گام به گام تا رسیدن به مقام باباشملی در جرگه لوطیان تهران قدیم
7 قلم لوازم ضروری لوطی گری
حسن حسنزاده| خبرنگار:
امین یک محله بودند و روی محله و ساکنانش تعصب داشتند. قهوهخانه پاتوق ثابتشان بود و اهالی نیز آنها را با مرام و مسلک و نیز ظاهر خاص و منحصربهفردشان میشناختند. لوطیها اگرچه معمولاً سواد درست و حسابی نداشتند و دعوا و درگیریهایشان بیشتر به چشم میآمد اما قوانین و مقررات نانوشتهای بینشان حاکم بود که یک لوطی را نسبت به لوطی دیگر در جایگاه بالاتری قرار میداد. بازیها، مسابقات و رعایت برخی موازین اخلاقی و اجتماعی ملاک برتری لوطیها در جمع خودشان بود. در گفتوگو با «علیرضا زمانی» تهرانشناس به برخی از نشانهها و قواعد منحصربهفرد جامعه لوطیها و نیز سلسله مراتب میان آنها پرداختهایم.
نخستین نشانهها از وجود طبقه اجتماعی به نام «لوطیها» در منابع مکتوب تهران به دوران قاجار برمیگردد. روایتهایی از حضور آنها در عزاداریهای محرم و صفر، نقششان در رسم علمکشی و نیز منش و مسلک خاص آنها در محلههای تهران عهد ناصری. زمانی، تهرانشناس میگوید: «نخستین نشانهها از این طبقه اجتماعی در دوران ناصرالدین شاه ظهور کرده است. افرادی مثل مهدی گاوکش از لوطیان معروف آن روزگار که ناصرالدین شاه به دلیل نقش او در دعوا و درگیریها حکم دستگیریاش را صادر میکند.» اما لوطیها که در محلههای تهران قدیم با نشانههای ظاهری مثل تعصب و احساس مسئولیت در قبال حفظ امنیت محله، کفتربازی، راهاندازی مسابقات خروس جنگی سر گذرها، دعوا و درگیری و... شناخته میشدند، آداب و رسوم خاصی برای خود داشتند. آنقدر که اگر کسی میخواست جایی در گروه لوطیهای محله داشته باشد باید قوانین نانوشته آنها را نیز رعایت میکرد. زمانی میگوید: «لوطیان برای خود منشور اخلاقی نانوشته داشتند. احترام به بزرگتر، دستگیری از محرومان و ضعفا، رکگویی، دفاع از حق، نان خوردن از دسترنج خود و... مهمترین قواعدی بود که هر لوطی باید در قدم اول برای ورود به جمع لوطیان رعایت میکرد.»
کلاه مخملی و سبیل تابدار
یک لوطی علاوه بر پذیرش منشور اخلاقی لوطیان بهعنوان نخستین کار باید ظاهرش را هم با جامعه لوطیها یکی میکرد. اگرچه لوطیها در دوران پهلوی دوم تغییر قیافه دادند و با ظاهر آشنای کت و شلوار مشکی، کلاه مخملی و سبیلهای تابدار شناخته میشدند اما این طبقه اجتماعی در دوران قاجار ظاهر متفاوتی داشتند. 7قلم وسیله لوطیهای قجری که اهالی محله در هر کوی و برزنی آنها را با این ظاهر و ابزار میشناختند عبارت بود از دستمال ابریشمی کاشانی، چپق با چوب آلبالو یا عناب، شالی که به سبک لام الف لا دور کمر بسته میشد و جام برنجی کرمانی را نگه میداشت، گیوه، زنجیر بیسوسه یزدی و قمه اصفهانی. تهرانیها عادت نداشتند لوطیها را در کسوت برخی شغلها ببینند. زمانی میگوید: «تازهواردان به جرگه لوطیان مجاز بودند شغلهایی مثل توتفروشی، فرفره سازی، دوغفروشی، چغالهفروشی و... برای خود انتخاب کنند. هیچ لوطی اجازه نداشت وارد مشاغلی مانند حمالی، دلاکی، حلاجی و مقنیگری شود.»
