
اسرار پشتپرده اشغال ایران در سوم شهریور 1320 5
فراسوی شایعات

محسن میرزایی
در گزارش پیشین نظریات رئیس تشریفات سلطنتی (نصراللهانتظام) را در مورد علل حمله متفقین به ایران نوشتیم. فشرده نظر رئیس تشریفات سلطنتی ایران این بود که متفقین ـ چه دولت ایران، کارشناسان آلمانی را از ایران بیرون میکرد و چه نمیکرد ـ قصد حمله به ایران را داشتند؛ درحالیکه سپهبد امیراحمدی ادعا میکند که چند روز پیش از حمله متفقین به ایران سفیر انگلیس آخرین اخطار را به دولت منصور داده بود و دولت ایران میتوانست از اشغال ایران پیشگیری کند.در آن گیر و دار که پایتخت کشور در خطر سقوط بود سپهبد امیراحمدی با اقتدار کامل توانست امنیت پایتخت را در دست بگیرد و ایران را از بروز هرج و مرج و سوءاستفاده آشوبگران پایتخت در امان نگه دارد. شاه به محض شنیدن خبر تجاوز نیروهای متفقین به ایران، بهرغم میل باطنی خویش، سپهبد امیراحمدی را برای در دستگرفتن حکومت نظامی پایتخت احضار کرد.
امیراحمدی در خاطرات خود مینویسد: « اول شهریور 1320که دولتهای روس و انگلیس آخرین جواب یأس را شنیده بودند، سفرای خود را به منزل علی منصور نخستوزیر فرستادند و گفتند: نیروهای آلمان نازی تا نزدیکیهای قفقاز پیش آمدند چون کمک تسلیحاتی به روسیه برای ما جنبه حیاتی دارد، ناگزیریم که قشون به ایران بیاوریم و این کار را خواهیم کرد. منصور با عجله به دربار رفت و جریان را به اطلاع شاه رسانید. شاه روی غروری که داشت به منصور متغیر شد که چرا پس از شنیدن این سخنان، سفیر روس و انگلیس را از پنجره اتاقت به بیرون پرتاب نکردی؟ و قدری پرخاش کرد. منصور هم جریان را با سفرای روس و انگلیس در میان گذاشت. بدینترتیب آتش اختلاف بیشتر شعلهور شد و طبعا نمایندگان روس و انگلیس هم ماوقع را به دولتهای خود گزارش دادند. روز سوم شهریور 1320، قشون انگلیس که در بصره و بغداد متمرکز بود، از سرحدات غربی و جنوب ایران سرازیر شد و قشون روس نیز از مرزهای آذربایجان و گیلان و خراسان وارد ایران شد و به پیمانها و عهودی که با ایران داشتند پشت پا زدند. بهانه روسها فصل ششم از قرارداد 1921 بود که مینویسد:« میلادی که مینویسید:
« اگر نیروی دولت ثالثی در خاک ایران مرزهای روسیه را تهدید کند، دولت روسیه شوروی حق دارد برای رفع آن خطر، قوای نظامی به ایران وارد کند». درحالیکه این قرارداد ارتباطی با موضوع حضور کارشناسان آلمانی در ایران نداشت. و این فصل ناظر به فعالیت روسهای سفید (نیروهای ضدانقلابی روسیه شوروی) بود که در اوایل انقلاب روسیه احتمال میرفت که در کشورهای مجاور آن فعالیت کنند. مضافا بر اینکه متن فرانسه و روسی و فارسی این فصل با هم اختلاف دارد و وجود یک عده مهندس متخصص آلمانی را که در استخدام ایران بودند، نمیتوان به نیروی نظامیای که خاک روسیه را تهدید کند تعبیر کرد و اما ادعای انگلیسیها مضحکتر از این بود و آنها میگفتند که چون روسیه چنین حقی دارد که در مورد حفظ سرحدات خود، قشون در ایران پیاده کند، ما هم که متفق جنگی روسیه هستیم چنین حقی را داریم. متأسفانه، این دو دولت قوی که مدعی بودند برای آزادی جهان از خطر فاشیسم جنگ میکنند، شبانه قشون مسلح به ایران وارد کردند و شهرهای بلادفاع را مورد حمله قرار دادند».
این بود بخشی از خاطرات سپهبد امیراحمدی که در واقعه سوم شهریور، فرماندار نظامی تهران شد.
بهطوری که ملاحظه میکنید در روایت رئیس تشریفات دربار با سپهبد امیراحمدی تفاوتهای زیادی وجود دارد و اگر گفته امیراحمدی را مبنای قضاوت خود قرار دهیم دولت ایران آخرین اخطار را چند روز پیش از واقعه، از دول متفق گرفته بود و حمله متفقین بیمقدمه نبود. در گزارشهای پیشین نوشته بودیم که امیراحمدی چندماه پیش از این وقایع، احتمال حمله متفقین و عدمآمادگی ارتش جوان ایران را در برابر این حملات به شاه گوشزد کرده بود و شاه، امیراحمدی را تحقیر کرده و گفته بود که لازم نیست به من درس مملکتداری بدهی؛ برو و در اداره اصلاح نژاداسب مشغول کار خود باش اما با حمله ناگهانی متفقین و پیشروی سریع آنها به سوی پایتخت مهمترین دلمشغولی شاه این بود که از اشغال پایتخت توسط قوای بیگانه پیشگیری کند، از اینرو در آن شرایط حساس لازم بود حفظ نظم پایتخت را به شخص توانایی که از عهده این کار مهم برآید بسپارد و در آن شرایط بسیار حساس تنها کسی که از عهده این کار برمیآمد سپهبد امیراحمدی بود. بهدلیل خشونتهایی که امیراحمدی در جنگ با عشایر سرکش از خود نشان داده بود رعبی از او در دلها جا گرفته بود و کسانی که قصد شورش داشتند از او میترسیدند.
بقیه در شماره آینده