• شنبه 28 مهر 1403
  • السَّبْت 15 ربیع الثانی 1446
  • 2024 Oct 19
پنج شنبه 15 شهریور 1397
کد مطلب : 29527
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/QL50
+
-

دانشگاه گندی‌شاپور گهواره علم و دانش در عهد باستان

نخستین‌ها
دانشگاه گندی‌شاپور گهواره علم و دانش در عهد باستان


در جهان، نخستین مدرسه طب را داریوش بزرگ در یکی از ممالک تابعه مصر بنیاد نهاد. علم پزشکی به تدریج بسط حاصل کرد و در زمان اردشیر دوم هخامنشی سازمانی برای پزشکان و جراحان وجود داشت. به هر حال این ایرانیان بودند که در جهان برای پزشک مقام ارجمندی قائل شدند و این میراث را برای نوع بشر باقی گذاشتند. در همان سده‌هایی که اروپا را سیل اقوام وحشی ژرمن و اسلاو فراگرفته و علم و دانش از آن قاره رخت بربسته بود و در همان اوقاتی که امپراطوری بیزانس به حکم تعصب دینی، دانشگاه آتن را تعطیل و تدریس حکمت را ممنوع می‌ساخت، کشور ایران پناهگاه فضلا و علما بود و دانشگاه گندی‌شاپور علوم‌پزشکی ایران و یونان و هندوستان را به وسیله متخصصان هر کشور می‌آموخت و در بیمارستان، پزشکان را تربیت می‌کرد و همین متخصصان و پزشکان بودند که کتاب‌های پزشکی پهلوی، یونانی و هندی را به عربی ترجمه کردند و در دمشق و بغداد و نقاط دیگر بیمارستان برپا ساختند و  اساس پزشکی را حفظ کردند و در دنیا رواج دادند. پیشینه پزشکی در ایران باستان نشان می‌دهدکه در «فروردین یشت» بند25 ،از حکیمی به نام «سئنا» نام برده شده که حوزه درس داشته و دانشجویانی به گرد او جمع می‌آمدند و نیز در اوستا از یک پزشک ایرانی به نام «تهرتیا» که در وَندیداد او را «بهی خواه نوع بشر» خوانده‌اند که او خواص گیاهان و نباتات را می‌دانسته و به وسیله آنها بیماران را معالجه می‌کرده است. در همان کتاب مذهبی که تاریخ آن را تا 3هزار سال پیش تخمین زده‌اند، از بسیاری امراض از قبیل تب‌های گوناگون، مخملک، خارش، ضعف اعصاب، لرزه، سنگ مثانه و زخم و انواع دیگر ناخوشی‌ها نام برده شده است. ایران تنها کشوری است که در طول تاریخ خود «دوران باستان و پس از اسلام» 2بار تمدن‌سازی کرده و به گفته دانشمندان و پژوهشگران غربی بسیاری از دانش‌های بشری از ایران به دنیای غرب رفته است. در دوران اسلامی، ایران 3 پزشک و مصنف کتاب‌های پزشکی در دامان خود پرورده که اسباب فخر و مباهات است و آن 3 پزشک عبارتند از: محمد زکریا رازی، علی پسر عباس مجوسی و ابوعلی سینا. تاثیر و نفوذ طب ایرانی و مسائل مربوط به آن در تمام نقاط عالم حتی در اروپا مطالبی است که خاورشناسان بدان تصریح و اعتراف کرده‌اند. بیمارستان‌های جدید نتیجه مستقیم توسعه و بسط موسسات ایرانی است. در تاریخچه شهر گندی‌شاپور آمده که این شهر پیش از ساسانیان بین سال‌های 170-141 میلادی در مکان کنونی در روستای شاه‌آباد و سر راه شوشتر به دزفول، در سرزمین خوزستان به وجود آمده است و آن یکی از پاسگاه‌های ارتش و یک مقر سپاهی بوده است. این شهر در 18 کیلومتری جنوب خاوری دزفول و 50کیلومتری شمال باختری شوشتر و 30کیلومتری خاور شهر تاریخی شوش قرار داشت. برابر چندین مأخذ این شهر به وسیله مهندسان ایرانی و طراحان یونانی و به دست شماری از لژیونرهای رومی که مزد می‌گرفتند ساخته شد. به هر روی شهر گندی‌شاپور پس از نزدیک به 10سال که از بنایش گذشت تبدیل به یک شهر بزرگ تجاری و دادوستد شد.

