از کوچه حاج نایب تا خیابان دانشگاه
خبرنگار همشهری، قصه کتابفروشیها و کتابخوانهای تهران را در روز کتابگردی روایت میکند
مرتضی کاردر/روزنامهنگار
چند سالی است که یکی از روزهای هفته کتاب «روز کتابگردی» نام گرفته است؛ روزی که کتابخوانها خود را موظف میدانند به کتابفروشیها سر بزنند و کتاب بخرند. یکی از شعارهای اصلی روز کتابگردی سر زدن به کتابفروشیهای محلی است؛ کتابفروشیهایی که در ازدحام فروشگاههای بزرگ کتاب در آستانه زوال و فراموشیاند. آنچه میخوانید روایتهایی پراکنده است از کتابگردی در خیابانهای تهران. روایتهایی از کتابفروشیهایی که شاید کمتر کسی به آنها سر میزند.
کتابفروشی دیواری قورخانه
در خیابان خیام، چند قدم بالاتر از کوچه قورخانه، نرسیده به ایستگاه متروی امام خمینی(ره) یکی از متفاوتترین کتابفروشیهای تهران قرار دارد؛ یک کتابفروشی کنار پیادهرو. کتابفروشی هنوز باز نشده است. دقایقی منتظر میمانیم تا آقای کتابفروش پیدایش شود. امیر اباذری از سال 78تا امروز این کتابفروشی را اداره میکند. میگوید: «پدرم از سال 1340اینجا کتابفروشی میکرده بعد از ایشان هم من شغلش را ادامه میدهم.»
اباذری بیشتر کتابهای قدیمی و دست دوم میفروشد. از کتابهای تاریخی و مذهبی تا کتابهای ذبیحالله منصوری مثل خواجه تاجدار، مغز متفکر جهان شیعه، ملاصدرای هانری کربن؛ کتابی که البته هرگز هانری کربن آن را ننوشته و رمانهای افست مثل شب یک شب دو بهمن فرسی، سفر شب بهمن شعلهور، جننامه هوشنگ گلشیری و... . او از تلخ و شیرین کتابفروشی کنار خیابان میگوید: «بالاخره کتابفروشی کنار خیابان سختیهای خودش را دارد. در گرما و سرما باید اینجا بایستی و کتاب بفروشی. اما همینکه مردم را راهنمایی میکنی برای خرید کتاب شیرین است.»
یکی از خاطرههایی که در ذهن اباذری مانده خاطره روز کتابگردی سال گذشته است. «پارسال هفته کتاب بود و من نمیدانستم. دیدم دو تا استیشن پارک کردهاند و چندتا کت و شلواری آمدند بیرون. بعد اینجا پر شد از عکاس و خبرنگار. گفتم خدایا من چه کار کردهام که این همه آدم آمدهاند اینجا؟ چه کتاب خلافی فروختهام؟ یا مهم شدهام و خودم خبر ندارم؟ بعد دیدم که آقای مسجدجامعی و بقیه برای روز کتابگردی آمدهاند.» تا کتابفروشی کارش را شروع میکند، بعضی از عابرانی که صبح پنجشنبه از حوالی بازار میگذرند توقف و کتابها را ورانداز میکنند. پیرمردی نشسته است و کتابهای روی زمین را وارسی میکند. میپرسم دنبال چه کتابی میگردید؟ «دنبال کتابهای ارزان که بتوانم هدیه بدهم. من معلم قرآنم و همیشه از اینجا کتاب میخرم. بعد این کتابها را در جلسهها به شاگردانم هدیه میدهم. اینجا تنها کتابفروشی این محدوده است. بهترین کتابفروشی است. کتابهای خوب و ارزان دارد.» ساعتی گذشته و ساتیار امامی مشغول فیلم گرفتن است که گروه کتابگردی احمد مسجدجامعی از راه میرسد و دوباره به قول اباذری کت و شلواریها و کلی عکاس و خبرنگار دور کتابفروشی را میگیرند، بهقدری که اباذری گم میشود. محمود آموزگار، رضا صالحی امیری و شماری از خبرنگاران کتاب احمد مسجدجامعی را همراهی میکنند. احمد مسجدجامعی پیشنهاد میکند که نامی برای کتابفروشی انتخاب کنیم. کتابفروشی بهشت، کتابفروشی خیام و کتابفروشی قورخانه از نامهایی است که پیشنهاد میشود و مسجدجامعی نام «کتابفروشی دیواری قورخانه» را انتخاب میکند. قرار میشود علی محمد سعادتی شهردار منطقه 12بهزودی تابلوی کتابفروشی را اینجا نصب کند.
گاهی یک کتاب هم نمیفروشیم
برای کتابگردی به خیابان ناصرخسرو میرویم؛ راسته قدیمی کتابفروشان تهران. از انبوه کتابفروشیهای خیابان ناصرخسرو یکی، دو کتابفروشی مثل مروی و علمیه اسلامیه ماندهاند. در کوچه حاج نایب که زمانی راسته اصلی کتابفروشان مذهبی ایران بود هم چند کتابفروشی بیشتر دایر نیست. توی کوچه کتابفروش قدیمی انتشارات غدیر را میبینیم که کتابفروشیاش را تعطیل کرده و عازم خانه است. میگوید: «خیلی از روزها اصلا دشت هم نمیکنم. حتی یک کتاب هم نمیفروشم.» وضع دیگر کتابفروشان کوچه نیز همینطور است. انتشارات علمیه اسلامیه بیشتر فروشگاه بزرگش را به پوستر فروشی تبدیل کرده و کتابهای قدیمیاش را در طبقه بالا گذاشته است؛ جایی که دست کسی به آنها نرسد چون سالهاست کسی به سراغ این کتابها نمیآید.
اینجا چراغی روشن است
پاساژ مجیدی یکی از اصلیترین پاساژهای کوچه حاج نایب است. در پاساژ مجیدی خبری از مشتری نیست. نصف بیشتر کتابفروشیها تعطیلاند. نصرالله حدادی کتابفروشی پروین را واگذار کرده اما هنوز چراغ یک کتابفروشی در طبقه دوم روشن است؛ کتابفروشی مرتضوی. حاجآقا بیوک چیتچیان در 96سالگی هنوز هم هر روز به سختی شلوغی بازار را طی میکند و کوچه حاج نایب و پلههای پاساژ مجیدی را عصازنان بالا میآید تا نشان دهد چراغ کتابفروشیهای کوچه حاج نایب هنوز خاموش نشده است.
تخم لق تخفیف
خیابان لارستان در ابتدای خیابان مطهری راسته فروشندگان پیانو است. خیابانی که استودیو بل در آن قرار دارد و برای اهالی موسیقی پر از خاطرههایی است که بسیاری از آنها هنوز ثبت و ضبط نشده است. اما یک کتابفروشی کوچک نیز در میان پیانوفروشیهاست که مشتریهای خودش را دارد.
«آتش» حسین سناپور، «ما و جهان اساطیری» گفتوگوی مهرداد بهار و هوشنگ گلشیری، «انقلاب مشروطیت و ایران» از ادوارد براون، «مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران»، «بهار زندگی در زمستان تهران» از احمد زیدآبادی، «روزگار فرخ»، تاریخ جامع سینمای جهان اثر دیوید کوک با ترجمه زندهیاد هوشنگ آزادیور ازجمله کتابهایی است که پشت ویترین کتابفروشی لارستان است.
4 برچسب بزرگ پشت در ورودی شیشهای کتابفروشی چسباندهاند: «کتابفروشی محله خود را زنده نگه دارید»، «خطر تعطیلی کتابفروشیهای محلی را جدی بگیرید»، «نمایشگاه کتاب نباید محل فروش کتاب باشد»، «کتاب قاچاق نخریم، کتاب قاچاق نفروشیم». محسن بهشتیان مدیر کتابفروشی لارستان است: «طرح پاییزه چندان تأثیری در فروش کتاب نداشت. یعنی جاذبه تخفیف جوری نبود که مشتریان را به کتابفروشی بکشاند ولی روز کتابگردی فرق میکند. امروز بهتر بود. امروز همه به هوای کتابفروشیها آمدند. امروز اگر تخفیف نبود هم میآمدند. خیلیها امروز آمدند و گفتیم کد ملیتان را بدهید که از تخفیف استفاده کنید گفتند ما به هوای روز کتابگردی آمدهایم، نه برای تخفیف. بعضیها هم فهمیدهاند ارشاد پول تخفیف را دیر به ما میدهد میگفتند تخفیف نمیخواهیم.»
درددلهای مدیر کتابفروشی لارستان از وضعیت بد کتابفروشها شنیدنی است. «تخفیفی که ناشر یا موزع کتاب در سایتها میدهند، مثل سیبوک، گاج مارکت و دیجیکالا این تخفیفها دشمن کتابفروشهاست؛ بهخصوص کتابفروشیهای محلی. چون کتابفروشی توان رقابت ندارد و کمکم از چرخه فروش کتاب حذف میشود. بخش دیگر ماجرا کتابفروشیهای توی مترو هستند که معلوم نیست چه کتابی را با 50درصد تخفیف میدهند. اسم آن 50درصد در ذهن مشتری مانده است و فکر میکنند کتاب حتماً باید تخفیف داشته باشد. اینها تخم لق تخفیف را در ذهن مشتری کاشتهاند. مگر کسی در سوپرمارکت یا داروخانه درخواست تخفیف میکند؟ مشتری میرود رستوران نهتنها تخفیف نمیخواهد بلکه انعام میدهد. اما در ذهن مخاطبان کتاب جاافتاده که کتاب حتماً باید تخفیف داشته باشد. وقتی من 20 یا 25 درصد پایینتر از پخش میگیرم چطور میتوانم تخفیف بدهم؟ حتی با ناشرانی که کتابفروشی دارند مثل چشمه و ثالث هم صحبت کردیم که تخفیف بیش از اندازه ندهند. چون کار کتابفروشیهای دیگر خراب میشود. با مرگ کتابفروشیها شاخههای ارتباطی ناشران قطع میشود.»
شده سالی یک روز
تقاطع انقلاب و خیابان دانشگاه را پایین میروم تا به یکی دیگر از کتابفروشیهای قدیمی خیابان انقلاب برسم؛ انتشارات توس. خانمی برای هدیه دنبال کتاب میگردد و از آقای کتابفروش راهنمایی میخواهد. آقای کتابفروش جزء از کل استیو تولتز را پیشنهاد میکند. از آقای کتابفروش میپرسم که آیا عضو طرح پاییزه کتاب هم هستند؟ میگوید «نه، به خاطر اینکه پول طرح قبلی را ندادهاند؛ به همین سادگی. ولی امروز اگر کتاب بخواهید خودمان تخفیف میدهیم. کتابهای دیگران 10درصد کتابهای خودمان 20درصد.» انتشارات توس کارش را از 1342آغاز کرده است. کتابفروشی انتشارات نیز از سال 1350در خیابان انقلاب نبش خیابان دانشگاه دایر است. محسن باقرزاده، بنیانگذار انتشارات بوده و پس از درگذشت او پسرش علی باقرزاده مدیریت کتابفروشی و انتشارات را بهعهده دارد. «امروز روز خیلی خوبی بود از جهت فروش. آقای مسجدجامعی و اعضای شورای شهر آمدند. خیلی از دوستان و مشتریهای همیشگی که بعضیها لطف کردند و با شیرینی آمدند. ولی سالی یک روز شده.»
صد سال با کتاب
یکی دو ساعت از ظهر گذشته است اما بازار در روز پنجشنبه همچنان در تسخیر آدمهایی است که فرصت روز تعطیل و نبود طرح ترافیک را غنیمت شمردهاند تا به بازار بزرگ تهران بیایند. خیابان پانزده خرداد را قدمزنان میرویم تا به بازار آهنگرها برسیم. آقای کتابچی ریموت را فشار داده و قفل بهدست منتظر است تا کرکره برقی بیاید پایین و قفلهای کتابفروشی را بزند و برود. به اصرار ما دقایقی میایستد و حرف میزند. او هم از روزگار خراب کتابفروشیهای قدیمی در تهران میگوید؛ از اینکه حتی حقوق کارمندان و شاگردان کتابفروشی را به سختی پرداخت میکنند. ساعتی قبل پیروز حناچی شهردار جدید تهران به آنجا آمده است. توجه به فروشگاههای قدیمی کتاب که بیشترشان بیش از 50 سال قدمت دارند و بعضی مثل کتابفروشی اسلامیه صدسالگی را هم رد کردهاند، در روز کتابگردی خلاصه شده است. سالی یکبار در کانون توجه قرار میگیرند و دوباره فراموش میشوند تا سال بعد.
