کورش ساسانی | رواندرمانگر
پیش از اینکه به ماجرای ترافیک بپردازیم ابتدا بهتر است به خلقوخوی ایرانیها اشاره کنیم. ما ایرانیها مردمی هستیم که احساس ناامنی میکنیم؛ این ناامنی نیز دلایل فرهنگی، تاریخی، اجتماعی، خانوادگی و... دارد و همین حس ناامنی باعث میشود اتاق اتومبیلمان فضای امنمان محسوب شود؛ در واقع اتومبیلمان حس امنی در ما ایجاد میکند که امنیت خود را در آن نقطه میبینیم. پس ما انسانهایی هستیم که حین رانندگی ناامنی را حمل میکنیم؛ یعنی هر آنچه بیرون از اتاق اتومبیل قرار دارد برای ما ناامن و خطرآفرین است؛ از همینرو نوعی خشم و تنفر در رانندگی ما وجود دارد. وقتی در رانندگی، با چنین حجمی از ناامنی مواجه باشید، خواه ناخواه نه میتوانید اصولی بپذیرید و نه آن را رعایت کنید. بههمینخاطر هشتکهایی مانند هشتک «بین خطوط برانید» خیلی در ایران جوابگو نیستند چون مشکل ما ایرانیها عموما مشکلات ذهنی است و باید آن بخش ماجرا حل شود. از طرف دیگر وقتی در شهر موازین و قانونهایی رعایت نشود بیشتر با ترافیک مواجه خواهیم شد؛ البته این جدای برنامهریزیهای شهرسازی، خیابانکشی و برنامههای کلان ترافیکی و... است.
ترافیک معمولا موقعیتی منفعلانه به ما میدهد و زمانی که ذهنی منفعل است کنترلگر میشود؛ چه در رانندگی، چه جلوی در آسانسور و چه جاهای دیگر؛ مثل کسانی که جلوی در آسانسور میایستند و مدام دکمه را فشار میدهند. این فشاردادن دکمه هیچچیز را عوض نمیکند، اما به ما حس کنترلگری میدهد. در ترافیک نیز موقعیت ما از فاعلیت فاصله میگیرد و جایش را به نوعی انفعال میدهد که تاب آوردن آن برایمان سخت است.
اما بخش دیگر ماجرا، فرهنگ تعارف میان ما ایرانیهاست. تعارف در اصل نوعی ریاکاری است و ما این پیام را نمایش میدهیم که همه با هم دوستند، به هم احترام میگذارند، مهماننوازند و... اما وقتی داخل این جامعه زندگی میکنیم، متوجه میشویم که زیربنای این تعارفات، خشم و تنفر و حس منفی است. بیشک وقتی در جامعه چنین احساسی زنده است، در اتومبیل هم همینگونه است. خشم و «من اول باشم» و «کم نیاورم» و... به عمل تبدیل میشود. سال96 قرار بود رشتهای در دانشگاه ایجاد شود به نام «سلامت و ترافیک» که مجموعه درسهایی در آن تدریس میشد. موضوع با ذرهبین دقیقتر اینگونه است که ما باید فکری برای ناامنی درون بکنیم. اغلب ما با مفاهیم روانشناسی بیگانهایم و امیدواریم خودش خودبهخود خوب شود؛ اما تا کاری نکردهایم نباید انتظار داشته باشیم زود خوب شویم. پس اگر بخواهیم مشکلات ترافیکی را به بیرونی و درونی قسمت کنیم؛ مشکلات بیرونی مربوط به سیاستگذاری اجتماعی و اقتصادی است و درونی و روانی آن بسیار به حس امنیت فرد وابسته است که درصورت نبودش همهچیز به هم ریخته میشود. ترافیک پدیدهای مدرن است و هیچ جامعهای نمیتواند از آن دور باشد اما واکنش ما نسبت به این پدیده متفاوت است و اهمیت دارد. لازم است برای ایجاد آن امنیت، کاری انجام دهیم.
ترافیک با روان ما چه میکند؟
داستان ما فاعلان و مفعولان
بخش روانی ترافیک به امنیت وابسته است
در همینه زمینه :