رسول بهروش
شاهین ایزدیار درست یکی از آن آدمهایی است که نشان میدهد چرا ورزش را باید پدیدهای مقدس دانست و یکقدم هم از این ادعای بزرگ کوتاه نیامد. برای خیلی از شهروندان ظاهرا سالم، افراد معلول انگار آدمهای زائد و تمامشدهای هستند که گویا هیچکاری از دستشان برنمیآید و یک گوشه زندگی آرام گرفتهاند تا عمرشان سر بیاید و بروند پی کارشان. لازم نیست حتما تئوری شفاهی این آدمها همین باشد، اما وقتی معلولان را نمیبینیم، وقتی کار مهمی دستشان نمیدهیم و وقتی دلمان برایشان میسوزد یعنی به این ایده اشتباه باور قلبی داریم. گاهی اما باید مجالی پیش بیاید تا آنها ثابت کنند این فیزیک متفاوت، لزوما نشانه ضعف و ناتوانی نیست. سالمها چون در اکثریتاند، دنیا را طوری ساختهاند که خودشان راحتتر باشند و فقط همین است که کار را برای معلولها سخت میکند، وگرنه آنها هم مثل همه مخلوقات خدا حق زندگی دارند و از آن بالاتر، از استعدادهایی برخوردارند که باید کشف شود. درست سر این بزنگاه است که ورزش از راه میرسد و دودوتا چهارتای آدمهای سفیه و سادهلوح را بههم میریزد. اینجاست که آدمی با چهارستون سلامت نشسته به بیهودگی و دارد با موبایلش چت میکند، اما شاهین ایزدیار بدون مچ دست راست از آب برایش صید طلا میآورد و پرچم کشورش را بالا میکشد. اینجاست که تو با امانت سنگین تندرستی فقط اکسیژن طبیعت را میسوزانی و دیاکسید کربن تحویل میدهی، اما ایزدیار میشود مایکل فلپس ایران و شأن و منزلت کشورش، کشور من و تو را بالا میبرد.
شاخه معلولان، قطعا یکی از باشکوهترین جنبههای ورزش در جهان است؛ آنچه نشان میدهد این آدمها چه پتانسیلهایی دارند و چطور میتوانند حتی بدون پنجه، پنجهطلایی شوند. همه ما شاهین را با 6 طلای پاراآسیاییاش شناختیم، اما کیست که بداند او برای رسیدن به این نقطه چه مرارتهایی تحمل کرده؟ یک روز شناگر سالم ایرانی در مسابقات آسیایی آخر شد و روزنامهها به طعنه برایش تیتر زدند: «خوب شد غرق نشد!» حالا اما شاهین از کف استخر زر و سیم جمع میکند و بالا میآید تا نشان بدهد اگر همت در کار باشد، در همه رشتهها میشود حرفی برای گفتن داشت. نه که فقط کار امثال ایزدیار یا سایر حرفهایها درست باشد بلکه همه آنهایی که در ظاهر نقصانی دارند و بهجای خمودگی و تسلیم در برابر فشار آدمهای کوتهفکر رو به ورزش میآورند، کارشان درست است؛ حتی آن عزیزی که با وجود معلولیت عادت استخررفتن یا پینگپنگ بازیکردن در پارک محلهاش را کنار نگذاشته است. خوشا ورزش که چترش روی سر همه پهن است؛ هزاربار گستردهتر از فرهنگ و هنر و سیاست و اقتصاد و هزاربار مهربانتر از مدیران سالمی که گاهی یادشان میرود حتی سادهترین امکانات را برای زندگی عادی آنها فراهم کنند؛ دریغ از یک راه گذر یا یک دستشویی و روشویی که معمولیترین نیازهایشان را رفع کند. ما به شما خیلی بدهکاریم.
خوب شد غرق نشد!
وقتی بدون پنجه هم میشود پنجه طلایی شد
در همینه زمینه :