دلایل فرهنگی تمایل شدید ایرانیان به جایزه و پولدارشدن چیست؟
پولهای بادآورده و رفتار جهان سومی
برداشتهایی از تلاشهای جامعه ایرانی برای رسیدن به ثروت ناگهانی
عیسی محمدی
تب جایزه گرفتن، دریافت ناگهانی پول درشت و یکدفعه خوشبختشدن، در ایران بهشدت بالاست. البته این تب، در همهجای دنیا وجود دارد؛ اما تنها در جوامعی خاص با ویژگیهایی شبیه به جامعه ماست که شدت آن، بالا و بالاتر میرود. اگر به خاطرات روزگار نوجوانیتان برگردید، خواهید دید که فانتزیهایی شبیه به ملاقات با یک دختر یا پسر پولدار و ازدواج با او و یکدفعه پولدار شدن، یکدفعه به یک موقعیت خاص رسیدن، یکدفعه یک پول یا گنج ارزشمند پیدا کردن و... جزو رؤیاهای دور و دراز ما بوده است؛ رؤیاهایی که همین حالا هم در بخشهایی از فیلمها و سریالها وجود دارد. اما چرا ما چنین شدهایم؟ چرا تب این یکدفعه به همهچیز رسیدن، در ایران بالاست؟ چرا این علاقه ایرانیها، بهقدری پررنگ است که تبدیل به یک بازار و یک تجارت برای خیلیها شده است تا از این رؤیای ایرانی استفاده یا سوءاستفاده کنند؟
بهدنبال میانبر
حقیقتش این است که علاقه به جایزه و یکدفعه پولدار و موفق شدن، یک معلول است؛ معلول یک روش، سبک زندگی و نگاه به زندگی. هدف کاملا مشخص است: میخواهیم سریع پولدار و موفق و خوشبخت و مترقی بشویم. راهحل؟ میانبری به اسم جایزه، شانس و موقعیتهای ویژه. جایزه گرفتن و برگزاری مسابقاتی که جایزههای نقدی خوبی دارند و امثالهم، دقیقاً یکی از روشهایی است که ما را برای رسیدن به هدف تحریک میکند. محمود سریعالقلم- استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه توسعه- در گفتوگویی با ایسنا اشاره کرده است که ما ایرانیها ویژگیهایی منفی داریم که باید اصلاح شوند. او اصلاح این ویژگیها را، در ایجاد ساختارهایی میداند که افراد درون این ساختارها، نیازی به رفتارهای منفی اینچنینی نداشته باشند؛«این ویژگیها قابل اصلاح هستند مشروط بر اینکه ساختارهایی بهوجود آیند که افراد نیازی به اینگونه رفتارها نداشته باشند. ساختار در 2 واژه قابل خلاصه است: رقابت و شایستهسالاری. در جامعهای که این دو عنصر ساختاری وجود داشته باشد افراد میآموزند که باید زحمت بکشند، رشد کنند و نیازی به حذف و تخریب و تملق ندارند، زیرا آنها کاربرد ندارند. در کشورهای در حال توسعه، بعضا اشخاصی در جایگاه مهمی قرار میگیرند که شایستگی آن را ندارند و عموما با روش ارادت، تملق و اطاعت است. یا افرادی ثروتمند میشوند از طریق رانت. دیگران هم میآموزند و به کلیت جامعه تسری پیدا میکند. اگر رشد تابع رقابت، زحمت، مراتب و شایستهسالاری باشد، این خصلتها خودبهخود به حاشیه میروند». این همان رویکرد نهایی است که دوست داریم به آن برسیم؛ در جامعهای که رقابت و پلهپله رشد کردن و... جانیفتاده باشد، اتومبیل و پول و سکه و جایزههای ناگهانی بردن ارج و قرب ویژهای پیدا میکند.
مردم بیفرایند
سریعالقلم در «کتاب عقلانیت و توسعه یافتگی ایران» مینویسد:«کشورهای جهان سوم به هدف فکر میکنند نه به فرایند. توجه به فرایند انسان را آیندهنگر، قائل به مرحلهبندی، صبور و بهسوی عقل سوق میدهد. و فرایند ذهن را مجموعهنگر میکند». جایزههای ناگهانی و بدون دلیل، چه بهصورت فردی و چه بهصورت اجتماعی، اثری از فرایندمحوری در خودش ندارد و به همین دلیل، میتوان آن را یک رفتار جهان سومی دانست. چه فرایندی در جایزه گرفتن ناگهانی وجود دارد؟ شما بدون طی هیچ مرحلهای و مسیری و فرایندی و بدون هیچ حکم علمی و عقلانی، جایزهای میبرید. این رفتار اگر در گستره فردی و گاه به گاه تکرار شود، البته قابل تابآوری هست؛ ولی اگر بهصورت سیستماتیک و رسمی تکرار شود، آسیبهای جدی اخلاقی و اجتماعی در پی دارد.
