10سال، 10نخستوزیر، 2پادشاهی
روایتی از رویدادهای ایران در سال1310 و روایتی کمترشنیدهشده از دیدار احمد کسروی با عارف قزوینی در همدان
سینا رحیمپور:
یک دهه پرفرازونشیب بر سده چهاردهم هجری شمسی گذشت؛ دههای که در آن یک حکومت به پایان رسید و حکومتی دیگر آغاز شد و در طول 10سال، 10بار نخستوزیر تغییر کرد؛ یعنی به طور میانگین هر یک سال، یک نخستوزیر در حکومتهای قاجار و پهلوی انتخاب شد؛ علاوه بر این موضوع، ولایات کشور نیز از رخدادهای پایتخت تأثیر میگرفتند.
در این سال عبدالحسین تیمورتاش ـ وزیر دربار ـ در بخشنامهای به والیان ولایات، از آنها میخواهد که گزارشی درباره وضعیت زندگی مردم در ولایات بدهند. نکته جالب درباره این گزارش این است که والیان در گزارشهای خود به استعدادهای مناطق خود اشاره میکنند.
در این گزارشها رضا افشار در گزارش خود از استان کرمان مینویسد: «در جنوب استان کرمان، منطقهای هست به نام جیرفت که هندوستان ایرانش مینامند و در این منطقه هرچه که نیاز مردم اروپاست کشت میشود ولی افسوس که حاکمان کرمان، بیحال و وضعیت مردم در این منطقه بسیار بد و فقر، مشهود است». نکته جالب اینکه بعد از گذشت این همه سال هنوز فقر در این منطقه جاریاست. در این سال اتفاقات دیگری نیز در سطوح مختلف مملکتی رخ داده است که در این شماره از روایت تاریخ، آنها را مرور میکنیم.
سیل، جان گرفت
رای سومین سال متوالی، حوادث طبیعی در ایران قربانی گرفت. در این سال بر اثر بارندگی در شهرهای ملایر و همدان، سیل مهیبی در این دو شهر جاری شد که در همدان 100خانه و در ملایر 30خانه را بهکلی ویران کرد و جان 17نفر را نیز گرفت.
تأسیس مدرسه هواپیمایی
در این سند، هیأت وزیران از وزارت پست و تلگراف خواسته است که هنگام تجدید کنترات حمل پستهای هوایی با کمپانی یونکرس، در خصوص 2شرط آموزش محصلان ایرانی در آلمان و تأسیس مدرسه هواپیمایی در ایران نیز مذاکره کند.
مجلس شورای ملی در آتش
قبل از ظهر بود که گزارش شد ساختمان مجلس شورای ملی طعمه آتش شده است. بر اساس گزارشها بلافاصله ماشینهای آتشنشانی به سمت بهارستان حرکت کردند. کارمندان اداره احتسابیه بلدیه (شهرداری کنونی) و تعدادی از نیروهای نظامی هم به کمک آتشنشانها آمدند. در این آتشسوزی سالن تنفس مجلس، سرسرای پارلمان و اتاق آیینه بهکلی در آتش سوخت. خسارات وارده به مجلس در این آتشسوزی 50هزار و 511تومان برآورد شد. بر تمام مراحل اطفای حریق نیز توسط کریمآقا بوذرجمهری ـ شهردار وقت تهران ـ نظارت شد.
تصویب قانون ازدواج و طلاق
تا این سال ازدواجها و طلاقهای ایرانیان به طور رسمی ثبت نمیشد اما در سوم مردادماه این سال علیاکبر داور ـ وزیر عدلیه ـ قانونی را به مجلس برد که به موجب آن ثبت ازدواج و طلاق، به دفاتر رسمی واگذار شود. او درباره این قانون گفت که چون امور مربوط به ازدواج و طلاق محتاج تنظیم مقرراتیاست که بتوان حتیالمقدور صحت جریان امور و مصالح صحّی و اخلاقی مربوط به ازدواج را تأمین کرد، از این تاریخ حق اجرای صیغه عقد منحصرا به اشخاصی واگذار میشود که دفتر ثبت رسمی ازدواج و طلاق داشته باشند.
ماجرای یک دیدار با عارف قزوینی
عارف قزوینی ـ شاعر و تصنیفساز ایرانی ـ با سرودن اشعار آزادیخواهانه، نقش مهمی در بهثمررسیدن مشروطه داشت. او صدایی خوش داشت و در سرودن تصنیف نیز شاعری توانا بود. از او تصنیفهای زیادی از جمله «از خون جوانان وطن لاله دمیده»، «باد خزان»، «ای امان»، «چه شورها» و بسیاری تصانیف دیگر که اغلب آنها درونمایه آزادیخواهانه دارد به جا مانده که توسط خوانندگان زیادی خوانده شده است.
اما عارف در سالهای آخر عمر خود ترجیح داد که در گوشه عزلت و تنهایی زندگی کند؛ به همین دلیل تهران را به مقصد همدان ترک کرد. احمد کسروی ـ تاریخنگار معاصر ـ در این سال به دیدار عارف قزوینی در قلعه کاظمخان همدان رفت. کسروی درباره این دیدار مینویسد: «قلعه کاظمخان تقریبا از بین رفته بود اما عارف در یکی از برجهای این قلعه 2اتاق کوچک را با منظرهای زیبا رو به الوند در اختیار گرفته بود». کسروی مینویسد: «وقتی در زدم، جیران ـ مستخدم عارف ـ که سالها مستخدم کلنل محمدتقیخان پسیان بود و خواهرانه از عارف پرستاری میکرد، در را به رویم باز کرد.
عارف را با قیافهای فرسوده و درهمشکسته دیدم. از گذشته سخن به میان آمد که او گفت: در سالهای 1302و 1303که بازار گرامافون رواج داشت، عدهای از خوانندهها و شاعران، ترانههایشان را ضبط میکردند. نمایندگان کمپانی پلیفون آلمان به من پیشنهاد دادند که 6ماه در یک هتل با بهترین امکانات از من پذیرایی کنند و من با خواندن ترانههایی که آهنگ و شعرش از خودم است 10صفحه به نام خودم پر کنم و در برابر هر صفحه هزار تومان از این کمپانی بگیرم و میخواستند یک نوازنده تار را هم با من همراه کنند. من در آن هنگام نپذیرفتم؛ چون همیشه ترانههایم را از روی احساس ساختم و از روی احساس خواندم و گرفتن پول در ازای آن را حقیر میدانم. ولی اکنون که در این قلعه خرابه و قدیمی مثل جغد زندگی میکنم برای نپذیرفتن این پیشنهاد از سگ هم پشیمانترم؛ چون اگر این پیشنهاد را میپذیرفتم همان سالها یک خانه خوب در تهران میخریدم و آواره نمیشدم».
کسروی میگوید که بعد از گفتن این صحبتها اشک در چشمان عارف جمع شد و بغضش به آرامی شکست. عارف در آخر به کسروی میگوید: «احساسات پاک میهنی و ملی، برترین امتیازات انسانیاست اما در این کشور، قدر این چیزها را نمیدانند. هرکس فرصتطلب نبود و به مادیات اعتنا نداشت و با درستی و پاکی زیست، محکوم به نابودیاست».
سرانجام بد یک امیر
2سال از شورشهای جنوب کشور میگذشت اما هنوز این اتفاقات در حکومت پهلوی قربانی میگرفت. امیرلشکر حبیبالله شیبانی ـ از فرماندهان نظامی ـ که برای سرکوب این شورشها به منطقه جنوب کشور اعزام شده بود به علت خطای نظامی در عملیات جنوب، محاکمه و به 3سال زندان محکوم شد. البته او بعد از تحمل یک سال زندان، با شفاعت دولت، مورد عفو قرار گرفت و آزاد شد. نکته جالب درباره او این است که بعد از آزادی، برای زندگی به آلمان رفت و در شهر برلین سکونت گزید اما در جنگ جهانی دوم پس از آنکه سربازان شوروی برلین را تصرف کردند، دستگیر و اعدام شد.