• پنج شنبه 30 فروردین 1403
  • الْخَمِيس 9 شوال 1445
  • 2024 Apr 18
سه شنبه 17 مهر 1397
کد مطلب : 33415
+
-

بازگشت به کاشانه

در ماه‌های اخیر بسیاری از مهاجران افغان به کشورشان بازگشته‌اند و فرصت‌های جدید شغلی ایجاد شده است، ولی کارگران ایرانی چقدر حاضرند، جایگزین آنها شوند؟

گزارش
بازگشت به کاشانه


فهیمه طباطبایی/ خبرنگار
 حفیظ در دفتر کوچک کارگاه نشسته روبه‌روی حسین، ناراحت با ابروهای درهم؛ گوش‌اش به حرف‌های او که نیم‌ساعت است نصیحت می‌کند که برنگردد افغانستان و بماند همین‌جا و کارش را بکند، بدهکار نیست، حتی اینکه ماهی 300هزار تومان بیشتر روی حقوقش هم بگذارد توجهش را جلب نمی‌کند، سرش را فرو کرده در گوشی موبایل و آلبوم عکس‌های 2 نفره با نامزدش -شکیبا- را تند تند ورق می‌زند؛ «آقا‌حسین! ول کن این حرف‌هارو، تسویه کن این حق و حقوق من رو بذار برم» نه! حفیظ از وقتی برادرش، دوست‌هایش، همشهری‌هایش دانه به دانه رفته‌اند گردنه تنباکویی و از آنجا برگشته‌اند افغانستان دلش هوایی شده؛ حسین دست‌های گریسی‌اش را با دستمال کثیف یزدی پاک می‌کند و با خنده می‌گوید:«اصلا ندارم! میخوای بری برو! بعدا یکی رو بفرست بیاد حق و حقوقت رو بدم».


5 هزار افغانی به ازای یک‌میلیون تومان
حفیظ 11سال است که در ایران کار می‌کند، قبل‌تر هم به اینجا آمده وقتی فقط 3 سال داشته و با خانواده‌اش قاچاقی از مرز دوغارون وارد کشور شده و برای نخستین‌بار ایران را دیده. اصلا این سال‌ها بیشتر از اینکه افغانستان باشد در ایران بوده و از مشهد تا سمنان و آشتیان و نجف‌آباد اصفهان و حالا ورامین درس خوانده و کار‌کرده؛ خرج و مخارج مادر بیوه‌اش را داده، پول درمان پدربزرگ مریضش را درآورده، برای برادر کوچکش زن گرفته ولی حالا دیگر دوری از افغانستان و خانواده و نامزد جوانش هیچ رقمه برایش نمی‌صرفد؛ «قبلا دل خوش بودیم که کار می‌کنیم و پولی هست که بفرستیم هرات برای مادر و برادرها و نامزدم ولی حالا کدام پول؟ قبلا یک‌میلیون می‌دادی 18هزار افغانی می‌گرفتی، باز بد نبود آنجا خرج خورد و خوراک و لباس‌شان درمی‌آمد، هفته پیش یک‌میلیون دادم 5هزار افغانی گرفتم، با این پول تو خود ایران هم نمی‌شه خرید کرد چه برسه افغانستان». حفیظ دیگر یک کارگر ساده نیست، او 3سال در تراشکاری کار کرده، 3 سال در بلور‌سازی‌ و حالا هم 5 سالی می‌شود که در پلاستیک‌سازی‌ مشغول است و طرز کار کردن با دستگاه‌های تزریق پلاستیک را خوب می‌داند. او برای حسین-کارفرمایش- حالا یک کارگر ماهر است که هم می‌تواند در صورت خرابی دستگاه‌ها، آنها را تعمیر کند، هم مواد پتروشیمی را آسیاب کند و هم قالب بستن روی دستگاه و بسته‌بندی محصولات و... را از بر است؛ «خودمم می‌دونم که رفتنم یه جور ضرره، من الان اینجا بیشتر از 5/2 میلیون حقوق از صاحبکارم می‌گیرم و بهم 2 تا اتاق برای زندگی هم داده ولی توی هرات نهایت کاری که می‌تونم بکنم اینه که برم سر زمینی که پدرم ارث گذاشته، کشاورزی کنم اما اینجا موندنم خیلی ضررش بیشتره، این همه دوری و سختی رو تحمل کن آخر هم پولی برات نمی‌مونه».


کشورهای همسایه و غیرهمسایه مقصد بعدی افغان‌ها برای کار
 پایین آمدن ارزش ریال فقط مشکل حفیظ نیست، مشکل همه کارگران افغان است که تنها در ایران کار می‌کنند و درآمدشان را هر ‌ماه برای خانواده‌هایشان به افغانستان می‌فرستند. اباذر و پاکان که کنار همین کارگاه پلاستیک‌سازی‌، در کارخانه تولید مربای شهرک صنعتی خیرآباد ورامین مشغولند هم دچار سرگردانی و بلاتکلیفی شده‌اند؛ «حقوق‌مان بد نیست اما دیگه مثل یک سال پیش با ارزش نیست. ما کار می‌کنیم که زن و بچه‌هامون تو کشور خودمون راحت باشن ولی الان با پول ایرانی مگه چقدر می‌شه افغانی خرید؟ والا خودمونم موندیم باید چی کار کنیم، تو دوراهی موندیم». اباذر کمی به ارزان شدن قیمت ارز در بازار ایران امیدوار است؛ علتی که باعث شده او کمتر از حفیظ و پاکان بر رفتن پافشاری کند.پاکان در حال بستن در بانکه‌های نیم‌کیلویی مربای هویج است و حین کار یکی از آهنگ‌های عبدالوهاب مددی را گذاشته و با شور می‌خواند؛ «سیامویم سیا پوشیده امشب/ یارم چنگ می‌زنم چنگ/ زغم‌هایش دلم جوشیده امشب/ یارم چنگ می‌زنم چنگ/ مقام و منزلت لطف بهاری/ یارم چنگ می‌زنم چنگ». او هم 2ماهی هست که تصمیمش را گرفته و می‌خواهد برگردد ولایتشان در قندهار. ایران برایش خیلی عزیز است مثل افغانستان ولی ماندنش را بی‌فایده می‌بیند؛ «خاطر ایران را خیلی می‌خوام، من خودم در تهران به دنیا اومدم، خودم رو اصلا ایرانی می‌دونم؛ زندگی در ایران برای ما که در افغانستان همیشه ناامنی و فقر هست خیلی خوبه، اما این فشار اقتصادی که روی شما هست برای ما چندین برابره. ما نه بیمه‌ایم، نه خانه و زندگی داریم و نه حقوق خیلی بالا. برمی‌گردیم ولایت خودمان حداقل آنجا پیش کسانمانیم». او می‌گوید که خیلی از دوستانش در چندین ‌ماه گذشته رفته‌اند قطر، امارات، گرجستان و کشورهای دیگر ولی او نه پولش را دارد و نه دیگر توانش را؛ «در ایران که همزبانیم و راحت می‌توانیم برویم و بیاییم هزار و یک مشکل هست، این کشورها که فرهنگشان با ما خیلی فرق می‌کند و زبانشان هم همینطور. البته امکانات خوبی دارن اما واقعا معلوم نیست که چقدر بشه در این کشورها دوام آورد».


گردنه تنباکویی مملو از مهاجرین افغان در حال برگشت
اردوگاه افغان‌ها در گردنه تنباکویی جاده امام‌رضا(ع) پرتردد و رفت‌وآمد است؛ مردان پیر و جوان افغان که مدرک به‌دست ایستاده‌اند در باجه تا نوبتشان بشود بی‌حوصله و خسته از این ازدحام گاهی با هم دعوایشان می‌شود. بعضی‌‌ها هم با زن و بچه‌اند و عجله دارند که زودتر کارشان راه بیفتد. در چهره‌ها خوشحالی بازگشت به وطن را نمی‌بینی؛ یک جور استیصال است و ناچاری که بیشتر به سمت غم سوق دارد. طلعت و بچه‌هایش امروز حتما راهی می‌شوند و بعد از زیارت امام‌رضا(ع) در مشهد می‌روند به سمنگان؛ بازگشتی بعد از 14سال زندگی مداوم در ایران؛ «همیشه فشار نداری بود یا درس خواندن بچه‌ها با مشکل بود اما امنیت داشتیم و آرامش. داغ ازدست‌دادن پسر هفت‌ساله‌ام در حمله طالبان، تازه داشت کمتر می‌شد که این مرد گفت برگردیم ولایت خودمان، حالا دوباره معلوم نیست که چه روزهایی پیش چشم‌مان است.» او حوصله حرف‌زدن ندارد، مثل خیلی از افغان‌های دیگر این اردوگاه که از این همه بلاتکلیفی در صف خسته‌اند. ساعت 11ظهر است و جمعیت بیشتر می‌شود.


بازگشت 420هزار افغان به کشورشان
تعداد کارگران افغان که طی مدت 6ماه گذشته از ایران خارج شده‌اند، دقیق نیست. اما آنطور که «ایوا شویر» یکی از سخنگویان سازمان بین‌المللی مهاجرت در افغانستان گفته 420هزار مهاجر افغان فقط در 7‌ماه سال‌جاری میلادی از ایران بازگشته‌اند که این آمار بی‌سابقه است.به گفته وزیر کشور، ۲میلیون و ۵۰۰ هزار افغان در کشورمان حضور دارند که حدود یک‌میلیون نفر از این مهاجران کارت حضور و اقامت دارند و حدود ۴۵۰هزار نفر از آنان نیز گذرنامه دریافت کرده‌اند اما حدود یک‌میلیون نفر از این افغان‌ها هم حضورشان غیرمجاز است. اما برخی از تحلیل‌گران اقتصادی و اعضای انجمن صنفی کارگران بازگشت مهاجران افغان به کشورشان را مثبت ارزیابی می‌کنند. آنها معتقدند که این خروج باعث ایجاد بازار کار برای جوانان ایرانی به‌خصوص در بخش خصوصی و کارگاه‌های کوچک خواهد شد.


کارگر افغان را ترجیح می‌دهیم چون...
اما کارفرمایان در کارگاه‌های تولیدی کوچک نظر دیگری دارند. آنها می‌گویند که ترجیح‌شان کارگر افغان است و اگر ناچار باشند، به استخدام کارگر ایرانی تن‌می‌دهند. حسین یکی از همین کارفرماهاست که بیش از 15سال است که کارگاه تولید پلاستیک دارد و کارگرانش افغان هستند؛«علتش مشخصه؛ قیمت مواد پتروشیمی همیشه نوسان رو به بالا داره و الان هم بدتر شده. دستگاه‌های تزریق پلاستیک برای ما خیلی گرون تموم می‌شه؛ چیزی حدود 100 تا 200میلیون تومن و هزینه ساخت قالب هم که سرسام‌آوره. مصرف برق ما بسیار بالاس و صنعتی محاسبه می‌شه، هزینه حمل‌ونقل بار و مالیات هم شما حساب کن! اینها چیزهایی هستن که نمی‌شه در مصرفشون صرفه‌جویی کرد و اصلا دست ما نیست. این وسط مجبوریم از هزینه‌های نیروی انسانی بزنیم. وضعیت طوری شده که خودمون هم مجبوریم بعد از چندین ساعت بازاریابی و خرید مواد و حسابداری و چندین کار مهم جانبی، مثل کارگر پشت دستگاه بایستیم و مواد آسیاب و جنس بسته‌بندی کنیم و 10جور کار دیگه، بعد این وسط اگر بخوایم هزینه کارگر ایرانی هم بدیم برامون نمی‌صرفه.»

