نگاهی به وضعیت آموزش زنان ایران
یکی از عرصههایی که زنان ایران از زمان مشروطه برای کسب موفقیت در آن تلاش کرده و دستاوردهای قابل توجهی نیز بهدست آوردهاند آموزش است. پس از پیروزی انقلاب بهرغم شرایط جنگی، اقدامات مؤثری از سوی دولت برای گسترش امکانات آموزشی در مناطق روستایی و دوردست صورت گرفت.
در کنار این اقدامات، به دلیل تحول نگرش در خانوادههای مذهبی و سنتی نسبت به نظام آموزشی و جداشدن مدارس دختران از پسران، شاهد رشد حضور دختران در مدارس بودیم؛ بدینترتیب که سهم باسوادی زنان کشور (10ساله و بالاتر) از 5/35درصد در سال55 به 1/52درصد در سال65، سهم باسوادی زنان شهری (10ساله و بالاتر) از 6/55درصد به 4/65درصد، سهم باسوادی زنان روستایی (10ساله و بالاتر) از 3/17درصد به 3/36درصد و میزان باسوادی دختران 6 تا 14ساله روستایی از 5/36درصد به 4/50درصد افزایش یافت.
رشد کمّی آموزش برای دختران تا سطوح آموزش عالی هم گسترش یافت و با افزایش دانشگاههای دولتی و تاسیسی دانشگاه آزاد، ظرفیت پذیرش دانشجو بیشتر شد اما در عین حال بر اساس رویکردی که حضور اجتماعی زنان را تنها در حوزههای خاصی قابل پذیرش میدانست، دختران از حضور در تعداد زیادی از رشتههای دانشگاهی منع شدند و همچنین اعزام دانشجویان دختر به خارج از کشور، لغو شد.
در هنگام بازگشایی دانشگاهها (یعنی سال تحصیلی64-63) حدود 169رشته دانشگاهی تعریف شد که دختران از انتخاب 91عنوان محروم شدند. این عنوانها غالبا مربوط به رشتههای فنی و مهندسی بود.
این مسئله سبب شد که سهم زنان از جمعیت دانشجویی از حد پایین 32درصد در سال57 باز هم تنزل کند و در سال68 به 6/28درصد برسد. سهم زنان دانشجو در گروه فنی ـ مهندسی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی نیز از 2/9درصد در سال1357به 6/4درصد در سال1368کاهش یافت. همچنین سهم زنان در گروه کشاورزی و دامپزشکی از 4/18درصد در سال1357به 1/4درصد در سال1368 و سهم زنان دانشجو در گروه پزشکی از 8/53درصد در سال1357 به 5/42درصد در سال1368تنزل یافت.
این سهمیهبندی پس از تشکیل دولت سازندگی در سال72 لغو شد؛ در نتیجه تقاضای اجتماعی زنان برای ادامه تحصیل در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی، با هدف سرمایهگذاری انسانی و توسعه دانش و مهارت و توانایی و فرصت ورود به بازار کار، افزایش یافت؛ به طوری که در سال76 فراوانی زنان نسبت به مردان در داوطلبان ورود به دانشگاهها به مرز 50 ـ50 یعنی 36/49درصد رسید و سپس از مردان فزونی گرفت و در سال77 به 4/51درصد، سال78 به 9/53درصد، سال79 به 3/56درصد، سال80 به 6/57درصد و سال81 به 7/59درصد بالغ شد.
رشد پذیرش دختران در دانشگاهها در دولت احمدینژاد به 70درصد از کل پذیرفتهشدگان در دانشگاهها رسید. این مسئله با دیدگاههای دولت که خانهنشینی را برای زنان اولویت میدانست همخوانی نداشت؛ به همین دلیل دولت برای مقابله با این مسئله، طرح سهمیهبندی جنسیتی در پذیرش داوطلبان کنکور را اعمال کرد.
برای نخستینبار در سال۸۶ سهمیه ۴۰درصدی به نفع مردان اعمال شد؛ یعنی مقرر شد پذیرش دانشجویان به گونهای باشد که پذیرفتهشدگان پسر، کمتر از ۴۰درصد نباشند. این رقم در رشتههای پزشکی تا ۵۰درصد هم رسید.
در ادامه پیگیری این سیاست، کار به جایی رسید که در کنکور سال۹۱، ۳۶دانشگاه کشور اصلا دانشجوی دختر نپذیرفتند و دختران اجازه حضور در ۷۷رشته را نیز از دست دادند؛ از رشتههای مهندسی گرفته تا رشتههای باستانشناسی، راهنمایی و مشاوره، روانشناسی عمومی، جغرافیا و برنامهریزی شهری، جغرافیا و برنامهریزی روستایی، ژئومورفولوژی، جغرافیا و برنامهریزی گردشگری، مدیریت بازرگانی، مدیریت جهانگردی، آمار و کاربردها، ریاضیات و کاربردها، فیزیک نظری، فیزیک هستهای و... .
این سهمیهبندی با آغاز دولت جدید پایان یافت. هماکنون با وجود دستاوردهای قابل توجه در زمینه آموزش زنان، همچنان درصدی از نابرابری بین زنان و مردان در این عرصه وجود دارد.
بر اساس آمار مربوط به سرشماری سال90 میزان باسوادی در جمعیت بالای 6سال در مردان 5/91درصد و در زنان 6/85درصد بوده است.
در آموزش عالی در سال تحصیلی 94-93 در برابر 2میلیون و 600هزار دانشجوی پسر، 2میلیون و 200هزار دانشجوی دختر در مقطع کارشناسی تحصیل کردهاند. این تفاوت بین دانشجویان تحصیلات تکمیلی افزایش مییابد. در سال تحصیلی95 در مقابل 66هزار و 670 دانشجوی مرد در مقطع دکتری 48هزار و 521 دانشجوی زن حضور داشتهاند.
این رقم در مقطع کارشناسی ارشد، شامل 417هزار و 228 دانشجوی مرد در مقابل 357هزار و 538 دانشجوی زن بوده است. بنابراین برای کاهش این تفاوت، نیازمند یکسری اقدامات اجرایی و قانونی هستیم.