باورمندی و متون خودارجاع
شاپور جورکش/ شاعر، مترجم و منتقد ادبی
یکی از آرزوهای من این است که عمر و توان دکتر رضا براهنی عزیز بلند و بادوام باشد. یکی از آنرو که خدمات بزرگی به فرهنگ و ادبیات ما کردهاند، دیگر اما از این بابت که نویدهایی که درباره ادبیات خودارجاع و نمونههایی از آن داده بودند، محقق شود و من و بقیه علاقهمندان به این نمونهها دستیابیم. محور حرف ایشان در این زمینه این است که ما میتوانیم آثاری ادبی بیافرینیم بیآنکه به محتوای چنین آثاری (شعر، داستان و بازآفرینی افسانه) باور داشته باشیم. دقیقا به همین دلیل من شعر «دف» ایشان را جزو چنین آثاری نمیدانم؛ چراکه از نگاه و نگرش او در اینباره مطلعم و میدانم که این شعر در حال و هوای خانقاه سروده شده است؛ بنابراین نمیتواند بدون باور محتوا تلقی شود.
نکتهای که در این زمینه وجود دارد این است که ما نمیتوانیم ادبیات خودارجاع بیافرینیم و از آن انتظار تأثیر قصصالانبیا را داشته باشیم، مگر اینکه مانند عطیر نیشابوری به این متن باور داشته باشیم.
چنین متونی در زمان خود مورد باور بودهاند و جامعه به آنها تأسی میکرد. از این رو هرگز متن خودارجاع نبودهاند. باورمندی عطیر نیشابوری و اعتقادش به آن مبانی فکری، چنین تأثیر ژرفی به وجود آورد. اگر بخواهیم متنی که مورد نظر دکتر براهنی است بیافرینیم، نهایتا میتوانیم به متنی شبیه به اثر «اوید» که میرجلالالدین کزازی با نام «افسانههای دگردیسی» ترجمه کرده است، برسیم. در این کتاب که با ترجمه بسیار شگفتانگیز دکتر کزازی به گنجینه ادب فارسی افزوده است، میبینیم که تفاوت گزارشگری نویسندگان در این است که این ادیب رومی جابهجای متن طنزی ملایم را به کار میبرد، نظیر «اگر بشود این شگفتی را باور کرد» که نشانگر ناباوری نویسنده به این افسانههاست.