سروش صحت درباره ایده نوشتن «تاکسینوشت» چه میگوید؟
محیطی بسته، با چند آدم محدود
این یادداشتنویسی همان اندازه برایم جدی است که خیلی جدی نیست
نگار حسینخانی
هم دوست دارد بنویسد، هم تنبلیاش میآید. گاهی برای اینکه یادداشتی چند خطی بنویسد، حاضر است هر بهانهای را مقدم بر آن چند خط کند. اما اگر بنویسد، حتما خوانندگانش از خواندن آن چند خط نمیگذرند. این است که برای گرفتن جواب چند سؤال هم باید کلی تماس گرفت و بین فیلمبرداری و آفیشهای روزانه، وقت جا به جا کرد. این سؤالات را سال گذشته در کنار سؤالاتی درباره مجموعه لیسانسهها که درگیر ساختش بود، پرسیدم. اینکه چه شد «تاکسینوشت» را نوشت؟ سروش صحت این ستون را هفتگی منتشر میکرد. به بهانه این پرونده، پاسخهای او به بخش مربوط به این نوشتهها را منتشر میکنیم.
از جمله نویسندههایی هستید که از دل شهر، فرمی برای نوشتن پیدا کردید؛ تاکسی نوشت. ما کم نویسنده اجتماعی نداریم، اما متنی که تا این اندازه از کف خیابان الگو گرفته و بیرون آمده باشد کم داریم. تاکسی را به همینخاطر برای نوشتن انتخاب کردید؟
این ستون قدیمی را سالهاست که مینویسم. داستانش از اینجا شروع شد که یکبار برای یک ستون، مطلبی را در تاکسی نوشتم. هفته بعد هم خیلی اتفاقی یادداشت آن ستون را در تاکسی نوشتم. یکی از دوستان که مسئول صفحه آخر روزنامه بود، خواست یادداشتی برایشان بنویسم. وقتی پرسیدم چه بنویسم گفت همین تاکسیها که مینویسی خوب است. این ستون سالهاست که بین 2 روزنامه شرق یا اعتماد، در رفتوآمد است. آن زمان حس کردم این یادداشتها میتواند فرم ثابتی بهحساب بیاید و برای خودم هم نوعی ماجراجویی بود. به این فکر میکردم تا چه زمانی میتوانم در محیطی بسته و با چند آدم محدود، این ستون را ادامه دهم. اما اکنون سالهاست این یادداشتها ادامه دارد.
برای نوشتن یادداشتهای تاکسی، سوار تاکسی میشوید یا از تخیل بهره میگیرید؟ چقدر برایتان این یادداشتنویسی جدی و پیگیرانه است؟
حتما از تخیلم هم استفاده میکنم. بیشک هر تخیلی به حقیقتی نشان شده و آبشخوری در واقعیت دارد. البته واقعیت نیز گاهی به خیال آغشته است. شخصیتی ندارم که بخواهم به هر چیز خیلی جدی نگاه کنم. در عین حال خیلی جدی هم هستم؛ یعنی هم جدی و هم غیرجدی یادداشت مینویسم. این یادداشتنویسی همان اندازه برایم جدی است که خیلی جدی نیست. بیشتر دوستش دارم. بازخورد مردم به این ستون هم کمک کرده تا نوشتنش را بیشتر دوست داشته باشم. اما برایشان چندان وقت نمیگذارم و معمولا سر کار مینویسمشان؛ برنامهریزی خاصی برایش ندارم.
اگر تاکسی سوار نشوید، برای لذت بردن از پیادهروی به کدام خیابان میروید؟
برای لذت بردن به خانه دوستان میروم، قدم نمیزنم. معمولا برای کار کردن قدم میزنم و به شهر پناه میبرم.
فکر میکنید در نوجوانی که در تهران زندگی نمیکردید، چه چیزهایی را از دست دادهاید؟
کلی فیلم، تئاتر، کنسرت و... . همهچیز در تهران بود. امروز شهرستانهای دیگر هم مجهز به خیلی از این چیزها شدهاند، اما آن روزها این امکانات در شهرهای دیگر نبود.
با زندگی در تهران آن چیزها را بهدست آوردید؟ چه چیزهایی را از دست دادید؟
بله، بسیاریشان را بهدست آوردم. راه رفتن روی پلخواجو و کنار رودخانه اصفهان را از دست دادم.