دریفت رانندگان در ماکو
لیلی خرسند
اینجا ماکواست؛ شهری محصورشده بین کوههای سنگی، شهری خوابیده در آغوش آرارات، شهر مردان و زنان آذری و کرد. اینجا ماکوست، شهری که محمود دولتآبادی را میخواهد تا از کوههایش بنویسد که مارالهایش را ببیند و کلیدری دیگری خلق کند، از سیاهچادرهایش در ییلاقها بگوید، از قلعهقبانش، از سقف سنگی که ابهتش به سکوت مجبورت میکند، از منشورهای بازالتی منشورهایی که تو را به سدههای دور میبرد، کسی را میخواهد که قرهکلیسا و شوط را با نوشتههایش به تصویر بکشد.
اینجا ماکواست؛ شهری که نامش بهندرت بهگوش خورده اما بزرگترین منطقه آزاد جهان است؛ شهر مرزی بین ایران و ترکیه، شهری که با موقعیت جغرافیایی و جاذبههای توریستیاش میتواند بزرگترین منبع درآمد یک کشور باشد اما اوضاع اقتصادی موجود و نابسامانی ارز مرزهایش را بسته و مردمانش دنبال راهی هستند تا زیباییهای شهر و منطقهشان را نشان بدهند. مثل همیشه بهترین راه برای دیده شدن ورزش است.
اینجا ماکواست؛ شهری که چند روز قبل میزبان صخرهنوردان بوده و حالا از رانندگان آفرود پذیرایی میکند. آثار صخرهنوردان هنوز در شهر است، زیر سقف سنگی قلعهقبان، تخت روان قرمزی روی دشوارترین مسیر سنگی خودنمایی میکند، تختی از تختهای معلق سنگنوردان که در عکسها دیدهایم.
بنرهای دومین راند مسابقات قهرمانی کشور جای بنرهای مسابقات صخرهنوردی منطقه را میگیرد. شهر کمکم با سافاریها و جیپها، هایلوکسها و... پر میشود. مسابقات از شب پنجشنبه از تنها پارک شهر که محل تجمعات مهم مردم است، استارت خورده و حالا به منطقه تختهدوزی رسیده، جایی که مسیر مسابقه طراحی شده. مردم صبحانه خوردهنخورده روی تپهها جا گرفتهاند، بساط چای زغالی را بهراه انداختهاند و هنوز مسابقه شروع نشده، بوی همیشگی شهر ماکو؛ بوی کباب و سازج کاوورما هم توی تختهدوزی پیچیده.
90راننده ثبتنام کردهاند؛ از تهران، البرز، فارس، اصفهان، دوآذربایجان، خراسان، همدان، کردستان و قزوین آمدهاند. سهم زنان از این مسابقه 6 راننده است و ماکو هم 3راننده دارد. از شروع مسابقه، استرس مسئولان برگزاری و ماشینبازها را گرفته. مردم، از پیر و جوان برای تماشا آمدهاند، پیرزنان و مادران بچه به بغل هم هستند. همه در تلاشند به مسیر نزدیک باشند، بقیه دعا میکنند همهچیز به خیر بگذرد. نخستین ماشین کلاس یک، ماشینهای تا 2500سیسی که میگذرد، یک قدم عقب میروند ولی دوباره هیجان تماشا آنها را به سر جایشان برمیگرداند.
ماکو هم مثل همه شهرهای کوچک دیگر است، از همان شهرهایی که نه سینمایی دارد و نه تئاتری، زمین چمن فوتبالی هم دیده نمیشود، چندسالن ورزشی در چندگوشه شهر دیده میشود، مردمی که بهندرت در مسابقات ورزشی هیجانزده شدهاند، حق دارند با دیدن مسابقات آفرود از خود بیخود شوند. مسابقات کلاس2 ماشینهای تا 3500سیسی و کلاس3 ماشینهای تا 4500 بهخیر میگذرد. یکی از ماشینها وسط مسیر چپ میکند، از خوششانسی است که کنار جمعیت این اتفاق نمیافتد. در شروع رقابت کلاس4، ماشینهای بالای 4500سیسی که به گلادیاتورها معروفاند، نگرانیها بیشتر است، ظهر شده و جمعیت تماشاگر نصف شده اما بیشتر از اینکه کنار زمین باشند، وسط پیست هستند و مسئولان شهر و برگزاری مسابقات، آنها را به بیرون از مسیر هدایت میکنند.
