حسین کلانی ممنوعیت ورود خانوادهها به استادیومها را نقطه شروع بخشی از مشکلات فرهنگی در فوتبال میداند
زنان را به مهمانی راه نمیدهند!
مهرداد رسولی
پای خاطرات قدیمیها و موسپیدکردههای فوتبال که بنشینید حتما خاطرات شیرینی از روزگار آرام و به یادماندنی ورزشگاه محقر اما با صفای امجدیه برایتان روایت میکنند؛ روزگاری که تماشای مسابقات فوتبال برای بسیاری از خانوادهها حکم تفریح و سرگرمی آخر هفته را داشت و حضورشان به سالمماندن فضای ورزشگاه کمک میکرد. حسین کلانی، ستاره سالهای دور فوتبال ایران که روزگار طلایی امجدیه را به چشم دیده، برخی مشکلات فرهنگی فوتبال را به منع تدریجی خانوادهها از حضور در استادیومهای ورزشی مربوط میداند و معتقد است که پیروزیهای گاه و بیگاه تیمهای ایرانی، بهانهای برای برپایی جشن و پایکوبی در ورزشگاههاست اما زنان راهی به این مهمانی فوتبالی پیدا نمیکنند. پیشکسوت فوتبال ایران معتقد است که اگر ممنوعیت ورود زنان به استادیومها قانون است، این قانون باید اصلاح شود تا دستکم مادران ایرانی از نزدیک شاهد افتخارآفرینی فرزندانشان باشند. با مهندس حسین کلانی درباره نقش فوتبال در همبستگی عمومی ایرانیها، ماجرای ممنوعیت ورود زنان به استادیومها و فساد و ناهنجاری در فوتبال ایران گفتوگو کردهایم.
فوتبال ایران در مقایسه با دوران شما دچار افت تدریجی شده است. اگر بخواهیم درباره افول فوتبال ایران صحبت کنیم باید از کجا شروع کرد؟
بهنظرم فوتبال ایران دچار سقوط و افول نشده است. وقتی تیم ملی ایران برای نخستین بار در سال 1968 قهرمان جام ملتهای آسیا شد، بسیاری از کشورهای همسایه، تازه برای سرمایهگذاری در فوتبال به صرافت افتاده بودند. بنابراین وجه تمایز ما با آنها در سابقه و پیشینه بود و همین عامل منجر به یکهتازی فوتبال ایران در آسیا شد. فوتبال هم مثل خیلی از ورزشهای دیگر مانند هندبال و بسکتبال وارداتی بود و به محض ورود این رشته به کشور، مدیران و مربیان و دلسوزان، اخلاق حرفهای آن ورزش را به ورزشکاران آموزش میدادند؛ در واقع تلفیق اخلاق حرفهای و فرهنگ پهلوانی که مختص ایرانیها بود باعث برتری ایران در فوتبال و خیلی از رشتههای دیگر شد و ما را از سایر کشورهای آسیایی جدا کرد. میتوانم بگویم که مرحوم تختی نتیجه چنین آموزههایی بود. نمیتوانیم بگوییم فوتبال ایران در این چند دهه اخیر سیر نزولی را طی کرده اما از روند سریع پیشرفت ورزش به لحاظ فنی و فرهنگی جا مانده است.
پس معتقدید که فوتبال ایران مثل سایر رشتههای ورزشی در این چند دهه اخیر در جا زده است؟
وقتی انگلیسیها برای تصاحب نفت ایران در شهرهای جنوبی ساکن شدند، برای تفریح و سرگرمی فوتبال بازی میکردند و فوتبال از آبادان و بوشهر و مسجد سلیمان طرفداران زیادی پیدا کرد. در همان سالها، خیلی از مربیان دلسوز ایرانی برای تلفیق این رشته با فرهنگ سنتی خودمان تلاش کردند و میتوان گفت که فرهنگ ایرانی از فوتبال به سایر رشتههای ورزشی تسری پیدا کرد؛ در واقع فوتبال، پرچمدار فرهنگ اصیل ایرانی در ورزش بود و شاخصهایی مثل احترام به بزرگتر و گذشت در مستطیل سبز و دستگیری از نیازمندان و مراقبت از ناموس مردم در بیرون از محیط ورزش در اولویت بود. معتقدم که این فرهنگ در فوتبال ما از بین نرفته اما در مقایسه با سایر کشورهای دنیا به سرعت پیشرفت نکرده است.
