دانشآموزان، پیروز فینال آسیا
گزارش خبرنگار همشهری از مهیجترین شنبه سال تحصیلی و تماشای فوتبال در 7سالن دبیرستان البرز با 1800دانشآموز
فهیمه طباطبایی/ خبرنگار
سالن بزرگ امتحانات دبیرستان 94ساله البرز با آن ابهت و جلال و جبروتش تبدیل شده به سکوی هواداران پرسپولیس؛ سرمای روزهای امتحانی رخت بربسته و برگههای استرسزای روی میزهای دستهدار، جایش را داده به چیپس و پفک و ساندویچ فوتبالدوستان نوجوانی که امروز قرمز پوشیدهاند. های و هوی سالن کم از استادیومهای فوتبال ندارد. چشمت را ببندی، انگار اینجا جایگاه 36 است و تیفوسیهای قرمز «آزادی» را روی سرشان گذاشتهاند. به قول آقای خلیلی، معلم مسن و قدیمی آزمایشگاه مدرسه، چهکسی فکرش را میکرد یک روز در این سالن خشک و جدی، هواداران یک تیم فوتبال شیپور شادی بنوازند.
اپیزود اول: ساعت 8:45دبیرستان البرز
بچهها سر صف از خوشحالی و هیجان روی پایشان بند نیستند، منتظرند تا آقای ناظم آخرین توصیههای اخلاقی و انضباطی را هم بکند تا زودتر بدوند به سمت سالنهای مدرسه و برای تماشای بازی جاگیر شوند؛ آنها که دل و جرأتشان بیشتر بوده، امروز با پرچم پرسپولیس و کلاه هواداری و شیپور قرمز آمدهاند و آنها که منضبطتر اما دل و قلبشان برای پرسپولیس میتپیده، زیر لباس فرمشان پیراهن پرسپولیس را یواشکی تن کردهاند تا اگر موقعیت مساعد بود، دربیاورند و بعضیهای دیگر هم ابتکار کرده و با کتانی و ژاکت قرمز به مدرسه آمدهاند.زنگ بلند مدرسه که در دبیرستان 55هزار متری البرز میپیچد، بچهها از نقاط مختلف حیاط مرکزی و پشتی به سمت 7سالنی که از پنجشنبه برای تماشای بازی آماده شده، میدوند. از بالا مثل گویهای در حال فرار از مرکزند. پرسپولیسیها خوشحالتر از بقیه میروند که ردیفهای اول یا به قول خودشان ویآیپی را بگیرند. بازی تا 5دقیقه دیگر شروع میشود.
اپیزود دوم: شروع بازی؛ سالن بزرگ امتحانات شهید مطهری
قرار است بچههای پایه دهم ریاضی و تجربی که 200نفری میشوند، در سالن بزرگ امتحانات که بیش از هزار متر است، با یک تلویزیون 42اینچی بازی را ببینند. از همان اول، کلکل پرسپولیسیها با استقلالیها شروع میشود و دائم بازیهای چهارجانبه سال 1349را بهعنوان یک افتخار پررنگ برای باشگاه استقلال مسخره میکنند و آنها به ذوق پرسپولیسیها برای فینالیشدن در بازیهایی که برای آنها خاطره است، میخندند، اما اغلب پسرها بیخیال این کلکلها شروع میکنند به بالا بردن پرچم پرسپولیس و تشویقکردن تیم محبوبشان. بازی شروع میشود.اولین حمله را که دقیقه 4، تیم پرسپولیس به سمت دروازه کاشیما انجام داد، توپ علیپور که به کرنر رفت و بازیکنهای پرسپولیس نقطه پنالتی را نشان داور دادند، پسرها میپرند هوا و یکی، دو تا بازیگوشتر میروند روی صندلی دستهدار امتحانی و شروع میکنند به بوق زدن. صدای جواد خیابانی در تشویق و همهمه بچهها به گوش نمیرسد. اینجا دبیرستان البرز تبدیل شده به یکی از سکوهای ورزشگاه کاشیما ساکر ژاپن؛ فریاد «حمله حمله تیم پرسپولیس» در سالن خشک و سرد امتحانات شهید مطهری و در دیوار و سقف بلند آن میپیچد.
اپیزود سوم؛ دقیقه 20بازی؛ سالن آمفی تئاتر شهید رجایی
500نفر از دانشآموزان هشتم و نهم، سالن دوطبقه آمفی تئاتر شهید رجایی دبیرستان البرز را پر کردهاند؛ سکوی بعدی هواداران پرسپولیس که حالا استقلالیها هم همراهشان شدهاند. دستها برای تشویق ایسلندی میرود هوا و آرام میخورد به هم. دوباره میرود بالا و این بار محکمتر میخورد به هم، آنقدر تکرار میشود تا کل سالن از صدای کفهای مکرر به شور میآید. یکی از بچهها که کلاه هواداری و بوق شیپوری آورده سردمدار است و کنار پرده ویدئو پروژکتور بیوقفه بوق میزند. آن هوادار جیمیجامپ که در دقیقه 22وارد زمین شد، همه بچهها با هم هوووو میکشند و خنده و شلوغکاریشان بالا میگیرد.
معلمها و آقای مجیدی، مدیر پایههای هشتم و نهم نشستهاند روی همان صندلیهای آمفی تئاتر کنار بچهها؛ نه از چشم غره و امر و نهی خبری هست و نه از ساکتکردن و نشاندن پر شر و شورها؛ حتی فیضآبادی، معاون پرورشی بچهها ایستاده وسط راهرو بین صندلیها و با کلاه سفید و قرمز و شیپور بلند بچهها را دعوت به تشویق بیشتر و پرشورتر میکند؛ یک نفس و مستمر، بدون هیچگونه وقفهای؛ «دوسش دارم، خیلی زیاد، قهرمانی بهش میاد، قهرمانی بهش میاد». گاهی اوقات که صدایش میگیرد، با دستهایش بچهها را ترغیب به تشویق میکند و هر چند دقیقه یکبار هم میدان میدهد که یکی از بچهها لیدری کند. بچهها از سر و کولش بالا میروند و پرچم قرمز پرسپولیس را میاندازند روی شانهاش. او میان بچهها نشسته؛ مثل یک هوادار اصیل نه مانند یک مربی پرورشی.
آمفی تئاتر مدرسه شبیه سالن فیلم «سینما پارادیزو» دوطبقه و قدیمی است، با این تفاوت که پردههای کلفت مخملی دارد که گاهی نور از زیر آن فرار میکند و میتابد بر چشمان بچههای مدرسه. طبقه بالا هم مملو از جمعیت بچههای طرفدار فوتبال است که دوست داشتند دقیقتر پرده را ببینند. اینجا بچهها کمتر شعار میدهند و بیشتر حواسشان به بازی است. علی که یک پرسپولیسی دوآتشه است، هربار که بازیکنان کاشیما به سمت دروازه پرسپولیس حمله میکنند، رنگ از رخش میپرد و شروع میکند به فریادزدن که «برگردید، برگردید عقب لعنتیها». سوزوکی، بازیکن کاشیما که میرود سمت دروازه، دقیقا زمانی که در موقعیت تک به تک با علیرضا بیرانوند قرار میگیرد، آه از نهاد علی بلند میشود، دقیقا همان لحظه شجاع خلیلزاده خودش را میاندازد جلو توپ و آن را مانند شیر از دهن دروازه میکشد بیرون. علییک متر از صندلیاش میپرد هوا: «آفرین به غیرتت، خوشا به معرفتت».
دقیقه 31بازی است، سالن آمفیتئاتر در حال انفجار از صداها و فریادها و هیاهوهاست؛ انگار که سکوهای ورزشگاه به لرزه درآمده است. آقای فیضآبادی با همان شکل و شمایل بیوقفه به شیپور قرمز میدمد و بچهها موج مکزیکی میروند. آن بالا معاون مدرسه با سوت قرمز این شور و هیجان را تشدید میکند. معلمها و مدیرها و معاونین نقاب نقشهای رسمی و خشک خود را برداشتهاند و همپای بچهها پرسپولیس را تشویق میکنند: «پرسپولیس قهرمان میشه، خدا میدونه که حقشه؛ به لطف یزدان و بچهها، پرسپولیس قهرمان میشه، پرسپولیس قهرمان میشه حالا لای لای لالای لالای...» نیمه اول با همین حال و هوا تمام میشود.
الان حیثیت ملی مهمتره، ما دائم به بچهها تأکید میکنیم که الان بحث قرمز و آبی نیست و باید تیممون که نماینده ایرانه رو تشویق کنن
اگر بازی پخش نمیشد هیچکدومشون مدرسه نمیاومدن اگر هم میاومدن، قطعا کلاس رو بههممیریختن و اوقات تلخی بهپا میکردن یا با گوشی و رادیو بازی را دنبال می کردند
اپیزودچهارم، آغاز نیمه دوم، سالن بسکتبال شهید دزفولیان
کف سالن بسکتبال نارنجی و سبز است اما بچهها قرمز و آبیاند. اینجا قرق پایه دهمیهای ریاضی و تجربی است که با مربیان جوانشان مشغول دیدن بازیاند. 100نفری میشوند.
استقلالیها هم پرچمشان را آوردهاند و روی سرشان تکان میدهند. اینجا هم هوادارهای تند و تیز جلو نشستهاند و ششدانگ حواسشان به بازی است، کمتر شعار میدهند و به ویدئو پروژکتور کوچک که قطع و وصلی دارد، خیره شدهاند. یکی، دوتا آن وسط رادیو هم دارند و گوششان به آن است و چشمشان به پرده کمرمق جلوشان. «بچهها بازی برگشت پرسپولیس عصره و مدرسهها تعطیل؛ اما اگر بخوان باز براتون پخش کنن، میمونین مدرسه؟» بعضیهایشان میگویند نه و میخواهند بروند ورزشگاه و بعضیهای دیگر موافقند. «اینطوری خیلی بیشتر حال میده؛ تو خونه اینقدر خوش نمیگذره، تازه اینجا میتونیم بالا و پایین هم بپریم.» آقای معصومی، مدیر میانسال پایه دهم با گوشی موبایلش از بچهها فیلم میگیرد و مواظب است روی سر و کله هم نپرند. تا بچهها بلند میشوند، میدود سمتشان و مینشاندشان روی زمین. مستخدم پیر مدرسه هم ایستاده پشت بچهها و با آنها بازی را تماشا میکند.
