سانس فوقالعاده بگرفتی؟ بگرفتم
سینما هفته اول پاییز را چگونه گذراند
مسعود میر/روزنامهنگار
آخر هفته سینمای ایران با سانسهای فوقالعاده فیلمی رقم خورد که فروش حدود 500 میلیونیاش در 3 شب خبر از روزهای پرفروش پیش رو میدهد. «مغزهای کوچک زنگزده» البته 2 رقیب تازهوارد دیگر هم دارد؛ اولی «عرق سرد» به کارگردانی سهیل بیرقی که فیلمی خوشساخت و دیدنی از آب درآمده و دیگری «جاده قدیم» ساخته منیژه حکمت که هرچند در جشنواره فیلم فجر خیلی مورد توجه قرار نگرفت اما داستانی قابل اعتنا دارد و روایتی شسته رفته پیش چشم مخاطب میگذارد.
عرق سرد آخر هفته را با فروش حدود 100 میلیون تومانی پشتسر گذاشته ولی برای روند صعودی فروشش در روزهای آینده امیدهای بسیاری دارد. جاده قدیم با رقم ناامیدکننده حدود 40میلیونی شروع کرده اما ظاهرا هنوز در حاشیه سروصداهای پیرامون رقبایش قرار دارد و بعد از فروکش کردن تب تماشای آنها بهخصوص «مغزهای کوچک زنگزده» ممکن است روزهای خوب فروش را تجربه کند.
البته در تازهواردهای اکران باید یادی هم کرد از «سوفی و دیوانه» ساخته مهدی کرمپور که از همان شب اکران جشنواره و واکنشهای منفی به آن، میشد شکست فیلم را در اکران عمومی برایش متصور شد. سوفی و دیوانه تاکنون کمتر از 10میلیون تومان فروخته و بیتردید نمیتوان برای فروش آن حتی امیدی داشت و اگر شرایط به همین منوال پیش رود کرمپور بعد از یک وقفه طولانی پس از ساخت فیلم «پلچوبی» که در گیشه نسبتا موفق بود، باید شکست سنگینی را در کارنامهاش ثبت کند. در میان آمار و ارقام منتشر شده از وضعیت اکران شاید یکی از تأسفهای عمیق متعلق باشد به «شعلهور» ساخته حمید نعمتالله که بعد از 6 هفته اکران هنوز یک میلیاردی نشده است. شعلهور فیلم پرزحمت و قابل دفاعی است که در اکران نتوانسته مخاطبان را آنطور که باید و شاید به خود جذب کند.
فارغ از فیلمها و فروش آنها، سینما در این آخر هفته با یک کارگردان پیشکسوت هم وداع کرد. یدالله صمدی روز گذشته به خاک سپرده شد و خاطره فیلمهایی را با خود به خاک برد که روزگاری نهتنها در سینما که در پخش تلویزیونیشان هم به روزهای خاکستری دیروزها رنگ و لعاب لبخند میبخشید. احتمالا عموم مردم «دونفر و نصفی» و «آپارتمان شماره13» را بیش از سایر کارهای او بهخاطر بیاورند و تردیدی هم نیست که برای تأیید مهم بودن یک هنرمند، همین یادآوری بیش از هر چیز دیگر ارزش دارد. کافی است به یاد بیاوریم دیالوگهای مردم کوچه و بازار را در آن سالها که به تأسی از دیالوگ معروف فرامرز قریبیان و علیرضا خمسه در دو نفر و نصفی میگفتند: «شیشه پستونک بگرفتی؟ بگرفتم. کهنه و پوشک بگرفتی؟ بگرفتم.»
یدالله صمدی شوق زندگی داشت و حالا باید کلمه «زندهیاد» را قبل از نامش نوشت و افسوس خورد.