چگونه چریک شهری سارق مسلح شد؟
از انتهای دهه 40 با شروع فعالیت گروههای چریکی، سرقت مسلحانه از بانکها به روشی برای کسب درآمد برخی از این گروهها تبدیل شد. اگر سازمان مجاهدین خلق در دهه 50 میتوانست پشتگرم به حمایت مالی جریان سنتی (بازار و روحانیت) باشد، گروههای مارکسیستیای چون چریکهای فداییخلق از چنین پشتوانهای بهرهمند نبودند؛ بنابراین گاهی لازم بود چریکها برای کسب درآمد و جورکردن هزینه مبارزه با رژیم پهلوی، سراغ سرقت مسلحانه از بانکها بروند. پشت بسیاری از سرقتهای مسلحانه دهه 50 که اخبارش در صفحه حوادث روزنامهها چاپ میشد، سازمانهای چریکی قرار داشتند. مثل قدرت «گوزنها» (مسعود کیمیایی 1354) که در ابتدای فیلم از اتومبیل آریای رفقایش که جای گلوله بر آن کاملا مشخص است، پیاده میشود و با کیفی پر از پول و زخمی بر پهلو سراغ رفیق قدیمیاش سید میرود. احتمالا هیچکدام از تماشاگران فیلم گوزنها قدرت را بهعنوان یک دزد معمولی باور نکردند و همه متوجه بودند که او با آن شعارهای تند و تیز و شمایل خاصاش اسلحه بهدست گرفته تا با حاکمیت مبارزه کند. قدرت فیلم گوزنها، آرمانگراترین کاراکتر سینمای ایران است که در قامت دزد ظاهر میشود و برای تداوم مشی مبارزه مسلحانه، سرقت از بانک را مجاز میشمارد. اینکه در عالم واقعیت جریان چریکها به کجا انجامید شاید داستان دیگری باشد ولی آنچه کیمیایی در گوزنها از چریک شهری بهنمایش میگذارد، قصه رفاقت و آرمانخواهی و ایستادن بر سر اصول است.