تعدیل نیرو در وضعیت رکود چه بلایی سر کارگران میآورد؟
طعم تلخ تعدیل نیرو
روایت 2کارگری که با سالها سابقه کار دچار تعدیل نیرو شدهاند
مریم سمائی
«گفتند، بروید خانه وگرنه برایتان بد تمام میشود. بعد از 5سال بلاتکلیفی این آخرین حرفی بود که به ما زدند اما مگر از این بدتر هم میشود؟ چه اتفاقی باید بیفتد که برایمان بدتر باشد؟ زندگی ما نابود شده! برای تامین هزینهها مجبوریم هر کاری بکنیم؛ از گذاشتن بار بر دوشمان گرفته تا گشتن در سطلهای زباله و پیداکردن ضایعات... از این بدتر هم مگر داریم که به ما میگویند تجمع نکنید برایتان بد میشود؟». این جملات صحبتهای یکی از کارگران شرکتی تولیدی در استان سمنان است که بعد از 19سال کار، بیکار شده و روزگارش را بهسختی میگذراند. او به همشهری میگوید: «شرکت ما از سال 73 در حوزه صنعت نساجی شروع بهکار کرد و ما جزو نخستین کارگرانی بودیم که در این شرکت استخدام شدیم. سال92 بود که بهدلیل یکسری مشکلات، یکی از سهامداران شرکت سهامش را به فردی دیگر فروخت و این فرد شرکت را به تعطیلی کشاند و کار را خواباند. از همان سال ما بلاتکلیف هستیم. شرکت حدود120کارگر داشت که از این 120کارگر حدود 50نفر استخدامی بودند. من هم جزو استخدامیها بودم که الان به مشکل خوردهایم. برخی از دوستان من با پرداخت پول به سازمان تامین اجتماعی خود را بازنشسته کردند اما ما چندنفر که پول پرداخت حق بیمه را نداشتیم و کسری سابقه هم داریم همچنان بلاتکلیف باقی ماندهایم».
دردی که دوا نمیشود
او که دوست ندارد نامش مطرح شود از مسئولان گلایه میکند و میگوید: «من الان 47ساله هستم. اگر شرکت پابرجا باقی میماند یک سال دیگر بازنشسته میشدم اما بعد از 19سال کار بلاتکلیف شدهام. من دیگر با این سن و سال کجا میتوانم کار پیدا کنم. الان امورات زندگیام را با کارهایی مانند برقکشی، لولهکشی، نصب آیفون و هر کاری که بتوانم انجام دهم میگذرانم اما باز هم کم میآورم. 5سال است که دفترچه بیمه ندارم و هزینههای درمانی را بهصورت آزاد پرداخت میکنم. هیچکس هم به فکر ما نیست و دردی از درد کارگر دوا نمیکند».
او با صدای بغضآلودی ادامه میدهد: «قسطهای وامی که برای خرید خانه گرفته بودم عقب افتاده. شبها مدام به این فکر میکنم که اگر خانه را هم از دست بدهم چه کنم. با کارهای خردی که این طرف و آن طرف پیدا میشود و انجام میدهم تنها میتوانم هزینههای روزمره و جاری را تامین کنم. دیگر پولی برایم باقی نمیماند که برای وام کنار بگذارم».
به وزیر کار نامه نوشتم
شغل این کارگر جزو مشاغل سخت و زیانآور بوده است. او در اینباره میگوید: «قرار بود که بیستساله بازنشست شویم اما با یکی، دو سال کم بودن بیمه بلاتکلیف ماندهایم. برای احقاق حقمان خیلی نامهنگاری کردیم حتی خود من دو بار با دستهای خودم به دکتر ربیعی، وزیر کار وقت نامه دادم اما هیچ تأثیری نداشت. چندبار جلوی دادگستری، استانداری، فرمانداری و... تجمع کردیم. همه فقط قول مساعد میدهند اما ترتیب اثری داده نمیشود».
