
گزارشی از سیر تحول کنسولهای بازی ویدئویی و کنسولهای رایج دهه60 که این روزها نایاب شدهاند
آتاری، میکرو سگا و خاطرات ما

الهه بصیر
سال1924 رالف بائر 43ساله بعد از مدتها تلاش موفق به اختراع دستگاهی شد که علاقهمندان به مسابقات ورزشی را بدون نیاز به توپ و تور به مصاف هم میخواند. آن موقع فکرش را هم نمیکرد که این اختراع عنوان «پدر بازیهای ویدئویی» را از آن او کند. در نتیجه تلاشهای مکرر بائر، دستگاه چوبی قهوهای رنگی اختراع شد که به هر نوع تلویزیونی وصل میشد و کاربر میتوانست ساعتها با آن بازی کند. این جعبه چوبی قهوهای رنگ 2دسته بازی داشت که همین آن را جذاب میکرد. بائر از اینکه تا آن روز کسی برای بازی تنیس، پینگپنگ و والیبال، با 2دسته چوبی پای تلویزیون میخکوب نشده بود، احساس رضایت میکرد و فکرش را هم نمیکرد که همین جعبه چوبی تا سالها بعد جای بسیاری از بازیهای محلی و پرتحرک را خواهد گرفت. تا آنجا که در سال1981 یعنی اوایل دهه 60 دهها کنسول بازی ویدئویی روی کار آمد و آن سال را بهعنوان عصر طلایی کنسولهای بازی ویدئویی نامگذاری کردند؛ همان کنسولهایی که بسیاری از متولدین دهه60 با یکی یا چند تا از آنها خاطره دارند و این روزها از آنها بهعنوان نوستالژی یاد میکنند. برای تداعی خاطرات این نوستالژی دوست داشتنی سری به پشت شهرداری (ضلع شمالی میدان امامخمینی(ره)) زدیم که برای سالهای طولانی پاتوق علاقهمندان به این بازیها بوده و هست.
بازیهای ویدئویی تنها سرگرمی نیستند
وارد یکی از بزرگترین مغازههای فروش کنسول بازی میشویم. پیش از اینکه بگوییم دنبال چه میگردیم، یکی از فروشندگان از پشت میز کارش بیرون میآید و آخرین نسخه ایکس باکس و کینکت و... را برایمان توضیح میدهد. میگوییم دنبال کنسولهای قدیمی میگردیم. انگار که دست روی نقطه ضعفاش گذاشته باشیم، نفس عمیقی میکشد و میگوید: «آخ آخ! کجا کنسولهای امروزی، باوجود پیشرفت غیرقابل انکارشان، جای کنسولهای قدیمی را میگیرند؟! لذتی که بازی کردن با آن کنسولها داشت دیگر هرگز برنمیگردد. من در خانهام ایکسباکس دارم اما اگر خودم خانه نباشم ترجیح میدهم پسرم با سگا و پلی استیشن بازی کند. کنسولهای قدیمی با بازیهایی روانه بازار میشدند که جنبه آموزشی داشت. بسیاری از هم سن و سالهای من یعنی همان دهه شصتیها فوت و فن مسابقات ورزشی را با همین بازیها یاد گرفتند. بازیهای قدیمی قدرت تمرکز را بالا میبردند. فقط سرگرمکننده نبودند، بلکه جنبه آموزشی هم داشتند. درحالیکه کنسولهای امروزی بازیهایی را ترویج میدهند که منجر به خشونت و پرخاشگری کاربر شده و وقت و هزینه بیشتری را نیز طلب میکنند. متأسفانه کنسولهای قدیمی دیگر وارد کشور نمیشوند. به جرأت میتوانم بگویم نمونه کارنکرده پیدا نمیکنید. ممکن است در پاساژ لباف چند نمونه کارکرده پیدا کنید که متأسفانه پاساژ تعطیل است. باید اوایل هفته، اوایل روز سری به آنجا بزنید».
این عتیقههای دوستداشتنی
وارد خیابان امامخمینی(ره) میشویم. به سمت پیادهرو ضلع شمالی میدان میرویم. از دور هم میتوان مغازههای صوتی و تصویری را دید که همهشان در ویترین چند نمونه از کنسولهای بازی روز را به نمایش گذاشتهاند. گویا این روزها که نرخ دلار نوسان دارد، قیمتها بالا رفته و کار و کاسبی این صنف نیز از رونق افتاده است. خبری از رفتوآمد مشتریها نیست. مغازهدارها نشستهاند و بازی فوتبال تماشا میکنند. سراغ مغازه فروش کنسولهای قدیمی را میگیریم. «صادق دلیری» که یکی از مغازهداران قدیمی این راسته است با شنیدن نام آتاری و سگا لبخند دلنشینی میزند و میگوید: «یادش بخیر! کنسولهای قدیمی خیلی دوست داشتنی بودند. سالهاست که دیگر کنسولهای قدیمی وارد نمیشوند. تا مدتها همان نسخههایی که مغازهدارها در انبار داشتند دست بهدست میچرخید و افزایش قیمت چشمگیری هم داشت اما تمام شد. واقعا هرچه در بازار بود فروخته شد. بعد از مدتی مردم کنسولهای قدیمیشان را فروختند تا کنسول جدید بخرند. بنابراین دوباره کنسولهای قدیمی دست بهدست چرخید. خیلیها کنسولهای قدیمیشان را یادگاری نگهداشتهاند. حالا به آنها مژده میدهم که گنج در خانه دارند. کنسولهای قدیمی مثل خیلی از وسایل نوستالژی، عتیقه میشوند». در آخر کمی مکث میکند و درحالیکه پیداست تصاویری از خاطرات گذشته پیش چشماش جان گرفته است، میافزاید: «اگر خیلی طالب دیدار دوباره رفیق شفیق بچههای دیروز هستید، تا تاریک شدن هوا صبر کنید تا سر و کله دستفروشها پیدا شود. هنوز در دست و بالشان چندتایی آتاری و سگا موجود است».
هنر هشتمیهای تعمیراتی
هوا کمکم رو به تاریکی میرود. دستفروشها یکییکی پیدایشان میشود. گوشهای میایستیم تا بساطشان را پهن کنند. همهچیز برای جذب مشتری آماده است. یکی از دستفروشها برای بازارگرمی پیشقدم میشود. دستش را کنار گوشاش میگذارد و میگوید: «فن کامپیوتر، کابل، انواع کنترل، دوشاخه برق، سهراهی، دیسک بازی میخوای بیا اینور بازار. هنر هشتمیا بیان اینور بازار». به او نزدیک میشویم. نگاهی به بساط درهمبرهمی که روی زمین پهن کرده است میاندازیم. در بساط او نیز مانند سایر بساطیها خبری از کنسولهای خاطرهانگیز دهه شصتیها نیست. تنها یک سگای قدیمی شکسته و چند دسته کهنه آتاری و نسل اول پلیاستیشن به چشم میخورد. از او میپرسیم که کجا میتوانیم کنسولهای قدیمی را پیدا کنیم؟ با پیچ و تابی که به ابروهایش میدهد، میگوید: «گشتم، نبود، نگرد، نیست. همه این راسته را که زیر و رو کنید در نهایت چند سگا و آتاری شکسته پیدا میکنید که آن هم به دردتان نمیخورد. مغازهدارها و دستفروشها آنها را نگهداشتهاند تا اگر کسی آمد و خواست آتاری و سگای قدیمیاش را تعمیر کند، دل و روده آنها را بیرون بکشند و برای تعمیر استفاده کنند. البته ممکن است چند نمونه هم پشت ویترین بعضی از مغازهها ببینید که آن هم فروشی نیست و برای مغازهدار جنبه یادگاری دارد».
بازیها معرف کنسولها هستند
جالب است در راستهای قدم میزنیم که خانه کنسولهای بازی ویدئویی است. جای کنسولهای قدیمی در این راسته بازار خالی است اما همه به محض شنیدن نامشان لبخند میزنند. برای لحظهای، گران شدن دلار را فراموش میکنند، گل از گلشان میشکفد و با یادش بهخیر گفتن، شروع به خاطرهگویی میکنند. علی را در حال زیر و رو کردن بساط یکی از دستفروشها میبینیم. چند فیلم بازی سگا در دست گرفته و از لبخندش مشخص است که در خاطرات روزهای دور غرق شده است. همینطور که فیلمها را نگاه میکند، میگوید: «هر کدام از دستگاهها با بازی مخصوص بهخودشان میآمدند. ابتدا بازیها در حافظه دستگاه ذخیره شده بود. بعدتر بهصورت فیلمهای جداگانه طراحی میشد و بعد هم که دیسک و رم حافظه روی کار آمد. در همه این مدت که بدون کم شدن از لذت بازی این روند طی میشد، آنچه برای مردم اهمیت داشت، بازیهایی بود که دستگاه جدید برایشان تدارک میدید. اهمیت بازیها آنقدر زیاد بود که آتاری را به دستههای هواپیماییاش میشناختند و شلیکهای کهکشانیاش و «میکرو» را به ماریو و تفنگی که مرغابیها را هدف میگرفت. پلیاستیشن با کراش معروف شد. همین است که کنسولها را خاطرهانگیز میکند».