• جمعه 14 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 24 شوال 1445
  • 2024 May 03
شنبه 24 شهریور 1397
کد مطلب : 30619
+
-

ایران به وضعیت آنارشی نزدیک شده است؟

آنارشی از جامعه اقتدارگرا زاییده می‌شود

گفت‌وگو با علیرضا شریفی‌یزدی جامعه‌شناس درباره مفهوم آنارشی

مریم سمائی

قوانین را شر می‌دانند و حکومت‌ها را سرچشمه تمامی بدی‌ها و بدبختی‌ها. آنها خواهان آزادی مطلق‌اند و جامعه‌ای فاقد هرگونه ساختار طبقاتی یا حکومتی می‌خواهند. در مسلک آنارشیسم، جامعه بی‌سرو سامان و پرهرج و مرج نیست اما حکومتی هم بر آن تسلط ندارد و مردم اقتدارگریز شده و به‌دنبال رهایی هستند. بسیاری از جامعه‌شناسان معتقدند که آنارشیسم همان اقتدارگریزی به معنای بی‌حکومتی است. آنارشیست‌ها قواعد و قوانینی که سازمان‌یافته باشد قبول ندارند. نمی‌پذیرند یک واحد فرمانران و دیگران فرمانبر باشند. می‌گویند که هیچ کانون اقتدار غالبی وجود ندارد که حق داشته باشد دستور دهد تا واحدها مطابق میل او رفتار کنند. برای روشن‌تر شدن ماجرا گفت‌وگویی با علیرضا شریفی‌یزدی -جامعه‌شناس و 
روانشناس اجتماعی‌-داشتیم که در ادامه می‌خوانید.

تعریف شما از آنارشیسم چیست و رواج آن در جامعه چه پیامدهایی به‌دنبال دارد؟

آنارشیسم یک هرج و مرج افراطی است که هیچ قاعده و قانونی در آن حاکم نیست و هر کس ساز خودش را می‌زند. به عقیده من گسترش چنین دیدگاهی در جامعه پیامد‌های سنگینی در پی دارد که از آن جمله می‌توان به ازهم‌گسیختگی انسجام اجتماعی و کاهش اعتماد عمومی اشاره کرد.

آنارشیسم جامعه را چه شکلی می‌کند و جامعه ایران از این مسئله چقدر فاصله دارد؟

من فرد آنارشیست را فردی جداشده، رهایی‌طلب و اقتدارگریز می‌دانم. در جامعه‌ای که عقاید آنارشیستی در آن رواج پیدا کند دستاوردهای هزاران‌ساله بشریت ازبین می‌رود. درواقع بازگرداندن جامعه از یک جامعه مدنی به جامعه ماقبل مدنیت محصول این دیدگاه است. در یکی از تعاریف آنارشیسم، آنارشیست‌ها آشوب‌خواه و هرج و مرج‌طلب نیستند بلکه اقتدارگریزند و می‌خواهند خودگردان باشند، مثل ایالت کاتالونیا در کشور اسپانیا که به‌صورت خودمختار عمل می‌کند و تابع حکومت مرکزی نیستند. با این تعریف باید گفت که خیلی از افراد هستند که نمی‌خواهند در چارچوب قوانین و قواعد حکومتی بگنجند و خواستار ایجاد تشکیلات خاص خودشان هستند. این موضوع در جامعه ایران نمی‌گنجد. آنچه در جامعه ما وجود دارد و می‌شود درباره‌اش صحبت کرد و نزدیک به دیدگاه آنارشیسم است بالا بودن سطح مناقشات است. مناقشات زنان با حاکمیت، مناقشات قومی، مذهبی، سنی و مهم‌ترین آنها مناقشات بین فقیر و غنی است که موجب زیادشدن فاصله‌ها شده و گروه‌ها را اقتدارگریز می‌کند. مناقشات درواقع چیزی شبیه به آنارشیسم را در جامعه ایران نشان می‌دهد. ساختار حاکمیت قانونی، سیاسی و حتی اجتماعی جامعه ما یک ساختار اقتدارگراست و حتی در خانه‌ها هم یک نفر حرف اول را می‌زند.

