چند راهکار برای والدینی که فرزندانشان سخت به مدرسه میروند
نجات دانشآموز وابسته!
سمیرا مرکدی
در سالهای نه چندان دور، وقتی قرار بود بچهها برای نخستین بار به مدرسه بروند روز مکافات والدین بهخصوص مادرها بود! از گریه و ترس جدایی بچهها بگیرید تا وابستگی دوطرفه که باعث میشد مادرها با اجازه مدیر، چند روزی همکلاس فرزندشان شوند تا به مرور این ترس و وابستگی کم شود. اما بهنظر میرسد بچههای امروز حال و روز بهتری دارند! شاید سبک زندگی جدید و شاغل بودن والدین و بزرگ شدن بسیاری از کودکان در اجتماع کوچک مهدکودک، ترس آنها را ریخته؛ اما هنوز هم کم نیستند آنهایی که مدرسه رفتنشان همان حکایت قدیم است. اگر شما هم در این روزهای ابتدای سال تحصیلی مشکلاتی از این قبیل دارید پیشنهاد میکنیم این متن را تا انتها بخوانید.
نگرانی افراطی والدین
ترس و استرس خانواده، وسواسها و اعتمادنداشتن والدین به جامعه سبب میشود بچههایی که تجربه دوری از خانواده را ندارند ترس و وابستگی بیش از حد داشته باشند. وابستگی تا حدی طبیعی است که مانع فعالیتهای اجتماعی نشود. انسان، موجودی اجتماعی است و از کودکی باید با این ذهنیت رشد کند و از بدو کودکی برای حضور در اجتماع آماده شود. اگر چیزی غیر از این باشد طبیعی نیست و عواقب ناخوشایندی در پی دارد اما برخی از خانوادهها به شکلی وسواسگونه از ارتباط فرزندانشان با گروه همسالان جلوگیری میکنند و بهدلیل نبود اعتماد و وسواس برای حفظ امنیت و سلامت فرزند خود، میخواهند همیشه در کنار آنها باشند و همین موضوع مانع رشد و کسب مهارتهای لازم کودک میشود. بنابراین کودکان را باید به مرور و به آهستگی با محیطهای جدید و دوری از خانواده عادت دهیم تا بتوانند دوری را تجربه کرده و بدانند که این جدایی موقت است. اگر این آمادهسازی انجام نشود حتی در مواردی ممکن است کودکان به لکنت و فشار عصبی دچار شوند.
بازی کنید و مسئولیت بدهید
نمیتوان یکشبه ره صدساله رفت! یعنی اگر با رفتار خود، فرزندتان را زیادی وابسته کردهاید نمیتوانید با چند تکنیک ساده و طی یکی، دو روز همهچیز را تغییر دهید و اکنون ذهنتان درگیر است که چطور ترس او از مدرسه و دوری از خانواده را بگیرید. اما به هر حال باید زودتر دست بهکار شوید. بچهها خیلی راحت همذاتپنداری میکنند. بنابراین در قالب خاطرهگویی، داستان و کتابخوانی میتوان برای آنها شرایط خوب ذهنی ایجاد کرد؛ مثلا داستانهایی جذاب و مثبت از مدرسه کودکان و افراد موفق و دارای جاذبه را برای او بخوانید. با این کار، کودک با همذاتپنداری قوی، خود را جای شخصیت قصه قرار میدهد و ذهنش آماده میشود. حتی اگر تا امروز همه وظایف و مسئولیتها را خودتان بهعهده گرفتهاید لازم است دیگر به او مسئولیتهایی بدهید تا اعتماد بهنفسش بالا برود؛ مثلا میتوانید بخواهید برای انجام تکالیفش برنامهریزی و زمان مشخص کند. اگر خیلی کوچک است میتوانید کارهایی مثل بستن بند کفش، مرتب کردن کیف و... را به او یاد دهید تا اعتماد بهنفسش بالا برود.
تجربه موافقت و مخالفت در خانه
در کشور ما و در مجموع کشورهای سنتی، وابستگی کودکان به والدین و حتی والدین به کودکان بیشتر از جوامع دیگر است و گاهی خانوادهها باعث وابستگی افراطی میشوند. ترس افراطی و وسواسگونه برخی خانوادهها سبب میشود کودک در مدرسه نیز از همسالان خود کنارهگیری کند و دچار ناتوانیهایی شود و با همسالان هم نتواند ارتباط خوبی برقرار کند. دقت داشته باشید که در سنین پیش از مدرسه نباید به همه خواستههای غیرمعقول کودکان تن داد؛ در جامعه همیشه به میل فرزند ما رفتار نمیشود. معلم هم نمیتواند این کار را انجام دهد؛ بنابراین کودک از حضور در چنین جامعهای راضی نخواهد شد و نگرانکنندهتر اینکه در جامعه شغلی و زندگی زناشویی هم با خلل ها و مشکلاتی مواجه خواهد شد. انسان، موجودی اجتماعی است؛ بنابراین والدین باید در خانواده، به نوعی ارتباط بگیرند که کودک بتواند از همان اجتماع خانواده، با اعضای دیگر خانه ارتباط بگیرد، مخالفت و موافقت کند و موافقت و مخالفتها را نیز تجربه کند.
صبح وقتی کودک خواست به مدرسه برود لازم نیست مدتی طولانی در آغوشاش بگیرید. خداحافظی گرم داشته باشید اما سعی کنید طولانی نباشد. اگر هم دلتنگی کرد نگران نباشید؛ از اینجا به بعد بهعهده معلم و مسئولان مدرسه است. مطمئن باشید آنها هم برای برخورد با دانشآموزان آموزش دیدهاند
نقش مهم معلمها
اگر محیط مدرسه و نوع برخورد معلم و اولیا مدرسه برای دانشآموز جذاب باشد کودک مضطرب و وابسته هم به مرور جذب آن میشود. بیشترین علت اضطراب دانشآموز، جدا شدن از فضا و محیط صمیمی و عاطفی خانواده است که بین دختران و پسران بهخصوص کلاساولیها یکسان است. اما تمام واکنشهای مدرسههراسی در دانشآموزان بهعلت جدایی از خانواده نیست. گاهی رفتار معلمان و کادر مدرسه ، مدرسه هراسی را افزایش میدهد. نبود تعامل صحیح بین خانواده و مدرسه در نوع رفتار با کودکان اول تا سوم ابتدایی هم زمینهساز مدرسههراسی میشود چون زمینه سازگاری اجتماعی بین محیط خانواده و محیط مدرسه برای دانشآموزان همسان نیست. ترس از معلم یک پیشداوری و زمینه ذهنی در کودکان است و برای رفع آن علاوه بر خانواده، معلم نقش مهمی در تغییر این پیشداوری و ایجاد آرامش و علاقهمندی به مدرسه دارد. استفاده از جملات محبتآمیز، نوازش، خودداری از سرزنش در کلام و رفتار و حتی نوع نگاه خود، نادیدهگرفتن برخی از اشتباهات کوچک، تعامل با والدین، ایجاد زمینه دوستی همکلاسیها با همدیگر، ایجاد فضای فیزیکی شاد در کلاس، آرامشداشتن معلم و القای این حس به دانشآموز و خودداری از تبعیض بین دانشآموزان، برخی از مهمترین راهکارهایی است که میتواند مدرسههراسی را از کودک دور کند.
خاطرات تلخ والدین و نگرانی کودکان
بسیاری معتقدند که ترس از رفتن به مدرسه بیش از آنکه علت شخصیتی داشته باشد، ناشی از یادگیری است و آن هم برمیگردد به خانواده! مادر یا پدری که خاطرات و تجربههای منفی توأم با ترس از مکانهایی مثل مدرسه یا درس خواندن و معلمها را به کودک خود انتقال میدهند و وسواسگونه از آنها میخواهند مواظب رفتارهایشان باشند، خواهناخواه، بذر امتناع و ترس از مدرسه را در افکار کودک خود میکارند. البته این همه ماجرا نیست؛ وابستگی بیش از حد به والدین و ترس از جدا شدن برای رفتن به مدرسه ممکن است علل دیگری هم داشته باشد. والدینی که یکی از کودکان خود را در نتیجه بیماری و یا عوامل دیگر از دست میدهند، حساسیت خود را در مراقبت و نگهداری از کودکان دیگر بیشتر میکنند و همین باعث میشود کودکان ناخودآگاه اضطراب ناشی از جدایی پدر و مادر را تجربه کنند. این ترس غیرمنطقی از جدایی و رفتن به مدرسه در هر سنی و در بین دختران و پسران دیده میشود اما بین خانوادههایی که کودکان با فاصلههای زیاد از یکدیگر متولد میشوند
بیشتر است.