بازیکنان ژاپن این نیمه سنگینتر و حسابشدهتر حمله میکنند؛ دقیقه 48 ضدحملهشان شکل میگیرد و «لئو سیلوا» ضربه آخر را با فاصله زیاد از بالای دروازه بیرون میفرستد. همه سالن نفس راحتی میکشند. حملهها بیشتر شده و هیجان بالا گرفته است.ژاپن پشت سر هم حمله میکند، هر حمله مساوی است با فریاد بچهها و مربیهای جوان مدرسه، آقای معصومی که به قول خودش سن و سالی از او گذشته، میگوید که «اگر بازی پخش نمیشد هیچکدومشون مدرسه نمیاومدن اگر هم میاومدن، قطعا یا کلاس رو بههممیریختن و اوقات تلخی بهپا میکردن یا با گوشی و رادیو و این جور چیزها بازی رو پیگیر میشدن؛ این روش بهترین کاری بود که میشد انجام داد، بچهها حین رقابت و دوستی با هم بازی رو میبینن و لذت میبرن. صبوری و خویشتنداری و هواداری اصیل رو هم تمرین میکنن.» پرسپولیس گل اول را میخورد. لئو سیلوا بالاخره کار خودش را کرد. چندتایی استقلالی آن وسط میپرند هوا و پرسپولیسیها پنچر نقش زمین میشوند. سکوتشان سالن را فرا میگیرد.نمازخانه باقرالعلوم در انتهای غربی مدرسه چهارمین نقطهای است که برای تماشای بازی آماده شده؛ یازدهمیها در این نقطهاند. روحانی جوان که امام جماعت مدرسه است، با همان عبا و عمامه ایستاده میان بچهها و بالا و پایین میپرد. توپ که میرود سمت دروازه پرسپولیس 2دستش میرود روی عمامهاش و توپ که دست بازیکنان خودی میافتد، با دست سوت میزند و تشویق میکند.حاج آقا اینطور که مشخصه پرسپولیسی هستید؟
«بله، خیلی هم زیاد ولی اینجا الان حیثیت ملی مهمتره، ما دائم به بچهها تأکید میکنیم که الان بحث قرمز و آبی نیست و باید تیممون که نماینده ایرانه رو تشویق کنن» حمله کاشیما تند و تیزتر شده، تعداد خطاها بالا رفته، بازیکنان پرسپولیس عصبانی بازی میکنند. «هیچ اشکالی نداره بازی ادامه داره؛ هیچ اشکالی نداره بازی ادامه داره» اغلب یازدهمیها این شعار را با هم میخوانند و پرسپولیس را دعوت به ادامه بازی میکنند. «ای کاش بازیکنها صدای این همه تشویق را میشنیدند.» مربیها اینجا هم خوشحالند و مثل بچهها منتظر گل پرسپولیساند.
«قبلا هم تجربه دیدن فیلم یا بازیها رو داشتیم ولی نه با این کم و کیف» آقای اردستانی غرق بازی است مثل معاونهای دیگر مدرسه و دوست دارد امروز شاد از این نمازخانه بیرون بروند؛ «کمترین فایده تماشای دستهجمعی بازی، خالیشدن انرژیهای زائد و افزایش نیروی مثبت در بچههاست. باید هرازگاهی به مدارس اجازه بدن که چنین موقعیتهایی رو تجربه کنن.»«سرجینیو» بازیکن کاشیمای ژاپن از ششقدم میزند زیر توپ و گل دوم وارد دروازه پرسپولیس میشود. سالن یکپارچه عصبانی میشوند و داد میزنند. بعضیها که عصبانیترند، فحش هم میدهند ولی معاونان مدرسه به آرامش دعوتشان میکنند. آن وسط یکی از بچهها گریهاش گرفته، پرسپولیس به باخت نزدیک میشود. معلم یازدهمیها کم نمیآورد و همچنان تشویق میکند و دلداری میدهد؛ حتی آنجا که داور در دقیقه92 کارت قرمز را به سیامک نعمتی نشان میدهد و او را از زمین اخراج میکند، باز هم دارد برای کاشیما کری میخواند و حوالهشان میدهد به بازی در ورزشگاه آزادی. این وسط صورتهای پراشک بعضی از نوجوان پرسپولیس که گوشه و کنار بغ کردهاند، دیدن دارد.سوت پایان بازی که به صدا درمیآید، همچنان سالنهای مدرسه پر از شور و حرارت است. کلکل شیرین استقلالیها، بالابردن پرچم ستارهدارشان، امید هواداران پرسپولیس به بازی برگشت و جشن قهرمانی در آزادی؛ امید و امیدواری در صورت بچهها هنوز نقش دارد و میروند که برسند به زنگ بعدی.