مسائل اقتصادی ایران می‌تواند  نوعی هرج و مرج ایجاد کند و آنارشیسم را به‌مرور رواج دهد؟

جامعه ما دچار یک‌سری دژکارکردی‌ها در زمینه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است که طبیعتا برای جامعه ما نوعی آنومی ایجاد می‌کند. بنده قبول دارم که مسائل و مشکلات اقتصادی می‌تواند یک هرج و مرج و آنارشی را در جوامع ایجاد کند؛ چرا که هم‌اکنون متأسفانه سیاست‌های اقتصادی ما سیاست‌های مبتنی بر قواعد، اصول و مبانی علم اقتصاد، عقلانیت ابزاری و نیازهای جامعه نیست و همین امر موجب شده که شاهد شوک‌هایی در جامعه باشیم. تمایل شدید به افزایش نرخ ارز، خرید ارز و طلا، سکه و... نوعی آنارشیسم در سطح پایین را نشان می‌دهد. در مسائل اقتصادی کنونی هیچ سازوکار روشن و مشخصی از سوی مسئولان اقتصادی برای مردم تبیین نمی‌شود و مشخص نیست که سیاستگذاران اقتصادی در این هرج و مرج چه راهکاری دارند. پس این مسئله را می‌توان یک نوع آنارشی البته با تسامح نامید. در شرایط کنونی شنیدن خبرهایی مانند اختلاس و دورزدن قانون توسط افراد می‌تواند این احساس را بین مردم به‌وجود بیاورد که قشر مسلط اقتدارگریز شده و شرایطی برای خودش منظور کرده که دیگران از آن بی‌بهره هستند. بنابراین افراد هم دست به اقداماتی می‌زنند که در سیستم اقتدارگرا به شبکه مناقشات برمی‌گردد، یعنی ممکن است از قوانین و قواعد به‌صورت آگاهانه سرپیچی کند.

چه مصداق‌های دیگری می‌توان برای آنارشیسم نام برد؟

بستر تاریخی این موضوع به عصیان کردن و کودتا کردن علیه جامعه ماشینی مدرن برمی‌گردد. یکی از جریان‌های به‌شدت آنارشی‌گرا و اقتدارگریز، جریان هیپی‌ها بود. آنها هیچ قاعده و قانونی را قبول نداشتند، سبک زندگی‌شان سبک زندگی مدنی درون شهر نبود و حاکمیت را قبول نداشتند. بنابراین عده‌ای از آنها به جنگل‌ها رفته و در آنجا زندگی می‌کردند. فرد آنارشیست حتی چراغ قرمز راهنمایی و رانندگی را مانعی برای آزادی‌اش می‌داند و قواعد آن را قبول ندارد. بسیاری از آنها قوانین رابطه جنسی را هم در قالب ازدواج قبول نمی‌کنند و به‌صورت گروهی زندگی می‌کنند. مصداق بارز دیگر با تعریف آنارشیسم به‌معنای آزاداندیش اقتدارگریز مصداق روشنی است که در اروپای مرکزی امروز، ایالات آمریکا، ایتالیا، اسپانیا، فرانسه و بخش‌هایی از آلمان وجود دارد؛ به‌عنوان مثال در کشور اسپانیا ایالت کاتالونیا را داریم که از اقتدار مرکزی فاصله می‌گیرند و با دیدگاه آزادی فکر، مسائل فرهنگی، قومی و...زندگی می‌کنند. یا در ایتالیا و در دل جامعه کاتولیک واتیکان جریان‌های جدیدی شکل می‌گیرد که از اقتدار مرکزگرای واتیکانی فاصله گرفته‌اند. در ایران مصداقی به این سبک و سیاق وجود ندارد اما به عقیده من ازدواج سفید که من آن را ازدواج آزاد می‌نامم هم نوعی آنارشیسم است. ازدواج آزاد یک امر آنارشی‌گرایانه است که علیه جو مسلط قانونی، حقوقی، عرفی و مذهبی به‌وجود آمده و گسترش می‌یابد. در جامعه ما آنارشی را می‌توان با نوعی به‌هم‌ریختگی و هرج و مرج حاکم بر بخش‌هایی از جامعه شبیه‌سازی‌ کرد.

می‌توان گفت که آنارشی از دل کشورهای مستبد بیرون می‌آید؟

یقینا اینگونه است اما من کشورهای استبدادی را اقتدارگرا می‌نامم. به‌طورحتم کشورهای اقتدارگرا در رحم خود آنارشیسم را تولید می‌کنند، می‌زایند و بزرگ می‌کنند بدون اینکه خودشان بخواهند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید