رسول بهروش
امشب بازی برگشت فینال لیگ قهرمانان آسیا بین پرسپولیس و کاشیما آنتلرز در ورزشگاه آزادی برگزار میشود. تیم ایرانی بازی رفت را 2بر صفر باخته و عالم و آدم میدانند که برای تصاحب جام چقدر کار سختی دارد. اگر این مأموریت غیرممکن به انجام رسید و همه ایران یک شب تا صبح پایکوبی کرد که هیچ؛ در این صورت فتحالفتوح سرخها به پایان رسیده و سرزمین معجزات، سینماییترین قهرمانیاش را به آغوش کشیده است، اما اگر هم چنین اتفاقی رخ نداد، باز پیشروی سربازان زخمی برانکو تا همین مرحله هم اتفاقی ارزشمند است و برکاتی پرشمار برای فوتبال ایران داشته است.
حتی اگر پرسپولیس امشب شکست بخورد، باز رسیدن به فینال باعث شد دستی بر سر و گوش ورزشگاه خسته آزادی کشیده شود و این تنها سازه ملی آبرومند پایتخت را به زور تنفس مصنوعی، برای چند سال دیگر مهیای خدمت کنند. خود مدیران شرکت توسعه و تجهیز، صادقانه گفتهاند اگر قرار نبود چنین مسابقهای انجام شود، مطلقا مرمتی در آزادی صورت نمیگرفت و ازجمله شاید آن 6چشمه سرویس بهداشتی مخفی هم بعد از چندین دهه کشف نمیشد! همچنین کامیابی سرخها کمک کرد سهمیه تیمهای ایرانی در لیگ قهرمانان آسیا به 1+3 افزایش پیدا کند و برای رسیدن به این نقطه دیگر نیازی به استفاده از سهمیه قاچاقی سوریه جنگزده یا کویت معلق نداشته باشیم. به علاوه حضور پرسپولیس در فینال، گذشته از اینکه در این وانفسای اقتصادی بیش از 3میلیون دلار پاداش برای قرمزها به ارمغان آورد، باعث شد غرور و خودباوری رنگباخته فوتبال ایران بار دیگر احیا شود. ما بهزودی جام ملتهای آسیا را پیشرو داریم؛ تورنمنتی که کارلوس کیروش خطاب به مردم ایران میگوید: «آخرین قهرمانیتان در آن مربوط به زمانی است که من به دنیا نیامده بودم!» بنابراین ما حالا بیش از هر زمان دیگری به اعتماد به نفس نیاز داشتیم و پرسپولیس با موفقیتش این تحفه را ارزانی کرد. اگر برانکو تیم نصفهاش را پای قهرمانی آسیا میرساند، پس هیچ دلیلی وجود ندارد که 2ماه دیگر کیروش هم همین موفقیت را تکرار نکند.
بالاتر و مهمتر از همه اینها اما، درس بزرگ موفقیت پرسپولیس این است که چگونه در شرایط بحرانی طاقت بیاوریم و با اتحاد و کنار هم ماندن، مچ روزگار را بخوابانیم. تیمی که یک سال نتوانست بازیکن بگیرد و دوستان برانکو 4ماه پیش التماسش میکردند که با بازگویی مشکلات باشگاه توقع هواداران را کاهش بدهد، چطور به اینجا رسید؟ دلیلش ساده است. به تیم نگاه کنید؛ بیرانوند میتوانست برود، اما نرفت و پرسپولیس را تنها نگذاشت، شجاع خلیلزاده با آن همه اهن و تلپ بابت تغییر پستش برای پر کردن جای خالی ماهینی مصدوم ترش نکرد، محمد انصاری پیغام نداد که: «ولم کنید، دیگر خودم هم نمیدانم دفاع چپم یا وسط»، بشار رسن مرگ مادرش را برای استراحت در عراق بهانه نکرد، کمال زیر سایه کتف لقش لم نداد، نوراللهی بدون غرولند ظرف 2هفته در 3پست مختلف بازی کرد و مصلح و منشا هم بعد از فیکس شدن اجباری، انتقام دوران نیمکتنشینی را از سرمربی نگرفتند. تعارف که نداریم؛ پرسپولیس نه از نظر بضاعت انسانی و نه شاید حتی از نظر تاکتیکی بهترین تیم غرب آسیا نبود، اما اگر به اینجا رسیده و حالا همهمان ته دل امیدواریم امشب معجزه را تکمیل کند، نان همدلی فرزندانش را خورد. «کنار هم نمیمیریم»؛ این سوغات فوتبال است برای جامعه ایرانی در روزگار سخت تحریمهای یکجانبه و ناجوانمردانه. به خدا که مملکت هم عین همین زمین فوتبال است؛ آنجا هم با معجون شرافت و از خودگذشتگی میشود معجزه کرد. وای که چه گلستانی میشد اگر بعضی از آن بالاییها جسارت، درایت و قاطعیت برانکو را داشتند و بعضی از ما پایینیها به جای تاراج محترمانه اموال هم، مثل بیرانوند و حاجی انصاری خودمان را فدای تیممان میکردیم. فوتبال مثل همیشه با ما حرف میزند. فقط باید پنبهها را از گوش بیرون بکشیم.
کنار هم نمیمیریم
در همینه زمینه :