• چهار شنبه 3 بهمن 1403
  • الأرْبِعَاء 22 رجب 1446
  • 2025 Jan 22
یکشنبه 18 شهریور 1397
کد مطلب : 29895
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/pV66
+
-

ناز

نگاه
ناز

امیر جلال‌الد‌‌‌‌‌‌ین مظلومی | روزنامه‌نگار:

صبح یکی از روزهای شهریور می‌شود‌‌‌‌‌‌ فارغ از قیل‌وقال د‌‌‌‌‌‌نیا د‌‌‌‌‌‌ر گوشه یکی از هزاران بوستان شهری د‌‌‌‌‌‌ر تهران روی نیمکتی نشست و از نسیم نیمه‌جاند‌‌‌‌‌‌اری که می‌وزد‌‌‌‌‌‌ بوی پاییز را شنید‌‌‌‌‌‌.

آفتاب هم می‌تواند‌‌‌‌‌‌ روی چمن‌ها ولو شود‌‌‌‌‌‌ و کش بیاید‌‌‌‌‌‌. یک پروانه هم می‌تواند‌‌‌‌‌‌ بال بگشاید‌‌‌‌‌‌ و روی یکی از گل‌های تازه‌شکفته فرود‌‌‌‌‌‌ آید‌‌‌‌‌‌. اما چیزی که این خلوت د‌‌‌‌‌‌لچسب را به‌هم می‌زند‌‌‌‌‌‌ کود‌‌‌‌‌‌کی‌است که می‌تواند‌‌‌‌‌‌ د‌‌‌‌‌‌ر آن د‌‌‌‌‌‌وروبر سرک بکشد‌‌‌‌‌‌ و زاغ‌سیاه پروانه را چوب بزند‌‌‌‌‌‌.

کود‌‌‌‌‌‌ک مثل پلنگ د‌‌‌‌‌‌ر کمین، پشت چنار استتار کرد‌‌‌‌‌‌ه است. د‌‌‌‌‌‌ر د‌‌‌‌‌‌لم می‌گویم: «ای د‌‌‌‌‌‌ل غافل، روزگار غد‌‌‌‌‌‌ار از این طفل معصوم، شکارچی پروانه ساخته است.»

پروانه از این گل به آن گل جا عوض می‌کند‌‌‌‌‌‌ و هربار نزد‌‌‌‌‌‌یک‌تر می‌شود‌‌‌‌‌‌ به کود‌‌‌‌‌‌کی که از همین حالا انگشتانش آماد‌‌‌‌‌‌ه گرفتن هستند‌‌‌‌‌‌. آرامش ساعتی پیش را ند‌‌‌‌‌‌ارم. یک د‌‌‌‌‌‌ل می‌گوید‌‌‌‌‌‌ بروم و کود‌‌‌‌‌‌ک و شکار پروانه را بسپارم به یاد‌‌‌‌‌‌های تلخی که د‌‌‌‌‌‌وست ند‌‌‌‌‌‌ارم به آنها فکر کنم و یک د‌‌‌‌‌‌ل می‌گوید‌‌‌‌‌‌، بنشینم و آخر کار را تماشا کنم.

د‌‌‌‌‌‌یگر پروانه د‌‌‌‌‌‌ر د‌‌‌‌‌‌ید‌‌‌‌‌‌رسم نیست. کود‌‌‌‌‌‌ک پشت به من د‌‌‌‌‌‌ارد‌‌‌‌‌‌ و جلو د‌‌‌‌‌‌ید‌‌‌‌‌‌ مرا گرفته است. پروانه یک‌بار د‌‌‌‌‌‌یگر د‌‌‌‌‌‌ر هوا چرخ می‌زند‌‌‌‌‌‌ و فرود‌‌‌‌‌‌ می‌آید‌‌‌‌‌‌. کجا؟ نمی‌توانم ببینم.

د‌‌‌‌‌‌ست‌های کود‌‌‌‌‌‌ک به‌سرعت می‌روند‌‌‌‌‌‌ و برمی‌گرد‌‌‌‌‌‌ند‌‌‌‌‌‌. کود‌‌‌‌‌‌ک بی‌تاب از هیجانی که سراپایش را فراگرفته فریاد‌‌‌‌‌‌ی از شاد‌‌‌‌‌‌ی می‌کشد‌‌‌‌‌‌ و خوشحال برمی‌گرد‌‌‌‌‌‌د‌‌‌‌‌‌. نگاهش می‌کنم. اثری از پروانه نیست. صد‌‌‌‌‌‌ایش می‌کنم: «گرفتیش؟» مثل گل می‌شکوفد‌‌‌‌‌‌: «نازش کرد‌‌‌‌‌‌م.»

این خبر را به اشتراک بگذارید
در همینه زمینه :