همانطور که اشاره کردید فوتبال یک ورزش وارداتی است. ورود این رشته به کشور چه تأثیری در مناسبات اجتماعی ایرانیها داشت؟
فوتبال بهعنوان یک ورزش دستهجمعی تأثیر عمیقی روی توده گذاشت. در خیلی از کشورها به این نتیجه رسیده بودند که کار جمعی، باعث موفقیت میشود و فردگرایی معنی خودش را از دست داده است. ورزشکاران نخبه میتوانستند کارهایی انجام بدهند که از عهده بقیه برنمیآمد اما موفقیت آنها هم در گروی موفقیت همتیمیهایشان بود؛ مثلا بهترین گلزن دنیا هم بدون کمک بازیکنان کناری نمیتوانست گل بزند و این بزرگترین دستاورد فوتبال برای دنیا بود و آرام آرام به ایرانیها رسید.
با ورود فرهنگ فوتبال به ایران، اتحاد و همدلی بین مردم شکل گرفت؟
قبل از فوتبال هم رگههایی از اتحاد و همدلی بین مردم ایران شکل گرفته بود؛مثلا در تجارت، معمولا تاجرها به اتفاق همدیگر در زمینهای سرمایهگذاری میکردند و شراکت آنها با کمک کارگزارهایی که داشتند پولساز بود. بعدها برخی تاجرانی که به اروپا رفته بودند، با تاسیس شرکتهای کوچک و بزرگ، اهمیت «تیم وورک» یا همان کار دستهجمعی را پررنگ کردند. البته با فراگیرشدن فوتبال، ایرانیها بیش از گذشته به اهمیت کار دستهجمعی پی بردند و این پدیده در جنگ بین ایران و عراق نمود عینی پیدا کرد.
اما در دوران جنگ، فوتبال تا حد زیادی زیر سایه جنگ قرار گرفت؟
فوتبال فقط بخشی از کارگروهی ایرانیها در آن روزها بود. وقتی تیم ملی به مسابقات برونمرزی اعزام میشد نماد مقاومت و تلاش و همدلی برای پیروزی بود. اگرچه تیمهای ملی و باشگاهی کمتر مجال حضور در میادین بینالمللی را پیدا میکردند اما فوتبال نمادینترین اتفاقی بود که در آن روزها باعث همدلی بیشتر مردم در برابر هجوم دشمن میشد. فوتبال به مردم نشان میداد اگر کار دستهجمعی را خوب انجام بدهیم به موفقیت منجر خواهد شد. شخصا معتقدم که فوتبال در نیمقرن اخیر به نماد همبستگی ملتها تبدیل شده و جامعه ایران هم از این قاعده مستثنا نبوده است؛ در اسپانیا، تیمی مثل بارسلونا به ایالت کاتالونیا تعلق دارد اما زیر پرچم این کشور به میدان میرود و عامل اصلی پیوند مردم این ایالت با دولت مرکزی است. در انگلیس هم اسکاتلند و ولز و ایرلند در جامجهانی یا جامملتهای اروپا با هویت مستقل به میدان میروند و درعین حال خودشان را نماینده بریتانیا معرفی میکنند. نمونههایی از این دستکم نیست.
فکر میکنید فوتبال در کدام بزنگاه بیش از همه دورانها به عامل وحدت و همدلی مردم ایران تبدیل شد؟
تیم ملی فوتبال ایران در سال 1968 برای نخستینبار در جام ملتهای آسیا حضور پیدا کرد و مسابقات در ورزشگاه امجدیه تهران برگزار شد. فوتبال ایران در آن دوره باید با اسرائیل برای کسب عنوان قهرمانی مبارزه میکرد و رویارویی ما با آنها یک مبارزه ملی و مذهبی بود. شرایط بهگونهای پیش رفت که در بازی آخر، ما با یک تساوی مقابل اسرائیل قهرمان میشدیم اما آنها به برد نیاز داشتند. دست آخر ما با گلهای همایون بهزادی و پرویز قلیچخانی با نتیجه 2 بر یک پیروز شدیم و همین برد تاریخی به شکل عجیبی مردم را با هم متحد کرد.
نیم قرن از آن بازی تاریخی گذشته است و هنوز کسی از این زاویه به آن بازی تاریخی نگاه نکرده است. کمی از اتفاقات پیرامون رویارویی با رژیم صهیونیستی بگویید.
در آن برهه مردم از نظر اقتصادی مشکل چندانی نداشتند اما نارضایتیهایی بود و این نارضایتی عمومی نمیتوانست خودش را نشان بدهد، به همین دلیل مردم در مسابقات ملی، ناخشنودی خود را بروز میدادند. مثلا قبل از شروع مسابقات رسمی، سرود شاهنشاهی که بابمیل خیلیها نبود پخش میشد و مردم به نشانه اعتراض فقط سکوت میکردند و یکصدا سرود را سر نمیدادند. گاهی اوقات هم سرود شاهنشاهی پخش میشد اما مردم سرود خودشان را میخواندند. وقتی تیم ملی ایران توانست اسرائیل را شکست بدهد، حدود 30هزار تماشاگر در امجدیه سرپا ایستادند و ناخودآگاه یکصدا سرود شاهنشاهی را سر دادند. هیچ کدام از تماشاگران به متن سرود توجه نمیکردند و صرفا میخواستند با این کار همبستگی خودشان را نشان بدهند و به صهیونیستها و حامیان آنها تو دهنی بزنند. این اتفاق مهمترین پیامی بود که فوتبال ایران به همه دنیا مخابره کرد. از آن روز به بعد، فوتبال به عامل همبستگی ایرانیها در برابر فشارهای خارجی تبدیل شد و در شرایط کنونی کشور هم کارکرد خودش را حفظ کرده است.
این همبستگی در مقایسه با سالهای دور بیشتر شده یا مشکلات اقتصادی آن را کمرنگ کرده است؟
بهنظرم همبستگی ملی بیشتر شده و مشکلات، مردم را از هم دور نمیکند. اتحاد ملی در بازی هفته قبل پرسپولیس مقابل السد نمود پیدا کرد. وقتی 100هزار نفر به داخل استادیوم راه پیدا میکنند و 200هزار نفر پشت در استادیوم میمانند و هنگام پخش بازی خیابانها خلوت میشود نشانه یکپارچگی مردم برای دستیافتن به پیروزی است. قبل از آن هم نمایش تیم ملی در جامجهانی باعث تقویت غرور ملی شده بود. اتفاقات بازی پرسپولیس و السد، فرهنگ غنی مردم ایران را هم به دنیا معرفی کرد. در جریان این بازی کمترین توهینی به کسی نشد و تماشاگران هیچ اهانتی به تیم مقابل نکردند. رفتار تماشاگران پاسخ محکمی بود به همه کسانی که از ورود زنان به ورزشگاه جلوگیری میکنند و اجازه نمیدهند مادران و خواهران ما برای تماشای فوتبال به استادیوم بروند.
این روزها ورود زنان به ورزشگاه به یک مطالبه عمومی تبدیل شده اما برخی مسئولان معتقدند که این کار از نظر شرعی و قانونی با ایرادهایی همراه خواهد شد. فکر میکنید با حضور خانوادهها در استادیومهای ورزشی، حس همدلی و همبستگی مردم تقویت میشود یا ابتدا باید زیرساختها را مهیا کرد؟
فضای بازی پرسپولیس و السد نشان داد که زیرساختهای فرهنگی برای ورود زنان به استادیومها مهیاست. این بازی حکم یک ضیافت فوتبالی را داشت اما زنان را به این مهمانی راه ندادند. متأسفانه مادران قهرمانان ملی که چنین فرزندانی را در دامان خود پرورش دادهاند به استادیومها راه پیدا نمیکنند تا به آنها روحیه بدهند. همچنین خواهران و همسران ورزشکاران ملی نمیتوانند کنارشان باشند تا به آنها روحیه بدهند، فقط به این دلیل که زن هستند. استادیومها که باید مملو از احساس باشد، بدون حضور زنان بهتدریج پر از خشم و نفرت خواهد شد.
شما در دورانی فوتبالیست تیم ملی بودید که ورود زنان به ورزشگاهها ممنوع نبود. فکر میکنید ریشه این ممنوعیت کجاست؟
وقتی جوانها در فضای مجازی، مشکلات امروز جامعه مثل کارتنخوابی، گورخوابی، بیکاری و سایر ناهنجاریها را مشاهده میکنند، آتشی در وجودشان روشن میشود و اگر جلوی آن گرفته شود ممکن است در آینده زبانه بکشد. بهنظرم مسئولان از استادیومهای ورزشی بهعنوان سوپاپاطمینان و جایی برای تخلیه هیجانات منفی جوانها استفاده میکنند و تصورشان این است که با ورود زنان به استادیومهای ورزشی این فضا از بین خواهد رفت. از ورود خانوادهها به استادیومهای ورزشی جلوگیری میشود چون با حضور آنها جوانها نمیتوانند هیجانات منفی خودشان را تخلیه کنند و کارکرد استادیومها بهعنوان سوپاپ اطمینان از بین میرود.