به نظر بسیاری از دانشمندان برپایی دانشگاه یا آموزشگاه و بیمارستان گندی‌شاپور همزمان با ایجاد شهر جدید بوده است و اگر تردیدی در این‌باره باشد می‌توان برپایی دانشگاه را پیش از پادشاهی انوشیروان محقق دانست. دانشگاه گندی‌شاپور، در ایران پدید آمد اما به لحاظ تعلیم و تعلم، همه ملت‌ها می‌توانستند از آن برخوردار باشند. استادان این دانشگاه از ملیت‌های گوناگون بودند و پزشکی هندی و یونانی و ایرانی در هماهنگی کامل تدریس می‌شد. به قول جورج سارتون «بزرگ‌ترین مرکز فکری عصر بود و افکار یونانی، یهودی، مسیحی، سریانی، هندی و ایرانی می‌توانست در آنجا مقایسه و مبادله و مآلا تلفیق شود». آموزشگاه پزشکی گندی‌شاپور و بیمارستان آن به اندازه‌ای پیشرفته بود که گاه مورخان آن را شهر بقراط نام داده‌اند. بدین‌سان نقش دانشگاه گندی‌شاپور و آموزش و تألیفات پزشکی در رشته‌های گوناگون توسط ایرانیان آشکارتر می‌شود و به قول پژوهشگران غربی در سده‌های بعد بیمارستان‌های سده‌های میانه در اروپا با آنکه دارای منشأ یهودی و بیزانسی بودند اما ریشه در دانشگاه گندی‌شاپور داشته است. در تاریخ نزدیک به 700ساله دانشگاه گندی‌شاپور صدها دانشمند و صدها پزشک و صدها فیلسوف و صدها منجم و ریاضی‌دان و هنرمند و صنعتکار به تدریس مشغول بودند و هزاران دانش‌پژوه، از شهرهای ایران یا از شهرهای کشورهای گوناگون از این دانشگاه دانش‌آموخته شدند و سپس برخی از آنها در همان گندی‌شاپور خدمت و تدریس می‌کرده‌اند. دانش‌آموختگان ایرانی در شهرهای ایران پهناور و دانش‌آموختگان غیرایرانی اغلب به کشور خود بازگشته و با علم و دانش خود به جوامع بشری خدمت کرده و از این راه به پیشرفت فرهنگ بشریت کمک کرده‌اند.

دانشگاه گندی‌شاپور نقش بسیار موثری در به وجود آمدن مراکز علمی به ویژه تاسیس بیمارستان در دیگر سرزمین‌ها داشت. ازجمله بین سال‌های 35ـ30 تا 85 ـ80 هجری، تازیان دریافتند که باید از علوم مختلف کشورهای مجاور و ازجمله از علوم در حوزه علمی دانشگاه گندی‌شاپور بهره‌برداری کنند،به همین دلیل از یک سو  به کارشکنی در کار و پیشرفت دانشگاه گندی‌شاپور پرداخته و از سوی دیگر به این اندیشه بودند که خود بتوانند از علوم و فنون به ویژه از علوم پزشکی با همه آسیب‌هایی که به حوزه‌های گندی‌شاپور آمده بود بهره برند. پس به تقلید از بیمارستان گندی‌شاپور در قلمرو  خود به تاسیس بیمارستان پرداختند. جرجی زیدان- مورخ عرب مسیحی- می‌نویسد: خلفای اموی از طب پیشرفته گندی‌شاپور آگاهی یافتند. پس چند نفر را برای آموختن طب و اداره امور بیمارستان آینده در دمشق، رهسپار گندی‌شاپور کردند. آنها طب را فراگرفتند و پس از دانش‌آموختن به دمشق برگشتند و در قلمرو حکومت امویان به ایجاد حوزه‌های درس طب «به روش دانشگاه گندی‌شاپور» پرداختند و تا جایی پیش رفتند که درصدد برپایی بیمارستان در دمشق برآمدند. به همین دلیل در سال88هجری ولیدابن عبدالملک- خلیفه اموی -دستور داد تا در شهر دمشق نخستین بیمارستان اسلامی بنا  نهاده شود. این بیمارستان در طول تاریخ تازی منحصربه‌فرد بود و در قلمرو حکومتی آنها در دمشق به وجود آمد که تا پایان امویان ادامه داشت. طبق پژوهش‌های تاریخی معلوم شده کتابخانه عظیم دانشگاه گندی‌شاپور دارای 259 دهلیز (اتاق) بوده ودر چند طبقه ساخته شده که دارای400هزار جلد کتاب بوده و مورد بهره‌برداری هزاران دانش‌پژوه از ملل گوناگون قرارمی گرفته است.    دانشگاه گندی‌شاپور نقش بسیار موثری در ترویج علم، به ویژه پزشکی در درون سرزمین پهناور ایران و دیگر سرزمین‌های ایرانی داشته است. ازجمله در درون ایران می‌توان از این بیمارستان‌ها نام برد:

بیمارستان ری به ریاست زکریای رازی، بیمارستان اصفهان که آل‌بویه آن را بنا نهاد، بیمارستان شیراز که عضدالدوله آن را بنا نهاد، بیمارستان نیشابور که خواجه نظام‌الملک آن را بنا کرد، بیمارستان مرو که عیسی‌بن ماسه در آن طبابت داشته است و ده‌ها بیمارستان دیگر در جرجان، سمرقند، تبریز، همدان و دیگر شهرهای ایرانی‌نشین اما در سرزمین‌های عراق و شامات: بیمارستان برامکه که توسط برمکیان بنیان یافت، بیمارستان بدر که توسط غلام معتضد ساخته شد، بیمارستان ابوالحسن علی‌بن‌عیسی بن جراح که در تاریخ 302 ه.ق تاسیس شد، بیمارستان سیده که در سال306ه.ق توسط مادر «مقتدر» (خلیفه عباسی) ساخته شد و ده‌ها بیمارستان دیگر  چون رقه، نصیبین، حلب، حماه، بیت‌المقدس، عکا، جبل، کرک، غزه، نابلس (در اردن) و... . این دانشگاه که گهواره علم و دانش در دنیای باستان بود  توانست حیات فرهنگی خود را نه‌تنها در دوره ساسانی استوار نگاه دارد بلکه تا 3-2 سده پس از اسلام نیز به کار علمی خود ادامه دهد.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید