فرشاد عزیزی | کارشناس اقتصادی
12.2درصد عدد کمی نیست برای نرخ بیکاری یک کشور. آخرین آماری که مرکز آمار منتشر کرده نشان میدهد که12.2 درصد از افراد 10ساله و بیشتر کشور در تابستان 1397بیکار بودهاند. نمیخواهم در آمار منتشرشده مرکز آمار، شبهه وارد کنم اما اگر فرض را بر صحت همین نرخ بگیریم، حیرتانگیز است اگر بدانیم در سپتامبر گذشته یعنی همین 2ماه پیش، نرخ بیکاری در آمریکا تنها 3.8 درصد گزارش شده. همین نرخ در مورد ترکیه همسایه ما در تیرماه امسال حدود 10.8درصد محاسبه شده است. خلاصه اینکه اوضاع اصلا خوب نیست و باید فکری به حال بیکاری نهفته و آشکار اقتصاد ایران کرد.
در گفت و شنودهای دوستانه و خانوادگی، ایدههای کسبوکار زیادی بیرون میآید. چرا این ایدهها هیچ وقت جامه عمل نمیپوشند؟ علت، نداشتن سرمایه لازم اولیه است. وقتی پول برای استارت یک کسبوکار نیست، آن کسب و کار اصلا شکل نمیگیرد. لذا افرادایدهپرداز، بیکار میمانند. آنها بهدنبال سرمایه لازم میدوند؛ یا باید پول قرض بگیرند، یا دنبال وام باشند و یا کالایی بفروشند و سرمایه اولیه را جفتوجور کنند.
بیشتر مواقع یکی از 3-2 علت شکست یک استارتاپ، نبود سرمایه لازم بوده است. معمولا «فرشتگان سرمایهگذار (Angelinvestor)» به این راحتی سرمایه خود را خرج یک تیم تازهکار نمیکنند. پس آن استارتاپ از همان مرحله اولیه کشت هم عبور نمیکند و آن جوانان، همچنان بیکار میمانند. اینجاست که اقتصاد نمیتواند از یک قابلیت یعنی وجود استارتاپها بهره ببرد و اشتغالزایی را افزایش دهد.
وقتی نظام اقتصادی به کسبوکارهای کوچک (SB) توجه نکند، یعنی به نهادهای اجتماعی کارآفرینی توجه نکرده است. یک جمع کوچک دانشجویی، یک نهاد اجتماعی است. مهم نیست این نهاد چه اسمی دارد. مهم این است که هست. دنیای امروز هم دنیای ایدههاست. جنگ ایدههاست که برایش قانون کپیرایت، حق مولف، حق مصنف، آرم تجاری و... وضع میکنند. کسبوکارهای کوچک، اشتغالزایی کمی دارند، قبول اما کمهزینهترین نوع اشتغالزایی، همین توجه و میداندادن به SBهاست. کسبوکار کوچک، همان مویرگ اقتصاد است. کسبوکار کوچک نهاد خانواده را درگیر و نهاد رفاقت را تقویت میکند و همچنین نهاد تعاون و همکاری و همیاری را تنومندتر میکند. اینها همه برکات تقویت SBهاست.
ایجاد یک شغل در بخش صنعت تا 300میلیون تومان هزینه بر میدارد. بماند که چندماهی است که دلار 3برابر گران شده و همین هزینه هم قاعدتا افزایش یافته است.
آنطور که دیوید روبالینو، یکی از مدیران حوزه «توسعه و اشتغال» بانک جهانی 10ماه پیش نوشته بود، بهعنوان مثال در کشوری مثل تونس هم باید برای ایجاد یک شغل، حدود 33هزار دلار هزینه کنید؛ چیزی معادل 460میلیون تومان به پول ایران. پس آن عدد 300میلیون تومان، عدد بیراهی نیست. لذا باید فکری کرد. آیا میتوان در وضعیت دشوار کنونی دولت و تنگنای مالی فعلی، از دولت انتظار داشت چنین بودجهای برای ایجاد شغل خرج کند؟ مسلم است که عقل سالم میگوید خیر.
بهطور کلی، 5بخش مُعظَم در اقتصاد ایران داریم؛ صنعت، کشاورزی، نفت، بازرگانی و خدمات. این را هم بگویم که توسعه- به معنای وسعتبخشیدن و گسترش- اقتصاد یک کشور در حوزه صنعت، «تعریض» آن اقتصاد و گسترش عرضی محسوب میشود، درحالیکه توسعه اقتصاد در حوزه دانشبنیان، «تعمیق» اقتصاد و گسترش عمقی آن است.
توقع از دولت چیست؟ در حوزه صنعت اگر از یک مدیر کارخانه بپرسید دولت چه کمکی به شما باید بکند، جواب خواهید شنید که هیچ! اصلا دولت کاری نکند، بخش خصوصی راحتتر است. میگوید دولت همین که جواز کسب و هزاران مدرک دیگر نخواهد یا همانها را در زمانی کوتاه بدهد، هنر کرده است. دولتها- در هر کجای دنیا- معمولا ترمز تولید یا تجارت هستند. اما در حوزه اقتصاد دانشبنیان، از دولت توقع میرود- همانطور که بالاتر گفتم- به حقوق مالکیت افراد ایدهپرداز و مُصَنّف کمک کند؛ چیزی که جوزف استیگلیتز، برنده 75ساله جایزه نوبل اقتصاد نیز در مقالهای به سال 2014بر آن صحه گذاشته است.
کمک دیگری که دولت میتواند به استارتاپها، شتابدهندهها و همه عناصر سازنده بخش اقتصاد دانشبنیان بکند این است که از اینگونه نهادها، مالیات کمتری نسبت به سایر بخشها بستاند. بهعنوان مثال براساس گزارش «سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی»، آمریکا، اسلونی، اتریش و کرهجنوبی بیشترین حمایتهای مالیاتی را در سال 2013نسبت به سایر کشورها از نظام اقتصاد دانشبنیان خود کردهاند. از سوی دیگر حقوق مالکیت از آن حقوقی است که دولت و نظام قضایی یک کشور باید بهشدت از آن دفاع کند. پل رومر- که امسال برنده نوبل اقتصاد شد- در سال 1990ایده مهمی را مطرح کرد.
او در مقاله جریانساز و سترگ خود یعنی «تغییرات تکنولوژیکی درونزا» تقریباً برای نخستین بار این ایده را بیان کرد که یک ایده دانشبنیان- و مسامحتاً تکنولوژیکی- تا ابد در اختیار و انحصار ایدهپرداز یا مخترع اولیه خود نمیماند و هر آینه در معرض کپیبرداری دیگران است مگر اینکه قوانینی برای حفظ آن در چنبره ایدهپرداز اولیه خود تا مدتی معین و براساس حقوق مالکیت مدون وضع شود.
در پایان میتوانم به صراحت تأکید کنم که راهحل بیکاری، در یک سیاستگذاری فرابخشی نهفته است؛ اعتماد و کمک به اقتصاد دانشبنیان، نهادهای کوچک و لایههای زیرین اجتماع و کمک به صاحبان ایده. هماکنون و با تنگناهای درآمدی بخش دولتی، راهحل مستقیم و غیرمستقیم در وضعیت حاضر همین است. هر گاه به این سو رفتیم، میتوانیم بگوییم از دام بلای نفت و نفرین منابع رهایی یافتهایم.
راه مستقیم اشتغالزایی چیست؟
شکست هیولای بیکاری در دست ایدهپردازان
ایجاد یک شغل در بخش صنعت تا 300میلیون تومان هزینه دارد
در همینه زمینه :