محمدحسین دانایی/نویسنده و روزنامهنگار
جلال آلاحمد بهعنوان یک شخصیت تأثیرگذار در تاریخ معاصر، بر جنبههای مختلفی از فرهنگ و ادبیات و زندگی معاصر تأثیر گذاشته است؛ هم بهعنوان نویسنده، هم بهعنوان رهبر جامعه روشنفکری، هم بهعنوان سفرنامهنویس و گزارشنویس و هم بهعنوان مترجم. او آثاری از ژان پل سارتر و آلبرکامو و آندره ژید را به فارسی برگرداند. در عین حال او یکی از نخستین کسانی بود که لوییفردیناند سلین را به جامعه ادبی معرفی کرد؛ نویسندهای که در سالهای بعد فرهاد غبرایی و مهدی سحابی آثار او را به فارسی ترجمه کردند. در سالروز تولد آلاحمد نگاهی به سلین در آثار او انداختهایم.
یکی از نویسندگان نوگرا و هنجارشکن فرانسه در قرن بیستم میلادی که موردتوجه و علاقه وافر آلاحمد بود، «فردیناند سلین» (1961- 1894میلادی) نام داشت؛ نویسنده رمانهایی چون «سفر به انتهای شب»، «مرگ قسطی»، «دسته دلقکها» و«قصر به قصر». سلین بدون تردید یکی از بزرگترین رماننویسهای متمایل به مکتب اگزیستانسیالیسم فرانسه است. او با بدبینی به دنیا نگاه میکرد، نارساییها و کژیها را میدید و پردهها را بیپروا بالامیزد تا پشت پردههای ناپسند از زندگی، زمانه و شرایط پس از جنگ جهانی دوم را به جهانیان بنمایاند.
در اواسط سال1335شمسی نسخهای از نخستین رمان «فردیناند سلین» به نام «سفر به انتهای شب» که شاهکار او هم به شمار میرود، بهدست جلال آلاحمد رسید. او پس از دیدن این کتاب در یادداشتهای روز 16مرداد 1335خود نوشت: «نمیدانم من تا کی باید این تأسف را بخورم که حیف! کاش این یا آن کتاب را زودتر از اینها دیده بودم، یا خوانده بودم.» بعد ادامه داد:«ساده است، 3-2قرن از دنیا عقبیم و همین گویا بهترین دلیل است برای اینکه بنده کتابی را که در حوالی سال1930چاپ شده، حالا در 1956بخوانم.» و افزود: «باز خدا پدر مرا بیامرزد که بهازای200 سال مملکت، فقط
30-20سال عقبم!» آلاحمد که در آن زمان بیش از 10اثر تألیفی و ترجمهای خودش را منتشر کرده بود و بهعنوان نویسندهای صاحب سبک در قلمرو ادبیات فارسی شناخته میشد، از دیدن این کتاب و کشف شباهتهای شکلی و محتوایی بین اندیشهها، نظریات، ذهن و زبان خودش با «فردیناند سلین» فرانسوی آشکارا به وجد آمده بود و در ادامه نوشت: «از بهترین کتابهایی است که در عمرم خواندهام. یارو نیمچه آنارشیست است، اما چنان humain است که وصف نمیشود کرد. دنیایی را که دیده، وصف کرده و افکار و نظریات خود را آمیخته با تجربیاتی که از این جهان کرده، آورده.» سپس ستایشگرانه افزوده است: «داستان نیست، داستانهاست؛ داستانهایی پر از تفکرات بسیار تازه و بسیار جالب.»
این دو نویسنده گرچه از دو حوزه فرهنگی و جغرافیایی متفاوت برخاسته بودند، اما چون در شرایط تاریخی و تجربی مشابهی میزیستند و خلقیات یکسانی هم داشتند، لذا با نگاهی یکسان به پدیدههای زندگی و زمانه خویش مینگریستند و دردهای مشترکی را فریاد میکردند. آنها روشنفکرانی آرمانگرا، متعهد و مسئول بودند که ارزشها را فدای منافع نمیکردند. در بطن جامعه حضور داشتند و برای نوشتن زندگی میکردند، نه برعکس. آلاحمد در تحلیل خود از محتوای کتاب «سفر به انتهای شب» به همین نکته اشاره کرده و نوشته است:«چیز عجیبی درست کرده. واقعا مرا گرفت. حیف که خیلی عوامانه نوشته و فهمیدنش سخت است، ولی واقعا بهدقت خواندمش... .» وی با اینکه در آن زمان جایگاه مهمی در جامعه ادبی و روشنفکری کشور داشت، اما باز هم از هر فرصتی استفاده میکرد برای آموختن و پیمودن راه کمال، لذا در پایان همین بخش از یادداشتهایش افزوده است:«پس از خواندن این کتاب... بهکلهام زده است که به همان اول شخص و در نهایت صمیمیت، تجربیاتم را بنویسم. البته این هم فکری است، ولی تا پخته شود، طول دارد.»
یکشنبه 11 آذر 1397
کد مطلب :
39489
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/jkBP
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved