کِلک
کِلک
بیلی گرچه شوقی به زندگی نداشت اما دعایی را قاب گرفته و روی دیوار اتاق کار خود نصب کرده بود. دعا شیوه ادامه زندگی او را نشان میداد. دعا چنین بود: خدایا مرا صفایی عطا کن تا آنچه را توانایی تغییر ندارم بپذیرم، مرا شجاعتی عطا کن تا آنچه را توانایی تغییر دارم تغییر دهم و خِرد ده تا آن دو را از هم بازشناسم. از میان چیزهایی که «بیلی بیل گریم» قدرت تغییر آن را نداشت، گذشته، حال و آینده بود.
سلاخخانه شماره پنج، کورت ونه گات، ترجمه: علیاصغر بهرامی