تنفر از کار، علاقه به جایزه
بحث دیگری که در این حوزه مطرح میشود، دوگانگیهای فکری و ذهنی ما ایرانیهاست. سریعالقلم در این زمینه نیز میگوید:«دستگاه مغزی ما محتاج انسجام درونی است تا سیستمی بهپا شود. نمیتوان همهچیز را با هم و همزمان خواست». بالاخره پول خوب است یا بد؟ متأسفانه هنوز نتوانستهایم این دوگانگی را رفع کنیم؛ از یکسو میگوییم دنیا بد است و به این شرط و آن شرط و به اندازه کافی داشتن خوب است، از سوی دیگر ولع عجیبی برای ثروت داریم. از یک سو شعار میدهیم که کار خوب است، از سوی دیگر همگی ما از کار و زحمت گریزانیم و در خیالمان، دوست داریم ناگهانی به همهچیز برسیم. مصطفی ملکیان- پژوهشگر و استاد دانشگاه- نیز در این زمینه معتقد است:«دیدگاه کمتر مردمی نسبت بهکار تا حد دیدگاه ما نسبت بهکار مبتذل است. ما کار را فقط برای درآمد میخواهیم و بنابراین اگر درآمد را بتوانیم از راه بیکاری هم بهدست آوریم از کار استقبال نمیکنیم. در واقع ما کار را اجتنابناپذیر میدانیم درحالیکه باید دیدگاه مولوی را درباره کار داشته باشیم که معتقد بود کار جوهر انسان است». با چنین نگاهی، پس اگر بتوان از طریق قرعهکشی و روشهای ضربتی و میانبر و بدون زحمت و تلاش به پول رسید، چه نیازی به کار؟ آیا چنین فردی علاقهمند بهکار خواهد بود و آیا علاقه به جایزه و پول ناگهانی را میتواند از خودش دور کند؟
این مردم عجول
علیمحمد ایزدی، در کتاب «چرا عقب ماندهایم» خود نیز، به عجول بودن ایرانیها و اینکه چنین خصلتی در اخلاقیات ما رخنه کرده است، چنین اشاره میکند:«همه ایرانیان در هر کاری عجله میکنند... کارگر و کاسب و هر کسی که در هر کاری وارد شده است، خیلی زود میخواهد درآمدش سرشار شود تا صاحب خانه، اتومبیل، تلویزیون و... باشد. هر نوتاجر یا تازه صنعتکاری میخواهد در مدت کوتاهی میلیاردر شود... نتیجههای قهری چنین عجلههایی در هر کار، که معمولا مانند تبهای خیلی تند، زود هم عرق میکند و سرد میشود...». بهنظر میرسد عجله برای موفقیت در جایزه گرفتن را، نتوان بهتر از این تحلیل کرد.
ریاکاری و پولدوستی ما
اما بهتر است به یک بحث دیگر هم در این زمینه اشاره کنیم که از جنس همین دوگانگیهای فکری و رفتاری است. اینکه تکلیف ما با پول و درآمدزایی و اقتصاد و موفقیت مالی مشخص نیست. از یکسو وابستگی به مال دنیا را نفی میکنیم و دم از قناعت میزنیم، از سوی دیگر بهشدت دنبال پول و درآمد هستیم. سریعالقلم در این زمینه معتقد است:«سبک زندگی ایرانی تا زمانی که تلقی منطقی از پول و امکانات پیدا نکند اصلاح نمیشود. بخشی از این مسئله به این برمیگردد که ما میترسیم و زندگی را کوتاهمدت میبینیم و عموما در یک قرن و نیم گذشته در فضاهای بیثباتی زندگی کردهایم. لذا افراد بهدنبال این هستند که نهایت بهرهبرداری را در زمانهای کوتاه انجام دهند و حرصی که برای سریع بهدست آوردن پول دارند فروبنشانند».
* همه ایرانیان در هر کاری عجله میکنند... کارگر و کاسب و هر کسی که در هر کاری وارد شده است، خیلی زود میخواهد درآمدش سرشار شود تا صاحب خانه، اتومبیل، تلویزیون و... باشد. هر نوتاجر یا تازهصنعتکاری میخواهد در مدت کوتاهی میلیاردر شود... نتیجههای قهری چنین عجلههایی در هر کار که معمولا مانند تبهای خیلی تند، زود هم عرق میکند و سرد میشود...