دیگران نشست تا اگر فرهنگشان اقتضا کرد، قوانین را رعایت کنند و اگر فرهنگشان اجازه این کار را نداد، دست از این کار شسته و همهچیز را به هم بریزند. در این صورت، قدرت پیشبینی جامعه از بین رفته و در نتیجه، امنیت خدشهدار میشود. اینجاست که مکانیسمهای قهریه یا قانونی و اجباری هم به میان میآید؛ یعنی اگر خطا کنی، جریمه خواهی شد و باید این جریمه را بپردازی. اگر هم خطا نکنی، جریمه نخواهی شد و به راحتی میتوانی از وسیلهات استفاده لازم را ببری. جریمهها و مجازاتهای قانونی، بهواسطه همین دیدگاه است که شکل گرفته تا افراد و آحاد جامعه را نسبت به رعایت قانون، شرطی کند.
امروزه این روش، بسیار کاربرد دارد اما مهمتر از آن درونی کردن این قاعده است. یعنی چه؟ روانشناسان میگویند که علل رفتارهای آدمی، رنج یا لذتی است که در هر رفتاری پنهان شده است؛ یعنی اگر رفتارهایی، در ما تولید رنج کنند، از انجام آنها دوری کرده و اگر در ما تولید لذت کنند، به انجامشان مبادرت خواهیم ورزید. چرا آدمها از بالای پشتبام خودشان را پایین نمیاندازند؟ چون همراه با رنج است. چرا از کودکانشان نگهداری میکنند؟ چون همراه با لذت پدری و مادری است؛ لذت مراقبت از انسان و موجود ارزشمندی دیگر.
نکته مهم کجاست؟ اینجاست: درونی کردن رنج و لذتهای ناشی از رعایت یا عدمرعایت قوانین. مگر رعایت قانون هم لذت دارد؟ این لذت، میتواند همراه با تصویر مثبتی باشد که از یک شهروند فرهنگمحور نزد خودمان میتوانیم بسازیم؛ شهروندی که میداند، آگاه است و کاملاً مآلاندیشانه عمل میکند؛ به فکر آینده است. تنها کافی است هر قانونشکنی را با یک تصویر منفی در ذهنتان مجسم کنید: همه دارند بد رانندگی میکنند و همینطور به چپ و راست میپیچند. نمیدانی راننده جلوییات چه رفتاری خواهد داشت و کی ترمز خواهد کرد و کی به چپ و راست خواهد پیچید. راه فراری از دست موتوریها نداری. رفتار هیچ عابری برایت قابلپیشبینی نیست. ترافیک کلافهات کرده است و... . تصویرهای ناهنجاری هستند، نه؟ پس چرا باید قانون را رعایت نکنیم تا شاهد چنین تصویرهایی باشیم؟ باید این رنج را در اعماق وجودمان نهادینه کنیم. این روش، در کنار تنبیه و تشویق قانونی، بلاشک کارساز خواهد بود. وقتی که روشهای شرطیسازی قانونی و اجبار اجتماعی، در کنار درونیسازی این روشها قرار میگیرند، میشود به خیابانها، به آدمها و به هر چیز دیگر در جامعه اعتماد کرد.
پنج شنبه 15 آذر 1397
کد مطلب :
39935
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/2oPP
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved