درمان با کتابخواری
سمیرا مرکدی
شاید اینکه روی سردر کتابخانه مصر باستان نوشته شده «خانهای برای درمان روح» نشان از قدمت این علم داشته باشد؛ احتمالا مردمان باستان به خاصیت درمانی کتابخوانی واقف بودهاند! اما آنچه امروز بهعنوان کتابدرمانی میشناسیم به سال 1916 برمیگردد که ساموئل کراترز، لغت «کتابخانهدرمانی» را وارد زبانشناسی و فرهنگ لغات کرد. سالها پس از آن، حدود سال 1970 در ایالات متحده کتابخانهدرمانی بهصورت رسمی بهعنوان یک انجمن مستقل از انجمن کتابخانه آمریکا در قالب انجمن کتابخانههای بیمارستانها شروع به فعالیت کردند. این روش درمانی که بیشتر برای کودکان و نوجوانان استفاده دارد اکنون بهعنوان یک علم در کشورهای توسعهیافته رو به گسترش است اما در کشور ما کاربرد چندانی ندارد و حتی برای بسیاری، ناشناخته است! این متن چکیده گفتوگو با سیدسپهر هاشمیان -روانشناس- درباره همین موضوع است.
درمانی و تحولی
از کتابخانهدرمانی بهعنوان خوانشدرمانی هم یاد میشود و بیشتر برای کودکان و نوجوانان کاربرد دارد با 2رویکرد در حوزه درمان روانشناختی و در حوزه رشد و بسط تحول کودک. روش کار درمان روانشناختی بهظاهر ساده اما بسیار حساس است. از نوع انتخاب کتاب تا نحوه خواندن آن برای تأثیر رفتن و همزادپنداری بیمار. این مثال دکتر هاشمیان، روش کار را دقیقتر بیان میکند: «بهعنوان مثال کودکی 5ساله که دچار نوعی افسردگی شده بود را برای درمان به کلینیک آوردند. پدر و مادرش از هم جدا شده بودند. پس از بررسیهای اولیه تصمیم گرفتم از کتابخانهدرمانی بهعنوان درمان استفاده کنم. در شرایط مناسب و در جلساتی پس از اینکه که ارتباطمان دوستانه شد، برایش کتابی که داستانش مانند زندگی او بود را خواندم. پدر و مادری که از هم جدا شده بودند و کودک نهتنها خودش را مقصر میدانست بلکه احساس ناامنی میکرد. در این داستان، کودک با کودک قصه همزادپنداری کرد و در این تصویرسازی اطمینان پیدا کرد که جایگاهش برای پدر و مادر محکم است و او در جدایی آنها نقشی نداشته است».
اما این روش برای درمان چه بیماریهایی قابل استفاده است؟ به گفته هاشمیان، بچهای اگر دچار اختلال بالینی مانند «موتیسم» است، فشارهای هیجانی و استرس زیاد دارد، ترسهای غیرواقعی مانند ترس از تاریکی، ترس از حیوانات، فوت پدر و مادر و طلاق والدینش، ترس از مدرسه و حتی نگرانی از توجه به فرزند دیگر و بهدنیا آمدن خواهر یا برادر دارد با این روش قابل درمان است. رویکرد دوم کتابخانهدرمانی، در حوزه رشد و بسط تحول کودک است؛ در واقع دید متفاوتی به کودک میدهد؛ در این رویکرد بچهها در قالب داستانهایی آموزنده ابزاری پیدا میکنند برای درک بهتر و تفسیرهای بیرونی. داستانهای مختلف و خیر و شر قصه، تکههای روانی بچهها را منسجم کرده و درکی از دنیای بیرونی به آنها میدهد.
تخصص لازم است
یک مربی مهدکودک یا والدین هم میتوانند با انتخاب کتاب مناسب در رویکرد تحولی، تأثیرگذار باشند و البته بهتر است برای انتخاب کتاب با متخصصان و صاحبنظران این حوزه مشورت کنند اما وقتی پای رویکرد درمانی به میان بیاید کار بسیار حساس میشود و نباید خودسرانه عمل کرد. در چنین شرایطی، باید از روانشناس کمک گرفت. فرد بیمار شاید در خلال قصه، با سؤالاتی مواجه شود و اگر پاسخ درستی برای او نداشته باشید یا پاسخی اشتباه بدهید شاید نتیجه عکس بگیرید. کتابخانهدرمانی با رویکرد تحولی و رشد هم به شکل قابلتوجهی زندگی کودک را در بزرگسالی تحتتأثیر قرار میدهد. وقتی بچهای درباره ترسها و اتفاقات ناگوار و نگرانیها یا انگیزههایش صحبت کند میتواند به سمت صحیح هدایت شود شود و در بزرگسالی از آسیبهای مختلف در امان باشد. خواندن کتاب برای کودک را میتوان از همان سنین پایین شروع کرد اما در پنجسالگی که درک او شکل میگیرد زمان مناسبی است که این کار هدفمندتر انجام شود.
تجویز کتاب
دکتر هاشمیان میگوید که در کشورهای پیشرفته هر کتابخانه متخصصی دارد خاص کتابخانهدرمانی؛ فردی تخصص دارد تا اگر پدر و مادری به کتابخانه مراجعه کنند و برای افسردگی کودک یا بزرگسالی کتاب بخواهند آنها را دقیق راهنمایی کند. او میگوید که برای چنین موضوعی اصولا کتاب نوشته میشود اما ما در ایران چنین چیزی نداریم و به شکل تخصصی برای درمان بیماری کتابی در قالب داستان نوشته نمیشود که بتوان تجویز کرد مگر مواردی که به شکل اتفاقی چنین کاربردی هم پیدا کنند اما کتاب با رویکرد تحولی با عناوین مختلف وجود دارد. با این حال، در حوزه درمان کار با کودک ساده نیست. نمیتوان مانند بیمار بزرگسال از او سؤال کرد و منتظر جوابهای دقیق نشست و بعد هم از او خواست کارهایی را انجام دهد یا انجام ندهد. در چنین شرایطی کتاب کمک میکند و به درمان سرعت بیشتری میدهد. هاشمیان از ارتباط خوب کودک با کتاب میگوید؛«کتاب و قصه برای کودک خیلی جذاب است. با داستان خیلی زود ارتباط برقرار و همزادپنداری میکند، حتی بیشتر از اسباب بازی».
گام نخست
نخستین گام برای موفق شدن کتابدرمانی این است که کودک بتواند با شخصیتهای داستان که مشکلاتی مشابه او دارند، همذاتپنداری کند. پس از آن کودک باید بهصورت عاطفی درگیر داستان شود و در آخر به این درک برسد که شخصیتهای داستان بهدنبال راهحلهایی برای مشکلات خود بودهاند. به این ترتیب ممکن است کودک کمکم متوجه شود که مشکلات او هم میتواند با راهحلهای مشابه حل شود. کودکانی که در مراحل اولیه بیماری، اطلاعات روشنی درباره تشخیص و پیشبینی روند بیماری خود دریافت میکنند، بهطور قابل ملاحظهای اضطراب و افسردگی کمتری از خود نشان میدهند. استفاده از ادبیات بهعنوان ابزاری برای کمک به کودکان برای کنارآمدن با مشکلات باعث میشود آنها بهدلیل ارتباط موضوعات داستان به مشکلاتشان متوجه شوند که در مشکلات خود تنها نیستند. کتابهای کودک فرصت ابراز احساسات را برای آنها فراهم میکند و همچنین زمینه گفتوگو در مورد سایر موضوعات سخت. فراموش نکنیم که با انتخاب کتاب مناسب، شخصیتهای داستان میتوانند بهعنوان الگوهایی برای عبور از نگرانی و چالش به کمک کودک بیایند.
لذت کتابخوانی
برخی معتقدند اگر ما مردمانی کتابخوان بودیم اکنون شرایط روحی و هویتی بهتری داشتیم. اگر از کودکی قصههای درست گوش میدادیم و بعد هم کتابخوان میشدیم شرایط بسیار بهتر بود. اما چرا از این درمان و از این ابزار عالی برای رشد غافل ماندهایم؟ پاسخ هاشمیان این است: «کتابنخواندن به این دلیل وجود ندارد که کنجکاوی وجود ندارد. چرا امروز ما جستوجوگر نیستیم و در لابهلای کتابها بهدنبال معنای زندگی و پاسخ سؤالهایمان نمیگردیم مگر در شرایط خاص؟! اگر امروز ما کتاب نمیخوانیم بهخاطر این است که در ناخودآگاهمان سخت است خودمان را در جایگاه نادانی قرار دهیم. کمتر میبینیم آدمها دنبال اساتید و کتابها برای تحقیق باشند چون جایگاه نادانی خوشایند نیست. اگر بپذیریم که دانای کل نیستیم و این واقعیت اصلا ترسناک نیست و طبیعی است، سؤال پیش میآید و یک شروعی میشود در روان ما! بسیاری از کسانی که برای مشکلات روانی مراجعه میکنند اصولا کنجکاوی ندارند و حتی دنبال این نیستد که چرا امروز با این مشکل مواجه شدهاند و مثلا چر از زندگی ناراضی هستند. فقط دارو یا راهکاری میخواهند برای تغییر حالاتشان. اما وقتی دعوت میکنم به فکرکردن، تازه سؤالها در ذهنشان شروع میشود».
او اعتقاد دارد که جستوجوگری غریزه است و انسان وقتی با جستوجو به نتیجه میرسد از آن لذت میبرد و سؤالی مطرح میکند: «چرا ما از اینکه بفهمیم، دیگر لذت نمیبریم؟ برای اینکه ما خودمان را همهچیزدان میدانیم. فردی که همیشه یک ساک پر از غذا داشته باشد دیگر از غذاخوردن لذت کافی میبرد؟ حالا وقتی در مدارس و خانه و جامعه ما را کنجکاو نکردهاند و برای هر سؤالی پاسخی دادهاند و گفتهاند همین صحیح است و کسی از کودکی نخواسته تا پاسخی را خودمان در لابهلای کتاب پیدا یا تحقیق کنیم خب لذت پیداکردن پاسخ از کتابخوانی را درک نکردهایم. حتی وقتی کودکی از مادرش سؤالی میپرسد و مادر پاسخ درستی برای کنجکاوی او ندارد تشویقش نمیکند تا پاسخ را با تحقیق بهدست بیاورد و لذت آن را بچشد.
معرفی کتاب
کتابخانه درمانی
در مورد مرگ
کتاب «درخت بید مهربان» نوشته روانشناس کودک جویس میلز به همراه «نکتهای برای والدین» نوشته دکتر جین انیونزیاتا است. درخت بید مهربان به کودکانی میپردازد که از بیماری خود نجات پیدا نخواهند کرد و نیز کودکان دیگری که در زندگی کودک بیمار هستند. کتاب با استفاده از استعاره دگردیسی، به موضوع مرگ میپردازد و احساساتی چون غم، ترس، خشم و دلسوزی را به تصویر میکشد. انیونزیاتا به توضیح گفتوگو با کودکان درباره مرگ و مردن پرداخته است و نیز تمریناتی دقیق برای کمک به کودکان برای غلبه بر درد و ترس معرفی میکند. درخت بید مهربان با این پیشفرض نوشته شده است که «با وجود اینکه درمان پزشکی برای بسیاری بیماریها وجود ندارد ولی ما همچنان میتوانیم با ساختن فضایی پر از عشق درمان در سطح احساسی و روانی را در زندگی ممکن
کنیم».
بیماریهای سخت
داستان «درخت کوچولو» به احساسات عاطفیای میپردازد که در روبهرویی با بیماریهای فیزیکی به سراغ فرد میآید. ترس، سردرگمی، درماندگی و ناامیدی موضوعاتی هستند که استعاره داستان سعی در تسکین آنها دارد. در این داستان درخت کوچکی بر اثر توفانی شدید شاخههایش میشکند و برگهایش میریزد که تداعیکننده آسیبها یا بیماریهای فیزیکی برای کودکان است. وقتی توفان وحشتناک تمام میشود، آماندای سنجاب برای کمک گرفتن به سراغ جادوگران درخت میرود که مجددا تداعیکننده مراقبان و درمانگران کودک خواهد بود. جادوگران درخت بهدقت تمام بدن درخت کوچولو را بررسی میکنند. آنها با مراقبت از درخت، احساس بهتری برای او ایجاد میکنند و تا جایی که میتوانند شکستگیهای او را ترمیم میکنند که تداعیکننده تلاشهای مختلف روانشناسی و پزشکی برای بهبود شرایط فرد است.
زناشویی
جلب اعتماد همسر
برای جلب اعتماد همسر نیاز به کارهای پیچیده نیست. طبیعی است که اگر یکطرف وفادار نباشد، رابطه بهسرعت از هم میپاشد و حتی کوچکترین خیانتها گوشه ذهن میماند و ممکن است زمانی دوباره مثل یک غده چرکی سر باز کند. پس اگر در رابطهای احساس خوشحالی نمیکنید بهجای ایجاد رابطه جدید، از مشاور کمک بگیرید چون هیچ تضمینی نیست که در رابطه جدید هم با مشکل مواجه نشوید. مشکل را ریشهای برطرف کنید. اما باید بدانید که اعتماد در فضایی با احساس امنیت بهوجود میآید. اگر طرف مقابلتان میخواهد زمانی را با دوستانش که افراد موجهی هستند سپری کند، سعی کنید با این مسئله کنار بیایید. البته شما همیشه باید در مورد رفتار قابلقبول و رفتار غیرقابلقبول با هم صحبت کنید. برای جلب اعتماد همسرتان برای کوچکترین مسائل هم خوشقول باشید. رابطه موفق و شاد زمانی بهوجود میآید که هر دوطرف تلاش کنند تا به قولهایی که میدهند پایبند باشند. باور کنید همسر شما بهتر از هرکس دیگری میتواند حالات چهره شما را بفهمد. اگر دروغ بگویید یا تلاش کنید تا احساسی واقعی را پنهان کنید، او بهخوبی متوجه میشود. با این کار ممکن است تصور کند که شما در حال خیانت به او هستید. وقتی کسی بداند که هر چه میگویید قابل اعتماد است، رابطه بهتر و نزدیکتری ایجاد خواهد شد.
افسردگی پس از طلاق
افسردگی بعد از طلاق چندهفته و گاهی سالها طول میکشد. باید فقدان یا کمبود عشق و محبت را با فعالیت یا کاری دوستداشتنی جایگزین کنید. ابتدا بدانید که خودتان باید برای رهایی کاری کنید. پیشنهاد میدهیم با بخشش شروع کنید! جدایی و طلاق بسیار دردناک است و هر دو از هم رنجیدهخاطر هستید، اما مرور اتفاقات تلخ فقط حالتان را بدتر میکند. پس سعی کنید با وجود مخالفت با برخی رفتارها بتوانید از آنها بگذرید. البته که این کار ساده نیست، اما بهترین راه برای رهایی خودتان است. بعد از آن ورزش را شروع کنید. تیلور، یکی از استادان دانشگاه استنفورد تأکید دارد که ورزش یکی از بهترین رهایی از افسردگی بعد از طلاق است. متخصصان معتقدند ورزش مانند داروی ضدافسردگی عمل میکند و چنانچه روزانه ۳۰دقیقه سریع راه بروید یا بهطور منظم ورزش کنید پس از ۱۰روز تأثیر آن را در بهبود وضعیت روحی و شادابی خود خواهید دید. در مدت زمان طولانی هم موجب عملکرد بهتر مغز شده و مواد شیمیایی مسئول داشتن احساس بهتر و رضایت، وارد خون میشود. اقدام دیگر این است که بهجای انزوا و دوری از جمع، روابط دوستانه را گسترش دهید. به این ترتیب چندماه دیگر میتوانید به امروز فکر کنید و از اینکه بهترین کمک را بهخود کردهاید احساس رضایت کنید.