شهرام فرهنگی
به همین لحظه فکر کن؛ شاید این آخرین فرصت تو باشد. آینده مبهم است، شاید فرصت ایدهآل هرگز برایت پیش نیاید. به همین لحظه فکر کن و از هرچه در دسترس داری برای بالارفتن استفاده کن.
بهصورت اتفاقی، میتوانی یک تکه از روزی را که پشت سر گذاشتهای برداری و نگاهش کنی؛ میتواند لحظهای باشد که راننده تاکسی با لحن التماسی صدایت میکند. نگاه میکنی؛ جلو یک نفر نشسته، عقب هم یک نفر. از وسوسه تاکسیهای گذری میگذری. حسی درونت اینطور میگوید که وقتی به چشمهای کسی نگاه میکنی و او از تو خواستهای دارد، انسانیتر است که کارش را راه بیندازی. بهدرک که چنددقیقه دیرتر. میروی سمت تاکسی، در عقب را باز میکنی. 2 نفر از راه میرسند. راننده تاکسی مشغول عربده کشیدن در خیابان برای یافتن تنها یکنفر، یکنفر، یکنفر است که بیاید و ظرفیت تاکسی تکمیل شود. 2نفر از راه میرسند و یکیشان به راننده میگوید: آقا ما دونفریم. راننده دری را که تازه بسته، باز میکند و میگوید: آقا اینها دو نفرن، پیاده میشی با بعدی بری؟
هزار توی صف تاکسی فقط یکی از لحظههایی است که میتوانی نشانههای آشفتگی اجتماعی را در آن ببینی. در همین یک لحظه- لحظه ایستادن در صف تاکسی- میتوانی رفتارها ، نگاهها، حرفها و چیزهای دیگری را تجربه کنی که شکل واقعی محیطزیستات را نشانت میدهند. فرصتطلبی، وقاحت، آدمفروشی، دروغ و چند کار دیگر از این دست، رسما بهعنوان «مزیت» شناخته میشوند. آدمخوبها الان نقش پخمهها را در فیلمهای سینمایی بازی میکنند و آدمزرنگها همانهایی هستند که خوبتر دروغ میگویند، تهمت میزنند، آدم میفروشند و مثل شتر پایشان را میگذارند روی ستون فقرات اطرافیان و میروند بالا، بالا، بالاتر...
حریص باش! حریص باش! هیچ وقت نگو دیگر نمیخواهم. بخواه تا به تو بدهند! و جملههایی از این دست، تبدیل به پرمخاطبترین نصیحتهای مکتوب شدهاند. فهرست کتابهای پرفروش در ایران همچنان پر از عنوانهایی درباره موفقیت و راز ثروت و از این کارهاست. همه میخواهند راهی برای فرار از صف پیدا کنند. تا هرجا به کارشان بیایی، مثل سایر ابزار همراهشان میروی و وقتی پیچ باز شد، ممکن است برای ادامه مسیر نیاز به اره داشته باشند، نه پیچگوشتی!
بهصورت اتفاقی، میتوانی به هر تکه از روزی که پشت سر گذاشتهای فکر کنی. خوب که دقت کنی، خودت هم یکجاهایی از همین کارها کردهای و بیشتر که به ماجرا فکر کنی، اصلا هم عجیب بهنظر میرسد که چنین کارهایی کردهای. ما همه در یک صف شنا میکنیم. الان دیگر خوب بودن اصلا صفت خوبی نیست. این را میدانیم. در کتاب نوشته بود: به همین لحظه فکر کن؛ شاید این آخرین فرصت تو باشد. آینده مبهم است، شاید فرصت ایدهآل هرگز برایت پیش نیاید. به همین لحظه فکر کن...
زیر پایت را نگاه نکن
پروندهای برای آنومی آشفتگی اجتماعی و نشانههایش در ایران
در همینه زمینه :