• پنج شنبه 28 تیر 1403
  • الْخَمِيس 11 محرم 1446
  • 2024 Jul 18
یکشنبه 1 مهر 1397
کد مطلب : 31406
+
-

اویس قرنی

قصه‌های کهن
اویس قرنی


اویس را گفتند: «در این نزدیکی، مردی‌ست که 30‌سال است گوری فرو کرده و کفنی در آویخته و بر سر آن نشسته است و می‌گرید و نه به شب قرار می‌گیرد و نه به روز...»

اویس گفت: مرا آنجا ببرید تا او را ببینم.

اویس را نزدیک او بردند. او را دید که زرد گشته و نحیف شده و چشم از گریه در مغاک افتاده.

به او گفت: ای مرد، 30‌سال است گور و کفن، تو را از خدای مشغول کرده است و به این هر دو بازمانده‌ای و این هر دو، بت راه تو آمده است.

آن مرد، به نور او، آن آفت در خویش بدید. حال، بر او کشف شد.

نعره‌ای زد و در آن گور افتاد و جان داد.

 

تذکره‌.. الاولیاء – فریدالدین عطار نیشابوری

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :