اتلاف منابع، نتیجه مدیریت صدپارچه
رئیس کمیته اقتصاد شورای شهر تهران از تبعات تداخل مدیریتی در شهر میگوید
کنترل و هدایت نظامهای شهری در جهان به سوی توسعه، نیازمند مدیریت یکپارچه است؛ روندی که امروز در شهر نابسامان تهران، «مدیریت صدپارچه» جایگزین آن شدهاست و نتیجهای جز کمبود و اتلاف منابع، موازیکاری و نارضایتی شهروندان در پی نداشتهاست. سیدمحمود میرلوحی معتقد است که مدیریت یکپارچه شهر تهران قرار نیست معجزه کند، اما دستکم میتواند بسیاری از گرههای این شهر را باز و از موازیکاری و اتلاف منابع جلوگیری کند. رئیس کمیته اقتصاد و تنظیم مقررات شورای اسلامی شهر تهران درباره دلایل نبود منابع و مدیریت یکپارچه میگوید: امروز تنها 25درصد منابع شهرداری پایدارند و عموم این منابع ناپایدارند و یا از محل استقراض یا فروش داراییها و یا تراکم تأمین میشوند. دولت نیز دیگر توانایی ارائه خدمات متنوع را ندارد؛ آنهم در شرایطی که 70درصد از جامعه ایران در شهرها سکونت دارند که 15درصد این جمعیت در تهران متراکم شدهاند. بحث مدیریت یکپارچه شهری مدتهاست که مطرح شده است و گفته میشود درصورت ایجاد مدیریت یکپارچه، خدمات ارائهشده در شهر درزمینه ایجاد فرصتها و ساخت و بهرهبرداری و مدیریت پروژهها یککاسه میشود. در چنین شرایطی هزینهها کاهش پیدا میکنند، موازی کاری پایان مییابد و بهرهوری و کارآمدی و کیفیت خدمات بالا میرود، اما این طرح تا به امروز فرصت عملی شدن بهدست نیاوردهاست. میرلوحی درباره دلایل عملی نشدن این طرح تا به امروز و آسیبهای ناشی از آن میگوید: در دنیا به اصلی عمل میشد که در قانون اساسی ما هم وجود داشت، اما تا سال 78 ما آن را اجرا نکردیم که آنهم تشکیل شوراها بود.
پس از اجرایی شدن این اصل، دولت اصلاحات تلاش کرد23 خدمت را از دولت جدا کرده و به شهرداریها بسپارد. با کمال تأسف این طرح عملی نشد و در میانه راه متوقف ماند. پس از آن، دولت احمدینژاد برسر کار آمد و او نیز اساسا کارهایی که ربطی به دولت نداشت، مثل ساخت مسکن را نیز دولتی کرد و امروز، در دولت آقای روحانی که با مشکلات کنونی دست به گریبان است، بحث مدیریت یکپارچه دوباره در مجلس مطرح شده است. من مدیریت امروز شهر تهران را مدیریت صدپارچه توصیف میکنم که اگر بتوان آن را به مدیریت یکپارچه تبدیل کرد، بهرهوری منابع افزایش پیدا خواهد کرد و رضایت مردم تأمین خواهد شد.
به گفته این عضو شورای شهر، امروز در تهران مسئولیت هربخش بهعهده نهادی است که توانایی تأمین منابع برای اجرای طرحهایش را ندارد و به شهرداری یا شورا رجوع میکند؛ از ناتوانی وزارت آموزش و پرورش در ساخت و نوسازی مدارس گرفته تا وزارت ارشاد که توان ساخت کتابخانه را ندارد و از شهرداری کمک میخواهد و این روند در تمامی بخشها تکرار میشود. میرلوحی از موازیکاری، تداخل پروژهها، فرسایش سیستمها و دستگاههای خدمترسان، بالارفتن هزینهها، کاهش بهرهوری منابع و نارضایتی شهروندان بهعنوان آسیبهای این سبک از مدیریت یاد میکند و یکی از اصلیترین مشکلات شهر را عدممشارکت بخش خصوصی میداند؛ از آنجایی که مدیریت شهر بین دولت و بخش عمومی تقسیم شده است، بخش خصوصی جایی در آن ندارد. در تهران 270کیلومتر مترو داریم اما هنوز یک متر آن را نتوانستهایم با بخش خصوصی همکاری کنیم و همه هزینههای آن از محل منابع شهرداری تأمین میشود. در اتوبوسرانی و تونلها نیز مشکلاتی مشابه داریم؛ درحالیکه در کشورهای دیگر بخش خصوصی وارد عمل شده و منابع را فراهم میکند. امروز بهدلیل نبود منابع، بسیاری از پروژههای توسعهای عملی نمیشوند. مگر میشود در شهری به بزرگی تهران امکان سرمایهگذاری خارجی یا داخلی بخش خصوصی وجود نداشته باشد؟ نمیگویم مدیریت یکپارچه همه گرهها را باز میکند یا معجزه میکند اما بسیاری از گرههای موجود در شهر از این طریق باز میشود.
دستکم وقتی محدودیت منابع داریم چرا باید با موازیکاری 2هزینه صرف یک پروژه شود. رئیس کمیته اقتصاد شورای شهر معتقد است دولت باید بهصورت پلکانی، بنگاهها و ماموریتهای خود را به بخش عمومی واگذار کند و بخش عمومی نیز آنها را در چارچوب قانون بهدست بخش خصوصی بسپارد تا هم هزینهها از دوش دولت برداشته شود و هم پروژهها بهخودکفایی برسند. مردم نیز با دیدن سرعتگرفتن ارائه خدمات راضیتر خواهند بود، حتی اگر قرار باشد برای استفاده از این خدمات پول پرداخت کنند؛ کاری که در کشورهای مختلف جهان اجرا میشود اما هربار ما به بهانهای اجرای این مدلهای پاسخگو، امتحانشده و جذاب را به تعویق میاندازیم.