کسی اینجا نمیآید
کمی بالاتر از دوراهی یوسفآباد در خیابان ولیعصر یکی از قدیمیترین کتابفروشیهای تهران جا خوش کرده است؛ کتابفروشی بهجت. وارد کتابفروشی میشوم. یکی از مشتریها کلی کتاب خریده است و دارند درباره طرح تخفیف فصلی حرف میزنند. صاحب کتابفروشی میگوید: «کل بودجه طرح به اندازه یک واحد خانه در تهران است. با پول یک واحد خانه میخواهند مشکل کتاب و کتابخوانی و ناشر و کتابفروش را حل کنند» و مشتری کتابخوان حرفهایش تأیید میکند.
اردشیر بهجت، مدیر فعلی کتابفروشی بهجت است. با او 3 نسل از خانواده بهجت این کتابفروشی را اداره کردهاند. پدربزرگ او ذبیحالله بهجت کتابفروشی را در سال 1348دایر کرده و بعد پدرش محمدعلی بهجت راه پدر را ادامه داده و الان چند سالی است که اردشیر بهجت مدیریت کتابفروشی را بهعهده گرفته است. او از فروش کتابها در ماههای گذشته راضی است: «کلاً فروش کتاب امسال خوب بوده. با کتابفروشهای دیگر هم صحبت کرده بودم آنها هم فروششان خیلی خوب بوده. یعنی در نیمه اول سال 97سی، چهل درصد بیشتر از سال گذشته فروش کردهایم. حالا یا مردم چیز دیگری نمیتوانند بخرند میآیند کتاب میخرند یا اینکه بیشتر کتابخوان شدهاند، نمیدانم.» اما درباره روز کتابگردی میگوید: «تا یک ساعت پیش فروشمان از روزهای عادی هم پایینتر بود. این آقایی که رفت 10، 15 تا کتاب گرفت. قبلش هم آقای دیگری آمد ایشان هم 10، 15 تا کتاب خرید فروشمان بهتر شد ولی قبل از آن کمتر از روزهای قبل بود.»
از آقای بهجت میپرسم کسی به مناسبت روز کتابگردی امروز به اینجا سر نزده؟ «کسی اینجا نمیآید. ما کاری به آنها نداریم، آنها هم کاری به ما ندارند. درحالیکه شما اگر شما بخواهید 5 کتابفروشی قدیمی را در تهران انتخاب کنید که هنوز ماندهاند و بهروز هستند یکی از آنها بهجت است. اینجا قدیمیترین کتابفروشی ولیعصر است. از مشتریهای خودمان 2، 3 نفر آمدند. گفتند چون روز کتابگردی است با دخترم آمدهام سر بزنم.» عکسی قدیمی از انتشارات بهجت را نشانم میدهد. عکسی که اخیراً پیدا کرده. تظاهرات روزهای انقلاب است و تابلوی کتابفروشی بهجت در پسزمینه عکس دیده میشود.
