کِلک
کِلک
بدن پولدارها مثل بالش پنبهای اعلاست؛ نرم و سفید و توخالی. بدن ما فرق میکند. ستون فقرات پدرم طناب گِرهگِرهی بود، از آنها که زنهای توی ده با آن از چاه آب میکشند؛ استخوان ترقوه برجستهاش مثل قلاده سگ دور گردنش میپیچد.
رمان ببر سفید، نوشته: آرا ویند آدیگا، ترجمه: مژده دقیقی، صفحه28