نگاه سطحی به هنر
مازیار شاهی/ آهنگساز و نوازنده تار
در هیچ دورهای از تاریخ، اینهمه نوازنده و خواننده موسیقی دستگاهی نداشتهایم، اما چه اتفاقی افتاده که از این نسل یک حسن کسایی و بنان و... بیرون نمیآید؟
موسیقی دستگاهی، آنگاه که از مرحله یادگیری نکات عمومی گذر میکند، وارد پرداختن به جزئیات بسیار ظریف میشود. جزئیاتی که موجب میشود از میان هزاران نوازنده، عده کمی شهناز و لطفی و کسایی و... بشوند گویی نسل جدید، همین که نکات عمومی را فراگرفتهاند، دچار حسِ خوداستادپنداری گشته و دیگر بینیاز از درک و دریافت بیشتر و کشف و شهود در وادی هنر میشوند. موسیقی نیز همچون سایر هنرها، چندین لایه دارد و باید با کنکاش و دقتِ فراوان، در مسیر کشف لایههای نهان حرکت کرد.
با نگاه سطحی به نی کسایی، صرفا صدای زلال را میشنویم؛ همانطور که با شنیدن سطحی خواندنِ بنان، صدای مخلمی را. وظیفه نوازنده و خواننده موسیقی دستگاهی، کنار هم قرار دادنِ شاهکارهای موسیقی و بررسی و آنالیز چرایی خاصبودن ایندست آثار است. مشترکات فراوانی بین نی کسایی و تار شهناز و آوازِ ادیب و تار لطفی و آهنگ محجوبی و... هست؛ مشترکاتی که در پنهانترین لایهها قرار گرفتهاند و آنالیز دقیقش، نیازمندِ سالها آموختن و اندوختن است. در واقع هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست...
در کنار پرداختن به موسیقی، هرگز نباید از ادبیات و نیز سایر هنرها غافل شد. یک موزیسین باید درکی عمیق از ادبیات و ضرباهنگ کلام داشته باشد. بداند کرسیبندی در خوشنویسی یعنی چه! بفهمد تعلیق در سینما چگونه انجام میپذیرد و... موسیقی همه اینها را دارد و صرفا نواختن چند نت به هم پیوسته، بدون اندیشه و فلسفه و معرفت، هنرِ موسیقی نیست. نداشتن مطالعه در سایر هنرها، عجله برای مطرحشدن و در یک کلام نگاه سطحی به هنر، کسی را کسایی نمیکند.