او میگوید: «چند وقت اخیر بهدلیل شرایط اقتصادی کشور شرکتهای تولیدی زیادی در سمنان تعطیل شده و کارگرانشان بیکار شدهاند. چند نفر از کارگران بیکارشده از اقوام خودم هستند که همه زن و بچه دارند. سازمان تامین اجتماعی سمنان هم بهدلیل تعداد زیاد کارگران بیکار شده شرایط سختی را برای پرداخت بیمه بیکاری درنظر گرفته و اغلب بیمه بیکاری پرداخت نمیکند. این روزها که مدام خبر از تعطیلی این شرکت و آن شرکت به گوشمان میرسد بعید میدانم که دیگر کسی مشکل ما را حل کند. در تجمع آخری که یکی، دو هفته پیش در مقابل استانداری داشتیم به ما گفتند که دیگر اینجا تجمع نکنید برایتان گران تمام میشود.
هماکنون کارگران این شرکت هر کدام چند میلیون طلب از کارفرما دارند اما اموال کارخانه توسط طلبکاران دیگر توقیف شده و چیزی بهدست کارگران نمیرسد».
شرمنده خانوادهایم
آقای «ص» هم یکی دیگر از کارگرانی است که در یک کارخانه صنعتی در قزوین فعالیت میکرده و با وجود 45سال سن از کار بیکار شده است. او درباره کارش میگوید: «کارخانه ما یک کارخانه تولیدی-صنعتی بود. شرکت ایرانخودرو و سایپا مواداولیه در اختیار کارخانه ما قرار میداد و ما فوم صندلی برای آن تولید میکردیم. حدود 120کارگر در این کارخانه فعال بودند. کارفرما مواد را از شرکتهای خودروسازی تحویل میگرفت و مقداری از آن را در بازار آزاد میفروخت بعد از مدتی شرکت سایپا متوجه شد و دیگر مواداولیه به کارخانه نداد و بابت طلبهایش هم دستگاههای کارخانه را مصادره کرد. از همان روز یعنی حدود سال 90بود که ما بلاتکلیف شدیم؛ نه بیمهای دریافت کردیم و نه حق و حقوق و سنواتمان را دادهاند».
او میگوید: «تمام کارگرانی که در این کارخانه کار میکردیم بالای 25سال سابقه کاری داریم و در آستانه بازنشستگی بودیم اما الان با ضایعاتفروشی و گذاشتن بار روی شانههایمان امورات زندگیمان را میگذرانیم. خیلی از کارگران خانوادهشان را در این مدت از دست دادهاند چون نمیتوانستند زندگی را تامین کنند. خیلیها ماندند و خجالت زن و بچه کشیدند».
دولت مدافع کارفرماست
من 2بچه دارم که یکی از آنها دانشجوست. شما حساب کنید ببینید با این شرایط اقتصادی من چطور باید خرج زندگی را در بیاورم. دولت ما همیشه مدافع کارفرما بوده است. کارفرما میتواند میلیاردها تومان وام بگیرد آن هم با سود پایین؛ مثلا کارفرمای ما وامهای کلان بلاعوض میگرفت تا کار را توسعه دهد اما این وامها را در تهران و در کار بساز و بفروشی خرج میکرد هیچ نظارتی هم روی کارش نمیشد که این وام کجا هزینه میشود.
او ادامه میدهد: «شرایط کار واقعا برای کارگران بیثبات شده است. در همسایگی ما یکی، دو نفر هستند که در همین یکماه اخیر از کار بیکار شدهاند. شرکتهای صنایع بافت انبارهایشان پر است از جنس و مواداولیه اما کارگران را بیرون کردهاند و تولید نمیکنند. بسیاری از کارگران بیکار شده 3ماه یکبار هم رنگ گوشت را نمیبینند. آیا رواست در کشوری که کشور اسلامی است کارگر این همه زجر بکشد و جلوی زن و بچهاش خجالتزده باشد؟».