• شنبه 27 مرداد 1403
  • السَّبْت 11 صفر 1446
  • 2024 Aug 17
یکشنبه 6 آبان 1397
کد مطلب : 35709
+
-

سینمای ایران چه تصویری از راننده تاکسی ارائه داده است؟

تیپ‌ به‌جای شخصیت

درباره ساختن تیپ راننده تاکسی در سینما

تیپ‌ به‌جای شخصیت

مسعود پویا 

اگر از حضور گذرای راننده تاکسی در فیلم‌های ایرانی که تعدادشان هم بسیار زیاد است بگذریم، تنها با چندنمونه که در آنها راننده تاکسی فردیت و حضوری پررنگ داشته، مواجه می‌شویم. در همین فیلم‌ها هم اغلب تیپ جای شخصیت را گرفته و  نتیجه‌اش راننده‌تاکسی‌هایی است که انگار همگی از روی یک الگو کپی شده‌اند و نسبتی با آنچه در واقعیت روزمره می‌بینیم ندارند.  این چند نمای گذرا به‌عنوان نشانه‌هایی از حضور راننده تاکسی در سینمای ایران، تصویری از توفیق و ناکامی فیلمسازان ایرانی را در این مورد خاص، به‌دست می‌دهد. 

اضطراب وجودی مرد عامی 

هاشم (زکریا هاشمی) کاراکتر اصلی فیلم «خشت و آینه» (ابراهیم گلستان 1344) مهم‌ترین راننده تاکسی سینمای روشنفکرانه  ایران است. در سکانس اول فیلم، هاشم زنی را سوار می‌کند و بعد از رساندن او به مقصد متوجه می‌شود بچه‌ای در تاکسی‌اش جا مانده است. کل فیلم خشت و آینه درباره این است که هاشم باید با بچه‌ای که در تاکسی‌اش گذاشته شده چه کار کند؟ در کافه‌ای که او همیشه به آن سر می‌زند با انبوهی از اظهارنظرهای مختلف و متناقض مواجه می‌شود و همین‌طور که فیلم پیش می‌رود تماشاگر کاراکتر هاشم را بیشتر می‌شناسد. اینکه این شوفر تاکسی تهران دهه 1340 تا چه اندازه دچار هراس است و از هر کس و هر چیز می‌ترسد. گویی هاشم نوعی اضطراب وجودی دارد و تاجی (تاجی احمدی) به‌عنوان کاراکتر زن اصلی فیلم در نقطه‌ مقابل او قرار می‌گیرد. گلستان با دیالوگ‌های آهنگینش جبهه‌بندی کاراکترهای فیلمش را شکل می‌دهد. در میانه‌های فیلم وقتی هاشم و تاجی به‌همراه بچه‌ سوار تاکسی می‌شوند، راننده شروع به گلایه می‌کند. بعد از اعتراض‌ هاشم، راننده می‌گوید: «اگه از صبح تا شب رانندگی می‌کردی می‌فهمیدی غر یعنی چه... خدا رو شکر کن که شوفر تاکسی نیستی». 

چهره بهت‌زده هاشم تنها چیزی است که فیلمساز در واکنش به حرف‌های راننده در نظر گرفته است. خشت و آینه به‌عنوان یکی از غریب‌ترین تجربه‌های فیلمسازی در سینمای ایران که پس از گذشت 53‌سال هنوز غرابتش را حفظ کرده است، تصویری متفاوت از آدم‌ها ارائه می‌دهد. آدم‌هایی که هم می‌توانند از نمونه‌های عینی جامعه ایران در دهه 40 گرفته شده باشند و در عین حال محصول ذهن خالقشان نیز محسوب شوند. نوع ارتباط برقرار کردن، نحوه حرف‌زدن و کنش و واکنش‌های آدم‌های خشت و آینه، بیش از هر چیز نویسنده و کارگردان ایستاده در پشت دوربین را بروز می‌دهد. به‌همین دلیل هاشم فیلم خشت و آینه در عین اینکه مردی عامی است، متفاوت‌ترین راننده تاکسی‌ای است که تاکنون در سینمای ایران به تصویر کشیده شده است. 

راننده تاکسی در سینمای فارسی 

سینمای فارسی به واقع‌گریزی متهم شده و اینکه تصویری رؤیاپردازانه از جامعه ایران ارائه داده است، هر چند در دل همین سینما می‌شود نمونه‌هایی یافت که تصاویری اسنادی از دورانشان ارائه می‌دهند. مثل فیلم «آینه تاکسی» (عزیز رفیعی 1331) که در آن زندگی یک راننده‌تاکسی به تصویر کشیده شده. «آینه تاکسی ‌که اسم بامسمایی دارد، زندگی روزانه یک راننده جوان تاکسی را نشان می‌دهد که از آینه اتومبیل خود ناظر مسائل جامعه است. ناصر (علی تابش)، راننده تاکسی جوانی است که بعد از 12سال درس خواندن راننده شده است. او در تاکسی‌اش با دزد ناموس برخورد می‌کند و از کارش می‌زند تا زن آبستنی را به بیمارستان برساند و به‌همین دلیل با صاحب تاکسی درگیر می‌شود و کارش را از دست می‌دهد. بعدها او راننده مخصوص یک زن پولدار می‌شود و بدون اینکه خود بداند به یک باند قاچاق کشیده می‌شود و با دستگیری قاچاقچیان پاداش می‌گیرد و زندگی خود را می‌سازد. فیلمنامه آینه تاکسی را اسماعیل پورسعید نوشته که در آن زمان نویسنده نمایشنامه‌های انتقادی رادیو بوده است. در این اثر همان نگرش سطحی انتقادی نمایشنامه‌های صبح جمعه رادیو دیده می‌شود.» 

(دهه 30: تولد دوباره/ فریدون جیرانی/ نقد سینما پاییز 1373) 

در فیلم آینه تاکسی ناصر به دختری از طبقه مرفه علاقه‌مند شده ولی پدر دختر حاضر نیست فرزندش با یک راننده تاکسی ازدواج کند. آنچه مشکلات را حل و رضایت پدر را به همراه می‌آورد، مرام و معرفت راننده تاکسی است. مشابه این الگو در فیلم «تاکسی عشق» (نصرت‌ا‌لله وحدت 1349) نیز به‌کار گرفته شده است. در تاکسی عشق، حبیب (وحدت) راننده خوش‌قلب و بامعرفتی است که در برابر مرد شیادی که قصد بالاکشیدن ثروت برادرزاده‌اش را دارد می‌ایستد. در این فیلم هم راننده‌تاکسی قصد ازدواج با دختری را دارد که متعلق به طبقه مرفه جامعه است. ولی این‌بار عاشق و معشوق زمانی به‌هم می‌رسند که دختر تمام دارایی‌اش را از دست داده است. نکته‌ای برای اثبات مرام و معرفت راننده تاکسی پایین‌شهری که مثل اغلب قهرمانان فیلمفارسی در دهه 40، پول و مادیات برایش اهمیت و ارزشی ندارد. 

با احترام به دزد دوچرخه

میان انبوه تیپ‌های راننده تاکسی در فیلم‌ها، درویش (سعید پورصمیمی) در «آبادانی‌ها» (کیانوش عیاری 1372) تلألو و فردیتی مثال‌زدنی دارد. در اقتباس جسورانه عیاری از فیلم «دزد دوچرخه» ویتوریا دسیکا، جای دوچرخه را پیکان گرفته و شرایط ایتالیای پس از جنگ، با جامعه ایران بعد از پایان جنگ تحمیلی منطبق شده است. در آبادانی‌ها، درویش جنگ‌زده آبادانی با اتومبیل پیکان‌سواری‌اش مسافرکشی می‌کند. او یک راننده تاکسی تیپکال سینمای ایران نیست. جنوبی گرفتاری است که برای امرار معاش با تنها دارایی‌اش که یک پیکان قراضه است مسافرکشی می‌کند. اتومبیلی که به سرقت می‌رود و در سراسر فیلم درویش به همراه پسرش برنا (سعید شیخ‌زاده) و حسن خوف (حسن رضایی) در گوشه و کنار شهر و گورستان‌های اتومبیل دنبال پیکان سرقتی‌اش می‌گردد. عاقبت اتومبیل در حالی که بسیاری از قطعاتش دزدیده و تبدیل به پیکانی اسقاطی شده پیدا می‌شود. در نهایت و در شرایطی که درویش احساس حقارت می‌کند (او در تلاشی ناکام کوشیده لاستیک‌های یک اتومبیل را سرقت کند) به‌ کمک حسن خوف، پیکان به هر ضرب و زوری‌ که هست سرپا می‌شود. در سکانس پایانی آبادانی‌ها، درویش را در حال مسافرکشی با همان پیکان اسقاطی‌اش می‌بینیم. چهره غمگین درویش که گویی در اتومبیلش مچاله شده تصویری هنرمندانه از فلاکت و درماندگی است. راننده‌ای که حالا باید با همین اتومبیل قراضه مسافرکشی کند و عزت‌نفس‌اش هم از دست رفته است.

زنان به‌عنوان راننده تاکسی

حضور زن‌ها در جایگاه راننده تاکسی به‌عنوان تصویری از جامعه پس از انقلاب و به‌مثابه نشانه‌ای از حضور پررنگ زن‌‌ها در متن جامعه در سینمای ایران نیز مورد توجه قرار گرفت. در «زن امروز» (مجید قاری‌زاده 1376) لیلا (هما روستا) که درگیر مشکلات همسرش است، به‌عنوان زنی از طبقه متوسط شهری با اتومبیل پدرش به مسافرکشی می‌پردازد. مسافرکشی لیلا قرار است به‌عنوان برگ برنده فیلم عمل کند ولی در نهایت زن امروز کم‌رمق‌تر از آن است که بتواند تصویری ملموس و باورپذیر از قهرمان زنش بسازد. مسافرکشی لیلا هم خیلی زود کارکرد و تاثیرش را در فیلم از دست می‌دهد. نمونه دیگر «تاکسی نارنجی» (ابراهیم وحیدزاده 1388) است که ماجرای حضور زن در متن جامعه را با لحنی کمیک دنبال می‌کند. سیمین زمانی (آزیتا حاجیان) پس از جدایی از همسرش، به جزیره کیش می‌رود و با کمک راننده‌ای به نام اسماعیل (حسن پورشیرازی) یک اتومبیل وَن کرایه می‌کند و با آن به باربری می‌پردازد. تلاش سیمین برای گرفتن مجوز تاکسی با عدم همراهی پلیس منطقه به‌جایی نمی‌رسد تا اینکه در نهایت مجوز صادر و سیمین موفق به دریافت مجوز رانندگی تاکسی می‌شود.

استفاده از زن در فضایی عموما مردانه در تاکسی نارنجی لحنی فانتزی دارد؛ لحنی که با حال و هوای کمدی فیلم همخوان است ولی فیلمساز نمی‌تواند از زن راننده‌اش کاراکتر بسازد و به تیپ‌سازی بسنده می‌کند.

این خبر را به اشتراک بگذارید