شما به تأثیر فوتبال در همبستگی عمومی اشاره کردید. فکر میکنید ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه، اتحادی که فوتبال بین مردم ایجاد کرده را تحتالشعاع قرار میدهد؟
ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه در اصل ماجرا تغییری ایجاد نمیکند و فوتبال ماهیت خودش را از دست نمیدهد اما گاهی اوقات در خلوت خودم فکر میکنم چرا یک مادر باید از دیدن افتخارآفرینی فرزندش محروم باشد. قرآن که کتاب آسمانی و مبنای قضاوت ما مسلمانهاست هرگز حضور زنان در بطن جامعه را نفی نکرده. اما همانطور که گفتم ورود زنان به ورزشگاه ممنوع است برای اینکه در این جامعه مردسالار، انرژی منفی مردها که ریشهاش در مشکلات اقتصادی است در استادیومهای ورزشی تخلیه شود.
با این حساب میتوان حل مشکلات اقتصادی را زمینهساز حضور زنان در استادیومهای ورزشی دانست؟
بهنظرم درجازدن فوتبال ایران به لحاظ فرهنگی ریشه در مشکلات اقتصادی دارد. فقر اقتصادی زمینهساز فقر فرهنگی است. در جوامعی که مردم امنیت شغلی و درآمد نسبی دارند و فاصله طبقاتی کمتر است، اخلاق و فرهنگ هم بیشتر رعایت میشود. بهنظرم حل مشکلات فرهنگی فوتبال ازجمله ممنوعیت حضور زنان در استادیومها در گروی حل مشکلات اقتصادی است.
شما جزو فوتبالیستهای تحصیلکرده تیم ملی در سالهای دور بودید. خیلی از فوتبالیستهای همدوره شما تحصیلات برایشان در اولویت بود اما کسب درآمد برای فوتبالیستهای امروزی اهمیت بیشتری دارد. فکر نمیکنید فضای سالم استادیومها در سالهای دور مدیون فوتبالیستها و مربیان تحصیلکرده بود و اخلاق حرفهای و فرهنگ ایرانی از مستطیل سبز به سکوها منتقل میشد؟
بارها در این مورد با دوستان فرهیختهای که دارم صحبت کردهام. معتقدم که ما باید باورهای دوران قدیم را کنار بگذاریم و مدام با شرایط امروز مقایسه نکنیم. واقعیت ماجرا این است که 50سال از وقتی که ما فوتبال بازی میکردیم گذشته و شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به کلی تغییر کرده است. وقتی خط تولید پیکان در ایران راهاندازی شد، کرهجنوبی چیزی به نام صنعت خودرو نداشت اما حالا در بازار خودروی جهان یکهتازی میکند. در دوره ما مگر سالی چندبار فوتبال زنده از تلویزیون یا پردیسهای سینمایی پخش میشد؟ تمام تجربه ما خلاصه میشد به حضور در 4تورنمنت بینالمللی یا اینکه یک تیم خارجی برای سفر تفریحی به تهران میآمد و یک بازی دوستانه هم با تیم ملی یا تیمهای تاج و پرسپولیس انجام میداد.
این روزها بهطور تقریبی هر شب میتوانیم فوتبال زنده از تلویزیون تماشا کنیم. تا 50سال قبل فوتبالیستها یا در حجره، وردست پدرانشان و یا محصل و دانشجو بودند و فوتبال اولویت چندمشان بود اما حالا ورزش یک حرفه است و کمتر ورزشکاری به ادامه تحصیلات فکر میکند. بنابراین مقایسه فضای فعلی فوتبال با 50سال قبل منطقی نیست. با این حال معتقدم که از قدیم ارتباط دوسویه بین فوتبالیست و تماشاگر برقرار بوده و امروز هم دوطرف بهطور نسبی و نه مطلق، در فضایی که شکل میگیرد به یک اندازه سهم دارند.
اما خیلی از ستارههای فوتبال برای جوانها و نوجوانها الگو هستند، درحالیکه معمولا با حواشی ریز و درشتی دست و پنجه نرم میکنند که بابمیل خانوادهها نیست.
بارها گفتهام که امثال من زندگی ورزشیشان را مدیون بزرگان رسانه هستند اما گلهای هم از اصحاب رسانه دارم چون در مورد فوتبالیستهای جوان سختگیری میکنند و باعث میشوند خطاهای آنها زیر ذرهبین برود. باید بپذیریم که فوتبالیست هم انسان است و گاهی دچار لغزش میشود. قرار نیست همه ناهنجاریهای فوتبال را به پای آنها بنویسیم.
وقتی فیلم قلیان کشیدن فوتبالیستها یا ارتباط برخی از آنها با فلان بازیگر در فضای مجازی منتشر میشود از دست رسانه چه کاری ساخته است؟
بهنظرم رسالت و اهمیت رسانه در چنین مواقعی دوچندان میشود و باید خطایی که فوتبالیست جوان و بیتجربه مرتکب شده را پوشاند.
با لاپوشانی ناهنجاریهایی از این دست، مشکلات فرهنگی فوتبال ایران حل و فصل میشود؟
رسانه باید تفاوت قائل باشد بین فوتبالیستی که دچار انحراف شده و فوتبالیستی که نخستین نشانههای سرکشی را بروز میدهد. اگر جریان رسانهای علیه یک بازیکن جوان و خطاکار شکل بگیرد، نجاتدادنش بسیار سخت خواهد شد. بهنظرم رسانهها، برای بهبود اوضاع فرهنگی فوتبال باید سهم خودشان را ادا کنند.
در این فضایی که در فوتبال ایران شکل گرفته، رسانه نمیتواند فوتبالیست را اصلاح کند. در کشورهای دیگر هم فوتبالیستها در مدارس تربیت میشوند و وقتی به مدارج بالاتر میرسند کمتر دچار لغزش خواهند شد.
من هم معتقدم که معلم ورزش حداقل باید 10دقیقه قبل از شروع زنگ ورزش درباره اخلاق و رفتار صحیح ورزشی با شاگردانش صحبت کند تا آموزههای اخلاقی به ضمیر ناخودآگاه ورزشکاران ما برود. بزرگان فوتبال ایران مثل مرحوم دکتر اکرامی و برومند و فکری و رنجبر و محمود بیاتی و حتی مربیان خارجی مثل رایکوف و آلن راجرز قبل از شروع تمرین بهطور مفصل درباره رعایت اخلاق در زمین فوتبال با ما صحبت میکردند اما در شرایط فعلی که این امکان وجود ندارد و شخصیت خیلی از فوتبالیستها در مدارس فوتبال و تیمهای پایه شکل میگیرد، باید در برابر خطاهای گاه و بیگاه آنها خویشتنداری کنیم.
با توجه به ناهنجاریهایی که فوتبال ایران را تحتالشعاع قرار داده، محمد دادگان پیشنهاد تعطیلی موقت فوتبال به قصد پاکسازی فضای فعلی را مطرح کرد. فضای فوتبال ایران تا این حد نگرانکننده است؟
امثال محمد دادگان به واسطه تجربهای که در محیط دانشگاه اندوختهاند درباره وضع فرهنگی فوتبال صحبت میکنند و نظر ایشان برای اهالی فوتبال صائب است. شخصا معتقدم که تعطیلی درازمدت فوتبال برای رسیدگی به ناهنجاریها ممکن است به فراموشی عمق فساد و تباهی در فوتبال ایران منجر شود. فراموش نکنیم که بروز ناهنجاریها در استادیومهای ورزشی تنها بخشی از نابسامانیهای فوتبال است و باید با تبانی و زد و بند و دلالی هم مبارزه کرد. فوتبال باید به حیات خودش ادامه بدهد و در همان احوال، دردها را التیام بدهیم؛ همانگونه که یک بیمار را ابتدا با دارو درمان میکنند و اگر افاقه نکرد کار به جراحی کشیده خواهد شد.
فضای بیمارگونه فوتبال ایران را با چه دارویی باید درمان کرد؟
اگر میخواهیم اوضاع فرهنگی فوتبال سامان پیدا کند در درجه اول باید مدیران کاربلد را بهکار بگیریم. اگر مدیران سالم و فوتبالی راس کادر مدیریتی فوتبال باشند با یک برنامهریزی میتوان نقاط ضعف را از پایه برطرف کرد. دوای درد فوتبال ایران در دست مدیران سالم و مشاوران متخصص است.
فضای بازی پرسپولیس و السد نشان داد که زیرساختهای فرهنگی برای ورود زنان به استادیومها مهیاست. این بازی حکم یک ضیافت فوتبالی را داشت اما زنان را به این مهمانی راه ندادند