3راننده ماکویی تماشاگران را به وجد میآورند، نخستینبار است که در این مسابقات شرکت کردهاند، احسان مومنی را با ترانه «سنی دییلر» راهی پیست میکنند، همان ترانهای که هفتههای اخیر چالشی بزرگ بین آذریها بهراه انداخت. از این شاکیاند که چرا آنها سرعتشان کم است اما پیش خودشان تأیید میکنند که کار آنها خوب است و میتوانند در این رشته کارشان را ادامه بدهند.
از بین 6زنی که در مسابقه شرکت کردهاند، اسم زاهده اسکندرلو بیشتر از بقیه شنیده میشود، در شروع مسیر اوت میکند. نقشبندیان در کلاس3 بهتر از بقیه کار میکند، یکی از کریمیها در کلاس4 نزدیک است که چپ کند. فرزانه کریمی و قنبری هم در کلاس2 مسابقه دادهاند. قنبری باید در کلاسیک مسابقه میداده اما بهخاطر بهحد نصاب نرسیدن تیم البرز مجبورشده یک کلاس بالاتر برود، او گلایه دارد که چرا باید زمان مسابقه مردان و زنان با هم محاسبه شود؛ «این از ضعف مسابقه است. ما زنان از نظر فیزیک و قدرت با مردان متفاوت هستیم و زمان و نتایج ما را جدا درنظر بگیرند.» آفرود ورزش خشنی برای زنان محسوب میشود ولی قنبری میگوید: «من بقیه رشتههای اتومبیلرانی و موتورسواری را امتحان کردم، تنها رشتهای که راضیام کرد آفرود بود.» کریمی به واسطه حضور همسرش در آفرود، در مسابقات شرکت میکند، بودن و ماندن در این رشته با وجود داشتن 3بچه سخت بهنظر میآید ولی؛ «با حمایت همسرم توانستم در این رشته باشم و الان در بیشتر مسابقات شرکت میکنم.» کریمی از همجنسانش ناراحت است. زنان تماشاگر ایراد گرفتهاند که چرا رانندگان زن سرعتشان کم بوده؛ «میگویند چرا گاز نمیدی، یکی از این زنان یکبار باید کنار دست ما بنشینند و ببینند چقدر کار سخت است. آنها ما را با مردان مقایسه میکنند ولی من قدرت یک مرد را ندارم که بتوانم مثل آنها رانندگی کنم.» بدشانسی کریمی این بوده که چندساعت قبل از مسابقه ماشیناش خراب شده.
احمد رضوی از مازندران با تویوتای سفیدش همه را بهوجد میآورد، وسط مسیر چرخ ماشین دررفته و همه فریاد میزنند: «داره روی رینگ مییاد» رضوی با اینکه چرخ جلو را ندارد، چندین بار جامپ (پرش) میکند و از خط پایان هم میگذرد اما جذابترین رانندگیها را پوریا حسین با دستفرمان و گازدادنها و پرشهایش بهنمایش میگذارد.
مسابقه تمام میشود، بنرها جمع میشوند، شهر به حالت عادی برگشته، مارالها سفرههای کره و عسل، پنیر کبه و نان ساجی را جمع کردهاند، مهمانان به خانههایشان برگشتهاند اما هنوز لذت مهمانی و میزبانی هست؛ خاطرهای برای بازگشت دوباره. شاید شهر دوباره میزبان باشد، میزبان مسابقهای بزرگتر، مسئولان با وعده یک مسابقه بینالمللی، رویاهای ماکو را شیرین کردهاند، آنها منتظر هیجان دیگری هستند.