دالان کتاب
در خیابان مطهری، نرسیده به تقاطع قائممقام، چند قدم پیش از چراغ قرمز، وسط شرکتهای بزرگ اداری، دالان کوچکی است که از همان کتابهایی که در ورودیاش چیده است چشم هر کتابخوانی را میگیرد. خود کتابفروشی به شکل یک دالانی از کتاب است که تنها به اندازه یک نفر جا برای رفتوآمد دارد. کتابفروشی یکی از دنجترین و در عین حال متراکمترین کتابفروشیهای تهران است. توی قفسهها، روی قفسهها، کف زمین، روی پیشخوان و هر جا که چشم کار میکند پر از کتاب است. از کتابهای قدیمی و دست دوم و مجلههای قدیمی تا کتابهای روز بازار. برادران دهقان سالهاست که در این کتابفروشی، روزگار میگذرانند. پیرمرد پالتوپوشی که معلوم است یکی از مشتریهای قدیمی کتابفروشی است بر تنها صندلی کتابفروشی نشسته است و مشغول صحبت با برادران کتابفروش است. میپرسد: «کار تازهای از آقای قاسمزاده منتشر شده؟ و یکی از برادران دهقان میگوید: قاسمزاده داستاننویس؟»
از آقای دهقان میپرسم شما عضو طرح پاییزه کتاب هم هستید؟ «میگوید نه، آنقدر دردسر داشت که بیخیال شدیم.» البته با این همه کتاب جایی برای کامپیوتر و ثبت کتابها در طرح نمیماند. کسی میآید و «نیروی شگفتیآفرین اعتماد به نفس» را میخواهد. پیرمرد پالتوپوش میپرسد. «بخاراست اونجا؟ شماره غلامحسین صدیقیه؟» بعد بحث میرسد به درگذشت انور خامهای و اینکه انور خامهای 102ساله بوده یا 107ساله که من وارد میشوم و میگویم که 2روایت داریم؛ روایت شناسنامهای که براساس آن عمر انور خامهای 102سال و دیگری روایت خود مرحوم که براساس آن 107سال است. از برادران دهقان میپرسم که اوضاع فروش کتاب در هفته کتاب چطور بوده؟ یکی از برادران پاسخ میدهد: «به هر حال هفته کتاب تأثیر دارد و خیلیها میآیند که کتاب بخرند. بهتر از روزهای معمولی بود.»
آنها که آمدند
احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر تهران، از بانیان اصلی روز کتابگردی صبح پنجشنبه کتابگردی خود را از خیابان کریمخان آغاز کرد. گروه کتابگردی پس از بازدید از کتابفروشیهای کریمخان به میدان امامخمینی و خیابان خیام رفتند. پس از آن نیز به بازدید از کتابفروشیهای خیابان انقلاب پرداختند. محمود آموزگار رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران، رضا صالحی امیری رئیس کمیته ملی المپیک، نیکنام حسینیپور مدیر خانه کتاب، محمدجواد حقشناس رئیس کمیسیون فرهنگی شورای شهر تهران به همراه مجید فراهانی، سید حسن رسولی، سید محمود میر لوحی، ناهید خداکرمی دیگر اعضای شورای شهر تهران به همراه ولیالله شجاعپوریان معاون فرهنگی اجتماعی شهرداری، حجتالاسلام سیدمحمود دعائی، فریدون عموزاده خلیلی، سیدعلیرضا حسینی شهردار منطقه4، رجبعلی خسروآبادی شهردار منطقه5، محمدرضا دهداریپور شهردار منطقه6، سمیه حاجوری شهردار منطقه7، سیدعلی مفاخریان شهردار منطقه9، نصرالله آبادیان شهردار منطقه11 و علیمحمد سعادتی شهردار منطقه12 از همراهان کاروان کتابگردی بودند.
محسن هاشمی، رئیس شورای شهر تهران نیز کاروان کتابگردی را به هنگام بازدید از ترنجستان سروش، مولی، توس، ایثار و جوانه طوس همراهی کرد.
پیروز حناچی، شهردار تهران نیز به کتابفروشی اسلامیه، قدیمیترین کتابفروشی تهران رفت و دقایقی را با مدیر کتابفروشی اسلامیه به گفتوگو نشست. مرکز تبادل کتاب در خیابان برادران مظفر و خانه فرهنگ و هنر گویا در خیابان کریمخان نیز از کتابفروشیهای دیگری بودند که حناچی در نخستین کتابگردی رسمیاش در مقام شهردار تهران به آنها سر زد.
سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، ظهر پنجشنبه به کتابفروشی مکتب تهران رفت و ساعتی را با نویسندگان به گفتوگو نشست.
ضیافت کتابخوانها و کتابفروشها
ساعت از 8 شب گذشته است. چراغ کتابفروشیهای خیابان انقلاب و کریمخان هنوز روشن است و کتابفروشان شلوغترین روز سالشان را هنوز تمام نکردهاند. تنها پنجشنبهای است که کتابفروشیها تا دیروقت شب بازند. «کتابگردی» روزی است که کمکم به عنوان یک اتفاق ثابت در تقویم فرهنگی کشور ثبت میشود. روز ضیافت کتابخوانها و کتابفروشها.