غلبه بر اضطراب مدرسه
گاهی شدت اضطراب رفتن به مدرسه تا اندازهای است که کودکان هنگام مدرسه رفتن مشکلات فراوانی را برای والدین ایجاد میکنند. همیشه هم این کار با گریه و زاری انجام نمیشود؛ گاهی به بهانههایی مثل بیماری و دل درد، سر درد و مواردی اینچنین سعی میکنند برای یک روز هم که شده مدرسه نروند. والدین اگر مطمئن شدند که این حرفها فقط بهانه است نباید با او همراهی کنند و با خوشخلقی فرزندشان را راهی مدرسه کنند تا ترس کودک بیشتر نشود. والدین حتی اگر خودشان هم بیش از حد دچار وابستگی و ترس هستند نباید تجارب و بازخوردهای منفی خود را به کودک انتقال دهند. از ترساندن بچهها و گفتن جملاتی مانند «اگر بچه خوبی نباشی به معلمات میگویم» و موارد اینچنینی خودداری کنید و به جای آن، خاطرات و تجارب مثبت، شاد و جالب خود را با معلمان دوره ابتدایی در میان بگذارید و از معلمها با القاب خوب یاد کنید و به هیچ عنوان بهدلیل ضعفهای درسی، آنها را تنبیه و توبیخ نکنید و در مواردی خوب است از مشاوران و روانشناسان خبره راهنمایی بگیرید.
ارتباط اولیا و مربیان
برای فرزندتان میتوانید اتاق ویژه انجام تکالیف درنظر بگیرید. تا چند وقت هم وقتی تکالیفش را به تنهایی و به موقع انجام داد جایزه بدهید. از طرفی دیگر با کمی خلاقیت و برنامهریزی میتوانید اضطراب و استرس کودک را از بین ببرید. با خوابیدن، بیدار شدن و لباس پوشیدن و رفتن به مدرسه و لحظات خوش با همکلاسیها یک بازی ایجاد کنید. صبح وقتی کودک خواست به مدرسه برود لازم نیست مدتی طولانی در آغوشاش بگیرید. خداحافظی گرم داشته باشید اما سعی کنید طولانی نباشد. اگر هم دلتنگی کرد نگران نباشید، از اینجا به بعد بهعهده معلم و مسئولان مدرسه است. مطمئن باشید آنها هم برای برخورد با دانشآموزان آموزش دیدهاند و حتی بهتر است با معلمش در ارتباط باشید و از علایق و ترسهای فرزندتان سؤال کنید. بعد از پایان مدرسه، اگر قرار است خودتان دنبال فرزندتان بروید حتما به موقع حضور داشته باشید تا احساس نکند که تنها مانده است. از او درباره اتفاقات داخل مدرسه و دوستان جدیدش سؤال کنید.
ویژگی مادران دانشآموزان وابسته
معمولا مادرها و بهخصوص مادرانی که بیش از اندازه کودک را بهخود وابسته کردهاند و مراقب رفتار و حرکات او هستند، از کودک خود شخصیتی منفعل میسازند که حتی قادر نیست زمانی کوتاه دوری از مادر را تحمل کند. بیشتر مادران کودکانی که اضطراب جدایی دارند دارای ویژگیهایی مانند افراطی بودن، مضطرب بودن، بیش از اندازه حمایت کردن، مردد، غیرمنطقی، حساس و عاطفی هستند و این اضطراب خود را با بیان افکار منفی و استرسزا به بچهها منتقل میکنند. آنها افرادی وسواسی، کمتحمل، نکتهسنج و مو شکاف هستند و احتمالا خود یا یکی از اطرافیانشان در کودکی دچار همین مشکل بودهاند.