او می‌گوید که کارگر ایرانی علاوه بر حقوق بالا، مزایا، کار در ساعت مشخص و روتین، مرخصی‌های ماهانه و... هم می‌خواهد و این برای تولید‌کنندگان کوچک به صرفه نیست؛ «ترجیح ما هم کارگر ایرانیه به شرطی که فهم درستی از کار در بخش خصوصی داشته باشد. الان ما کارگرهامون تو 2 شیفت کار می‌کنن، چندتاشون از 8صبح تا 5عصر و سری بعد از 5تا 12شب. همه‌‌چیز هم خیلی خوب پیش‌می‌ره اما کارگر ایرانی رو اگر در این چرخه قرار بدی حاضر نیست شیفت دوم بایسته، یا مثلا حاضر نیست در زمان اوج کار ما در زمستان، بیشتر کار کنه و اینها باعث شده رغبت ما به کارگر افغان و فیلیپینی بیشتر باشه.»

حرف حسین را حاج‌خلیل هم می‌زند؛ همان که کارخانه تولید مربا دارد. او می‌‌گوید که کارگران ایرانی متوقع و کم‌توانند و دل به‌کار نمی‌دهند؛«الان دستمزد کارگر افغان هم کم نیست، نزدیک دو‌ونیم‌میلیون حقوقشونه اما همین رو کارگر ایرانی حاضر نیست بیاد بگیره و درست کار کنه. کارخانه‌ها و کارگاه‌های کوچیک بهترین مکان برای یاد گرفتن و کسب تجربه و تخصص هستن و اونها می‌تونن بعد از مدتی که مهارت‌های لازم رو کسب کردن، خودشون مستقل بشن اما این تفکر و انگیزه تو جوانان ایرانی نیست و فکر می‌کنن باید با سرمایه‌های کلان کار رو شروع کنن.»


مکث

قوانین را درست کنند، دیگر نیازی به کارگر افغان نخواهد بود

حسین سلاح‌ورزی، عضو کانون کارفرمایان ایران و نایب‌رئیس اتاق ایران درباره تأثیر خروج افغان‌ها از ایران به همشهری می‌گوید: حضور افغان‌ها در ایران مثل تیغ دولبه است. از یک سو آنها باعث ایجاد اشتغال غیررسمی در کشور شده‌اند که بیکاری گسترده جوانان ایرانی را در پی داشته و در دوره‌های مختلف باعث اعتراض بسیاری از فعالان حقوق کار شده است.   اما از سوی دیگر و از منظر کارفرمایان نیز، قوانین وزارت کار و تأمین اجتماعی بسیار سختگیرانه و حتی در موارد زیادی ضد‌تولید است و باعث شده که محدودیت‌های فراوانی برای بخش‌های خصوصی ایجاد شود که اکثرا هم بهره‌وری آنها را پایین می‌آورد و در نتیجه این گروه مجبورند برای تداوم کار و حیات حداقلی از کارگران غیرقانونی استفاده کنند و تا این چرخه معیوب در قوانین کار حل نشود شاهد این اتفاق خواهیم بود. عضو کانون کارفرمایان ایران با بیان اینکه تولید‌کننده در ایران با مشکلات و مصایب زیادی روبه‌رو ست، اظهار داشت: دستمزد کارگران افغان اصلا پایین نیست و جزو نیروی ارزان محسوب نمی‌شوند اما استفاده از آنها 2ویژگی برای تولید‌کننده ایرانی دارد: اول اینکه شامل قوانین سختگیرانه وزارت کار نمی‌شوند و دوم اینکه افغان‌ها نیروهای سختکوش و قابل‌اعتمادی هستند که راندمان بهره‌وری را بالا می‌برند. سلاح ورزی تصریح کرد: این واقعیتی انکار‌ناپذیر است که همه کارفرمایان بر آن تأکید دارند اما به هر حال اگر در این قوانین مصلحت و ملاحظات کارفرما نیز اندازه کارگر درنظر گرفته شود آن وقت می‌توان در بسیاری از بخش‌ها کارگران افغان را خارج و از کارگران ایرانی استفاده کرد. او ادامه داد: البته تمام این مسائل منوط به این است که تفکر قالب ایرانی درباره کار و کارگری تغییر کند و جوانان ما به این باور برسند که کارگری در محیط‌های کوچک همانند تولید‌ی‌ها خارج از ‌شأن آنها و مدرک تحصیلی در دستشان نیست.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید