جاده فدریکو فلینی 1954
وقتی زامپانو میگرید
سعید مروتی\روزنامه نگار:
کارنامه فیلمسازی فدریکو فلینی، کارگردان بزرگ سینمای ایتالیا را میتوان به دو دوره تقسیم کرد. دوره اول شامل فیلمهایی میشود که به قواعد داستانگویی کلاسیک و روابط خطی وفادار هستند که شامل آثاری چون «شیخ سفید»(1951)، «ولگردها»(1953)، «کلاهبردار»(1955) و «شبهای کابریا»(1956) میشود. دوره دوم فیلمسازی فلینی با فیلم «هشت و نیم»(1963) آغاز میشود و تا پایان فعالیتش در سینما ادامه مییابد. فلینی در این دوره قصههای ساده و روان را کنار میگذارد، آخرین پیوندهایش با نهضت نئورئالیسم ایتالیا را قطع میکند و سراغ تداخل رویا و واقعیت و روایتهایی پیچیده میرود.
فیلم «جاده» متعلق به دوره اول فیلمسازی فلینی است؛ دورهای که آثار فیلمساز را به صفاتی چون ساده و صمیمی مزین میکردند. هرچند نخستین نشانههای تغییر در سبک و سیاق فیلمسازی فلینی را میشود در جاده مشاهده کرد. مثلا در ترسیم کاراکتر جلسومینا از واقعگرایی مـطلوب نئورئالیستها فاصله گرفته شده و حضور شخصیتی رویابین و سربههوا را میتوان مقدمهای بر نمود و حضور فانتزی در آثار فلینی دانست. فلینی با کنار هم قراردادن زامپانوی خشن و جلسومینای مهربان، با نمایش تضاد خشونت و معصومیت نوعی قصه پریان را روایت کرده است. فیلم در زمان اکران مورد حمله شدید منتقدان چپگرای ایتالیا قرار گرفت و فلینی متهم شد که به اصول نئورئالیسم خیانت کرده است؛ هرچند تماشاگران در ایتالیا و دیگر کشورها جاده را بهشدت پسندیدند.
سکانس برگزیده: وقتی زامپانو (آنتونی کوئین)، دلقک سیرک، ماتو (ریچارد بیسهارت) را میکشد، جلسومینا (جولیتا ماسینا) تعادل روانیاش را از دست میدهد. زامپانو وقتی وضعیت جلسومینا را میبیند رهایش میکند. سالها میگذرد و حالا زامپانو را با کت و شلواری شیک و مرتب میبینیم. زامپانو در حال بستنیخوردن است که صدای آشنایی را میشنود. زن جوانی در حال زمزمهکردن آهنگی است که قبلا آن را از جلسومینا شنیدهایم. زامپانو با زن جوان وارد گفتوگو میشود و متوجه میشویم جلسومینا سالها پیش در این منطقه پیدایش شده، درحالی که اغلب میگریسته و معمولا لب به غذا نمیزده.
زن میگوید که او وقتی حالش خوب بود با شیپورش همین آهنگی را میزده که لحظاتی پیش زمزمهاش میکرده. وقتی زن جوان از مرگ جلسومینا میگوید برای اولینبار در چهره خشن زامپانو نشانهای از غم را میبینیم. فلینی تاثیر مرگ جلسومینا را بر زامپانو به شکلی هنرمندانه به نمایش میگذارد. بعد از دعوا در کافه و کتکخوردن زامپانو، او در غروبی دلگیر به ساحل میرود. یادمان میآید که در شروع فیلم اولین بار جلسومینا را کنار دریا دیده بودیم. زامپانو بهشدت میگرید. موسیقی جادویی نینو روتا آغاز میشود و بر اندوه حاکم برفضا میافزاید. دوربین از زامپانو فاصله میگیرد و فیلم به پایان میرسد. فدریکو فلینی که در طول فیلم تضاد میان روحیه خشن زامپانو و طبع لطیف جلسومینا را به تصویر کشیده، مرگ تراژیک جلسومینا که نمادی از معصومیت و پاکی است را با اندوه و استیصال زامپانو همراه میکند. بهنظر میرسد اندوه مرگ جلسومینا، سایهاش را هرگز از سر زامپانو برندارد.