آداب قلندری چیست؟ نه هرکه سر بتراشد قلندری داند...
اگر کسی میخواست تراشی چهارضرب کند(یعنی تمام سرش را بتراشد)، باید به فنای مطلق برسد و از تمام علایق دنیا بگذرد. در راه عشق و عاشقی یگانه و فرد شود و در کارهای دنیایی اسم و رسم را محو کند و اگر صاحب سنگ و تیغ یا همان ابزار سلمانی بپرسد که معنی «تراش چهارضرب» چیست؟ بگو: معنی تراشیدن محاسن این است که یعنی از هرچیزی که غیر از حق و حقیقت است، بریدیم و از زینت و زیبایی دنیا گذشتیم. خود را در مقام نیستی گذاشتیم. اگر بپرسند که 4 ترک کدام است؟ بگو: ترک مال، ترک جاه، ترک راحت و ترک خود.
اگر بپرسند که 4 برگ کدام است؟ بگو: سنگ و تیغ و تنوره و پالهنگ. تنوره همان لنگی است که استادان وقت کار به کمر میبندند. پالهنگ همان ریسمانی است که بر لگام اسب یا گردن مجرمان میبندند.یا قلندران آن را به کمر خود میبندند. هر کدام هم معنیای دارند؛ سنگ یعنی همانطور که سنگ زبان ندارد، صاحب سنگ هم بیزبان و بیآزار باشد. تیغ یعنی صاحبش دل را از هر چیزی غیر از محبت حق ببرد. تنوره یعنی سِر و عیب مسلمان را بپوشد. پالهنگ هم یعنی گردن را از حکم خدا نپیچاند و سر رضا و تسلیم داشته باشد. اما بدان وقتی کسی میخواهد مرید را تراش چهارضرب کند باید او را نصیحت کند که این کوچه ملامت است و سختی زیاد دارد و فرمانبردار بودن و اول درویشی یعنی برخاستن از سر هستی خود و با نیستی ساختن. اگر دید مرید بر سر اراده خود محکم است بگوید سنگ و تیغ را روی ظرف آبی بگذارند و بیاورند. بعد پیر، لباس مرید را دربیاورد و آداب تراشیدن سر را بهجا بیاورد.
این آداب که برای پیوستن به جرگه قلندران است بهنوعی در مراسم لنگبندان شاگردان سلمانی هم اجرا میشد؛ مراسمی که شاگردی وقتی به کسوت استادی میرسید باید در آن مراسم شرکت میکرد و اعلام عمومی میشد و به کمر شاگرد لنگ استادی میبستند. آنجا هم این عشق گفتن تکرار میشد. در این مجلس رسیدن شاگرد سلمانی به جوانمردی و استادی باید شیخ و نقیب یعنی بزرگ و سالار صنف و جماعت سلمانی حضور داشته باشند و سراغ همدیگر و پیر جمع را بگیرند و درباره راههای توبه و ندامت و سیر و سلوک سؤال کنند. بعد هم جملهها و شعرهایی به همین مناسبت خوانده شود تا دلهایشان با همدیگر صاف شود. بعد سنگ و تیغ را که از ابزار سلمانی است کسی میآورد و از سالار و بزرگ جمع و شیخ رخصت گرفته و دست شاگرد را میگیرد و از مجلس خارج میشوند. در گوشهای طبقی را پر از نقل و شیرینی میکنند و لنگ و سنگ و تیغ و کیسه حمام را روی طبق میگذارند. گذاشتن این ابزار روی طبق هم با خواندن فاتحه و خطبه و... انجام میشود. بعد بزرگتر و سالار جمع، طبق را روی سر میگیرد و از پشت سرش هم استاد که دست شاگرد را گرفته، وارد مجلس میشود. شاگرد در کفشگاه میایستد و استاد رو به شیخ عینالعشق میگوید و بعد رو به چپ و راست میکند و عشق میگوید. عشق گفتن بین درویشان مولوی نیز رایج بوده است. فخرالدین عراقی هم در یکی از لمعات خود گفته است: امروزه نیز هنگامیکه درویشان خاکسار در پیش پیران خود گلبانگ میبندند، میگویند: ایولله! جمال درویش را عشق است. عشقگفتن آنان نوعی احترامگذاردن محسوب میشود. عجم هم در مراسم سخنوری پس از اشعار سلام، به زبان شعر به همدیگر عشق میگفتند و این هم که لاتها و داشها میگویند: جمال تو را عشق است، ظاهرا به پیروی از قلندران و درویشان است. عشقگفتن درویشان در ظاهر از این عقیده دیرینه سرچشمه گرفته است که جهان هستی برپایه عشق تکوین یافته و همه موجودات جلوهای از جمال معشوق عزلی را نشان میدهند.
برگرفته از «سی رساله ناشناخته در فتوت و پیشهوری و قلندری» تصحیح و توضیح مهران افشاری