علیرضا زمانی| تهرانشناس
سلسله مراتب لوطیگری
لوطیان برای خود سلسله مراتب و القاب خاصی داشتند. به کسی که تازه وارد گروه لوطیان میشد «داش» میگفتند که پایینترین مرتبه لوطیگری بود. داش مشدی و چغاله مشدی دیگر القابی بود که یک داش میتوانست پس از کسب احترام و سابقه در گروه لوطیان به آن برسد. بالاترین مقام لوطیگری مقام باباشملی بود. زمانی در اینباره میگوید: «باباشمل در میان لوطیان مقام بسیار بالایی داشت. در واقع باباشملی بالاترین مرتبه لوطیگری بود که مرجعی برای تمام صفات، منش، مرام و مسلک لوطیها به حساب میآمد و هیچکس از لوطیان روی حرف او حرف نمیآورد. هر کسی هم نمیتوانست به این مقام برسد و معمولاً هر محله برای خود یک باباشمل داشت. مثل حاجی کاظم ملک التجار که در دوران قاجار در محله بازار به مقام بابا شملی رسیده بود و به نوعی لوطی اعلای بازار به حساب میآمد.» در نظام طبقاتی لوطیها، تازهواردان که داش نام میگرفتند امکان صعود به جایگاههای بالاتر را داشتند.
«عبدالله مستوفی» در کتاب «شرح زندگانی من» در اینباره مینویسد: «یک چغاله مشدی عبث عبث به مقام داشی نمیرسید تا کار برجستهای که از همه کس برنیاید انجام دهد. مثلاً با پشت قاشق قزوینی یک کاسه هل و گلاب را طوری بخورد که هیچ ته کاسه باقی نماند یا 20، 30 دور بدون وقفه در چاله حوض حمام شنا کند یا 10دست چلوکباب بخورد. برایترقی از داشی به مقامهای عالیتر، انجام کارهایی از قبیل کشیدن علم و نوحهخوانی در دسته و مرشد شدن در زورخانه و شاگردی کردن نزد استادان فن گذشته از دارا بودن اخلاق داشی و لیاقت و کفایت این کار هم شرط بود. زیرا سایرین زیر بار هر تازه از راه رسیدهای هر قدر هم نمایش لوطیگری داده بود نمیرفتند و به اینترتیب میتوان فهمید که باباشمل و تبدیل شدن به فردی که افراد از او تبعیت کنند نزد رؤسای یک محله چقدر کار مشکلی بود و چقدر اخلاق لازم داشت تا بتوان به همین مقامی رسید که هیچکس برخلاف امر و اراده او نتواند رفتاری انجام دهد.»
یک مجمعه پر از توت از حسنآباد کن
صعود به مراحل بالاتر در گروه لوطیان کار آسانی نبود. اعمال محیرالعقول و شگفتانگیز بسیاری بود که داشها هنگام تفریح یا دورهمیهای معمول به هوای کسب احترام بیشتر در این طبقه اجتماعی و احتمالاً رسیدن به جایگاه اعلای باباشملی باید انجام میدادند. بهعنوان مثال، قدیم که هنوز خبری از استخر نبود در کنار حمامهای قدیمی گودی پر از آب میساختند که تهرانیها به آن چاله حوض میگفتند. لوطیها در آب خنک چاله حوض حرکات نمایشی متنوعی انجام میدادند که در کسب امتیاز و ارج و قرب بیشتر در گروه لوطیان اثرگذار بود. زمانی میگوید: «لوطیها در دورهمیهای خود مسابقاتی داشتند که موفقیت در آن، آنها را برای رسیدن به القاب و مراحل بالاتر لوطیگری یاری میکرد. یکی از آنها حمل توت نوبرانه از روستای حسنآباد کن به تهران بود. هر کسی از لوطیها و داشها میتوانست یک مجمعه پر از توت نوبرانه را از این روستا روی دست بگیرد و یکسره به تهران بیاورد احترام زیادی در جمع لوطیان به دست میآورد. همچنین یک لوطی با کارهایی مانند خوردن 4من هندوانه، چرخ زدن یا یک نفس شنا رفتن در گود زورخانه و... جایگاهش را در مناسبات اجتماعی این طبقه تقویت میکرد.»
لوطیان در دستههای عزاداری
لوطیان در برگزاری مراسم عزاداری، برپایی تکایا، دستهها و شور ایجاد کردن در ایام عزاداری محرم و صفر نقش بسیار مهمی داشتند و حتی نمود ظاهری دستهها در دوران قاجار و پهلوی بودند. حضور فعال در این مراسم نیز تأثیر زیادی در کسب احترام در جمع لوطیان برایشان داشت. زمانی میگوید: «لوطیها سهم زیادی در سیاهپوش کردن محلهها، راهاندازی تکایا و بهویژه علمکشی داشتند. برپایی تکیه در گذرها و انجام امور اجرایی آن با لوطیها بود. خودشان چادرهای تکیه را برپا میکردند و پای ثابت مهیا کردن علمها و دیگر لوازم و ادوات راهاندازی دسته بودند. »